نقش انجمن حجتیه در رویدادهای کشور
اهداف زمینی
در چاه های دوقلوی
جمکران پنهان است
سهراب بشارتی
"در مورد مقاله ای كه درباره باب و بابیت نوشته اید شاید حق با شما باشد كه ادعای وجود ارتباط با امام زمان نفی سلسله اجتهاد و مرجعیت است، ولی مخالفت بسیاری از روحانیون و مراجع، چه در زمان باب و چه بعدها با انجمن هایی نظیر حجتیه را نمی توان تنها بدین دلیل دانست. این مخالفت ها مبتنی بر دلایل و احكام مذهبی دقیق هم هست ...
... احادیث و روایات بسیاری در مورد نحوه ظهور امام زمان وجود دارد كه كاملا ادعاهای سید علی محمد باب و امروزیان مدعی ظهور آن حضرت را نفی می كند ...
بسیاری از كسانی كه دروس خارج را تدریس می كنند بدون كمك دولت از نظر پرداخت شهریه و امتیازهای خاصی كه طلبه ها از رفتن به محضر این افراد دارند كسی در محضر درس آنان ظاهر نخواهد شد و اگر انواع كمك های دولتی نباشد از میان عده ای كه خود را مرجع و مجتهد عالی مقام معرفی می كنند بسیاری بدون كمك دولت از عهده اداره اقتصادی بیت خود هم بر نمی آیند..."
این خواننده عزیز! طی نامه مفصل خود مطالبی را توضیح داده که با توجه به اینكه مطالب طرح شده احتمالا نقطه نظرات جمعی روحانیون علاقمند به تغییرات اجتماعی می باشد خود را مجبور به ادای توضیحاتی دانستم. نامه شما بسیار خلاصه تر و با تكیه بر نكات عمده بنظر عموم می رسد.
مقصود آن مقاله بیان نكاتی در مقایسه شباهت ها و تفاوت های جنبش های مدعی بابیگری یا مهدیگری با بابیان جدید بود كه از متولیان سرشناس آن می توان از اشخاصی همچون مصباح یزدی، جنتی، خزعلی و در رده های پایین تر محمود احمدی نژاد و بخش عمده اطرافیان ایشان در كابینه و شورای شهر تهران نام برد.
هدف از این مقایسه نیز نه بررسی حقانیت مذهبی این مدعیان جدید و نه تایید یا تكذیب جنبش بابیه از نظر مذهبی بود. هدف مقایسه اهداف اجتماعی این دو جریان بود و به همین دلیل لزومی به بیان نظرات مذهبی دیگر مشتمل بر احادیث ظهور امام غایب و كذب بودن دیگر ادعاها را ندیدیم. آنچه مورد نظر نگارنده است نتایج اجتماعی این ادعاهاست و نه حقانیت یا عدم حقانیت مذهبی آن. امیدواریم این سیاست در مورد بی طرف ماندن در منازعات مذهبی درك شده و مورد احترام قرار گیرد.
شما نیز علاوه بر استفاده از مدارك مذهبی غیر عادی بودن موقعیت اجتماعی مدعیان جدید بابیگری را مورد تایید قرار داده اید. یعنی اینكه سردمداران جنبش ارتباط با امام زمان را عده ای روحانی "غیرمشهور به عدالت" و به نظر نگارنده فاسد و نیز عده ای از جنایتكاران و "شیفتگان قدرت" تشكیل داده اند. از همه جالب تر، در كنار اینان جماعتی وجود دارند كه نقش ملت و قشرهای مختلف را در تظاهرات و نیز درگیری های به عهده دارند. چنانكه در همین لحظات كه این سطور نوشته می شود تعدادی از طلاب پس از نماز جمعه آقای جوادی آملی به تظاهرات "خودجوش" در حمایت از اقای احمدی نژاد پرداخته اند.
نقش جناب آقای مصباح یزدی كه ولایت مطلقه بر شكر واردتی به کشور را دارد در تبدیل طلاب مدارس دینی به مزدوران و گروه فشار جویای عدالت (!) مورد نظر ایشان واقعا چشمگیر است. صد البته این عدالت جویان در اعتراض به نابودی كشاورزان خوزستانی و یا تعطیلی و بیكاری كارگران صنایع قند دست به تظاهرات نخواهند زد. منظورم از این سخنان ضرورت توجه به انگیزه های اجتماعی و سیاسی است تا بهانه های مذهبی و غیرمذهبی كه مطرح می شوند.
من نیز چون شما بر این عقیده ام كه این مدعیان نمایندگان روحانیت مورد قبول توده مردم مذهبی نیستند و در صورت نبود منابع مالی حكومتی و مناسبات فاسد اقتصادی حتی از اداره اقتصادی بیت خود نیز عاجز خواهند بود تا چه رسد به پرداخت شهریه های هنگفت برای گرد آوردن تعداد بیشتری از طلاب درگرد یا در محضر درس خود.
نكات جالب دیگری را در مورد گروهی از شیادان همراه با این مدعیان همچون آقای مهدی چمران و آقای پرویز داوودی معاون اقای احمدی نژاد و پاره ای از وزرای او بعنوان اعضای قدیمی انجمن حجتیه طرح كرده اید كه بنظر می رسد باید جداگانه بررسی شوند.
در هر حال با شما كاملا هم عقیده ام كه تنها تشكیلات منسجم و با نفوذ مذهبی كشور همانا انجمن حجتیه می باشد، انجمنی كه تمام مواضع آن معطوف به اهداف سیاسی خاص است.
چه مبارزه آنان در گذشته با بهاییت و مدعیان بابیت و چه تكرار امروز همان ادعاهایی كه دیروز به جنگ آن رفته بودند. یعنی نقش و ظهور امام زمان در تمام عرصه های سیاسی مملکت!
در مورد كنجكاوی شما پیرامون نگرانی نگارنده مقاله در مورد مذهب و مرجعیت آشكار است كه این نگرانی برای كوشندگان اجتماعی غیرمذهبی، نه از جهت تبعات مذهبی آن بلكه از جهت پیامدهای اجتماعی آن می باشد.
یادآوری می كنم كه سیاست اتحاد با همه نیروهای مردمی و منجمله نیروهای معتقد مذهبی برای تغییرات اجتماعی سابقه طولانی در میان كمونیست های ایران دارد. از حیدرخان عمواوغلی تا نورالدین كیانوری. هر چند وجود امثال احسان الله خان دوستدار نیز پدیده نادری نبوده است.
فراموش نكنیم علیرغم آنكه اعضا و هوارداران حزب توده ایران از قربانیان كشتارهای صورت گرفته در قتل عام سیاسی در جمهوری اسلامی بوده اند، ما همچنان به سیاست اصولی خود در مورد لزوم ایجاد جبهه ای واحد برای ایجاد تغییرات اساسی در کشور پافشاری كرده و می كنیم. اصولی بودن این سیاست از درك تفاوت امثال آیت الله منتظری با امثال محسنی اژه ای ناشی می شود و نیز از كوشش دشمنان مشترك ما در ایجاد تفرق و تمایز بین مبارزین بر اساس اعتقادات یا عدم اعتقادات مذهبی.
نگارنده هرگز رفقای خود را قربانیان "مذهبیون" ندانسته و معتقدم تجربه تاریخی نشان می دهد كه حذف مذهب از جوامع بشری نه شدنی است و نه برای پیشبرد اهداف اجتماعی امری مثبت. ما نیز توانایی آموختن از تجارب استالین در شوروی، حفیظ الله امین در افغانستان و یا احسان الله خان دوستدار در جنبش انقلابی جنگل را داریم.
نگارنده یقین دارد اگر رهبران و مبارزان مذهبی طرفدار تغییرات مثبت اجتماعی توانایی بركنار ماندن از اثر غوغاها و جوسازی های مانع اتحاد همه نیروهای مدافع انقلاب را داشتند و هشدارهای بموقع حزب توده ایران را درک کرده بودند و در چنبره پیشداوری ها اسیر نمی ماندند، سرنوشت انقلاب ایران به دست امثال مصباح یزدی و یا جنتی رقم نمی خورد.
اکنون نیز بنظر نگارنده این سطور، همه آنانی كه نگران تبعات مذهبی تحركات به ظاهر مذهبی اما در باطن سیاسی- اقتصادی اخیر در کشور هستند باید بكوشند تا علایق و وابستگی های اقتصادی و سیاسی این مدعیان تحت حمایت امام زمان را تشریح كنند.
شعار تشکیل یک جبهه واحد از نظر ما بیان یك ضرورت در گذشته، اكنون و نیز آینده است. هیچ نیروی واقع بین سیاسی نمی تواند منكر لزوم این اتحاد باشد. این اتحاد و همكاری عملی در این لحظات حساس برای سرنوشت ملت ما ضرورتی بیش از پیش یافته است و ما بنام توده ای ها، نگران تعلل ها و بحث های مایوس کننده کنونی در ایران پیرامون ضرورت تشکیل هرچه زودتر این جبهه هستیم، گرچه معتقدیم تجربه تلخ 27 سال گذشته، بر این کشاکش ها غلبه خواهد کرد و سرانجام، آن جبهه ای که لازمه یک تکان ملی و عبور از این مرحله دشوار است تشکیل خواهد شد.
فرمات PDF : بازگشت