چاره ای ملی بيانديشيم
پيش از زانو زدن حاكميت يكدست
در برابر امريكای مهاجم!
«اگر ما در اتم تسليم بشويم، امريكا و اروپا از ما دست بردار نيستند. بعدا مسئله تروريسم را مطرح می كنند و می گويند شما تروريست هستيد. می گويند چرا از فلسطين حمايت می كنيد؟ ميگويند بايد اسرائيل را برسميت بشناسيد و اگر اين كارها را نكنيد تروريست هستيد و بايد برويد به شورای امنيت. امكان دارد حتی ما را به خاطر حقوق بشر به شورای امنيت ببرند. پس بهتر است همين حالا و بر سر مسئله اتمی ايستادگی بكنيم زيرا در مسئله اتمی مردم حمايت می كنند. پشتوانه ملى و مردمى را به دنبال دارد. الان ايرانى هاى خارج از كشور و حتى ساكنان لس آنجلس هم به اينكه ايران به دنبال انرژى هسته اى است، افتخار مى كنند و از آن حمايت مى كنند.» جملات بالا، بی كم و كاست، جملاتی است كه علی اكبر ناطق نوری، رئيس مجلس پنجم، دبيركل جامعه روحانيت مبارز و مشاور ارشد رهبر(حداقل تا مقطع انتخابات رياست جمهوری اخير و زاويه دار نشدن وی با بيت رهبری) در مصاحبه با روزنامه شرق بيان كرده و در شماره 17 فروردين ماه گذشته اين روزنامه منتشر شده است. اين كه درايران سلاح اتمی توليد شده و يا در شرف توليد است يا خير؟ و يا امريكا با كدام مطامع و متكی به كدام ضعف نظام حاكم درايران می خواهد فاتحانه از دروازه های ايران وارد كشور شود؟ و پرسش های ديگری در همين ارتباط و در ادامه آن بجای خود دارای اهميت است و بايد بدان پرداخت، اما در اينجا، ما تنها می خواهيم روی همين جملات و نظرات متمركز شويم. جملات و نظراتی كه بدون شك حاصل بحث های مفصل در پشت صحنه و در سالهای مقابله همه جانبه با جنبش اصلاحات است و نمی توان آن را تنها به حساب ناطق نوری گذاشت. بلكه بيان بحث و نقشه ايست كه اكنون جانشين سياست اصلاحات شده است. دولت نظامی و مروج خرافات بموجب همين نقشه و سياست به مردم ايران تحميل شد. اگر چند محور را از مجموعه ارزيابی ناطق نوری كم كنيم، يعنی فرض كنيم: حقوق بشر در ايران مراعات ميشد، ثروت كشور به پای ماجراجوئی های اسلامی در منطقه ريخته نمی شد و دايه مهربان تر از مادر برای اعراب نمی شدند، بلكه پول نفت را خرج آبادانی كشور می كردند. در اينصورت، حتی برای بقای نظام نيازی به سلاح اتمی و يا در خوش بينانه ترين حالت، نياز به پنهان كاری تحريك آميز جهان در مسئله فن آوری صلح آميز اتمی بود؟ بنظر ما؛ خير. هيچ نيازی نبود و آنها كه در انديشه سنگر اتمی هستند، همان ها هستند كه به لفظ صريح ناطق نوری از رعايت حقوق بشر، دمكراسی، آزادی، سپردن كشور بدست صاحبان اصلی آن- مردم- انتخابات آزاد، آگاهی مردم، دركار آمدن حساب و كتاب و بازخواست و حسابرسی 600 ميليارد دلار حاصل فروش نفت در جمهوری اسلامی و... هستند. اين سياست و آن راه حلی كه ناطق نوری به آن اشاره می كند، امروز ايران را ضربه پذيرتر از هر زمان ديگری كرده است و حاكميتی كه با اين انديشه منحرف و ضد ملی "حكومت يكدست" – بقول رهبر در سخنرانی سالگرد در گذشت آيت الله خمينی- تشكيل داده می رود تا با يكی از دو احتمال زير روبرو شود: 1- سازش همه جانبه با امريكا و تسليم شدن به آن، پيش از يك ماجراجوئی نظامی و ويران ساز. كه دراينصورت خدمتگذار امريكا از آب درخواهد آمد. 2- تن دادن به ادامه سياست ويرانگری كه شاهد آن هستيم و به خدمت امريكا در آمدن، پس از تحميل يك ويرانی و خسارت تاريخی به ايران و ايرانی. امروز، حاكميت يكدست، مردم ايران را به اين گذرگاه رسانده است و پيشنهادهای محرمانه اعضای دائم شورای امنيت سازمان ملل و پاسخ محرمانه ای كه حاكميت يكدست می خواهد به آن بدهد، چيزی از بار فاجعه كم نخواهد كرد: تسليم قبل از حمله نظامی و يا تسليم پس از حمله نظامی. نتيجه هر دو حالت نيز قرار گرفتن در خدمت امريكا! در روزهای گذشته پيام های مختلفی دريافت داشته ايم كه در آن توصيه می شود به موضع گيری های رهبر و يا احمدی نژاد و ديگر چهره های حاكميت يكدست بعنوان موضع گيری های ضد امپرياليستی و ضد امريكائی توجه كنيم. به اين دوستان صادق اما ساده دل بايد گفت: مواضع و سياست های استقلال طلبانه و ملی، كه از درون آن مقابله با سلطه جوئی امريكا در آيد، نه درحرف كه درعمل و حاصل آن مشخص می شود. وزن و اعتبار سياست ها در ترازوی نتيجه مشخص می شود، نه در ادعاها. نام ترويج خرافات، تعريف از فقرا و ستايش فقر، جلوگيری از آگاهی مردم، مقابله و سركوب هر نوع سازمان يابی مردم- از دانشجوئی تا كارگری- و بويژه رحمتكشان كشور، كباده كشی متكی به پول نفت و گشوده بودن دروازه های كشور به روی واردات و ستيز با توليد ملی و... حكومت محرمان نيست، بلكه حكومت روی شانه های محرمان است. معيار سنجش دولت حاكم و نتيجه حرف ها و وعده های آن دراينجا سنجيده می شود، نه در مانورهای تبليغاتی. همينگونه است سخنان رهبر جمهوری اسلامی. ايستادگی در برابر امريكا و يا هر قدرت سلطه گر و امپرياليستی ديگر نه در لفاظی های غرب ستيزانه و يا بمب منفجر كردن در اين و يا آن كشور خاورميانه و يا همسايه، بلكه در نتيجه عملی سياستی كه دنبال می شود سنجيده می شود. آن سياستی كه ناطق نوری رسما اعتراف می كند مبنای كار حاكميت كنونی قرار گرفت، نه سياستی است ضد امپرياليستی و نه سياستی است ملی و مردمی. هركس ترديد دارد، امروز و درهمين لحظه، به نتيجه آن در جريان پيشنهادهای اعضای دائم شورای امنيت سازمان ملل و فشار سنگينی ببيند كه امريكا ساعت به ساعت بر آن می افزايد تا دروازه های ايران را از هر سو به روی خود بگشايد. در نقاط قومی و در ميان اقوام ايران ببيند كه هر كدام يك كوه آتشفشان خشم است و هر قدرت خارجی بسيار بايد نادان باشد كه اين صحنه و ظرفيت مطلوب داخلی، انفجار ملی بجای اتحاد ملی را ببيند و حكومتی را بی اعتناء به لفاظی ها و بقول عوام، در "خالی بندی” های در چنين وانفسائی اسير كرده باشد و امتيازهائی در حد قرارداد تركمنچای از آن نخواهد. مبارزه با امپرياليسم و داشتن سياستی ملی و مردمی، ابزارهائی می خواهد و نشانه هائی دارد، كه حاكميت كنونی – بی اعتنا به ادعاهائی كه می كند- فاقد آنست. آن مبارزه با امپرياليسم جهانی و در راس آن "امريكا" كه ما می گوئيم و آن را محور استقلال طلبی می دانيم، آن نيست كه آقايان می گويند و می كنند. نتيجه را ببينيد، نه ادعا را. سياست ما براساس اين شناخت استوار است. بنابراين، چاره ملی، برای تن ندادن به پيروزی امريكا در ايران، پذيرش شكست يك سياست ماجراجويانه و از آن مهم تر، از حاكميت طرد شدن طراحان و مدافعان آنست و به همين دليل، امروز وسيع ترين جبهه ميهنی، كه بنظر ما "جبهه صلح" است، بايد تمام نيروها، حتی نيروهائی در درون حاكميت يكدست – اعمم از نظامی و غير نظامی- كه به اين سياست پشت كرده و با آن مخالف شده و يا مخالف بوده اند را بايد در بر بگيرد تا بتوان ضمن نجات كشور از ويرانی جنگی، طراحان و مدافعان اصلی سياستی كه در ابتدای اين سرمقاله و به نقل از ناطق نوری آورديم از حاكميت طرد كرد. اين جبهه بايد چنان وسعتی داشته باشد كه حتی امثال ناطق نوری و طيفی كه مانند او می انديشند و به غلط بودن سياست جنگی پی برده اند را نيز بتوان در آن جای داد. اينست آن سياست و شناخت توده ای از جبهه وسيع ملی با شعاری كه در هر مرحله ای در دستور روز قرار می گيرد. |