راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

حزب جمهوری اسلامي- نخست وزير

دو انفجار که در انحراف

 انقلاب 57 نقش داشت

 

ريشه يابي دلائل دو انفجار مهيب، يعني انفجار در دفتر حزب جمهوري اسلامي و انفجار در دفتر نخست وزيري، در سالهاي اول انقلاب 57 تا مدارک و اسناد محرمانه آن فاش نشود، بصورت قطعي ناممکن است، اما هر سالگرد اين دو حادثه بار ديگر مي تواند اصل حادثه را در اذهان زنده نگاه دارد و اجازه فراموشي به آن ندهد. نبايد چنين شود تا بموقع خود اسناد افشاگر بر آن افزوده شود. اين که رهبران کنوني جمهوري اسلامي پشت اين دو انفجار سنگر گرفته و نوحه و مرثيه خواني پوچ و تبليغاتي مي کنند، آنقدر مهم نيست که زنده بودن و زندن ماندن اصل خبر تا رسيدن به لحظه رو شدن اسناد و بررسي دقيق ماجرا. ما هرگز معتقد به يک عمل ساده تروريستي در اين ارتباط نيستيم و به همين دليل نيز پيوسته گفته ايم که حتي اگر کساني بنام مجاهدين خلق مرتکب اين دو جنايت شده باشند، جز ايفاي نقش وظيفه اي ديگر انجام نداده اند و سر نخ اين دو حادثه در کانون ديگري است. همان کانوني که بر روي بقاياي اين دو انفجار بناي قدرت خويش را در جمهوري اسلامي آغاز کرد و از درون آن نابودي انقلاب ضد سلطنتي؛ ضد استبدادي 57 را رهبري کرد.

انفجار حزب جمهوري اسلامي، منجر به كشته شدن بسياري از دولتمردان جمهوري اسلامي در سال‌هاي اول پيروزي انقلاب شد، که دل در گرو آرمان هاي واقعي انقلاب داشتند. آنها نيز که در اين دو انفجار کشته نشدند بعدها و بويژه در جمهوري دوم که تاريخ آن با تاريخ درگذشت آيت الله خميني همزمان است تصفيه شده، ترور شدند، زنداني شدند و هنوز هم خطر نابودي آنها را تهديد مي کند. نگاه کنيد به سرنوشت بسياري از کادرهاي نظامي سپاه پاسداران نظير حاج داوود رحماني، رهبران مجاهدين انقلاب اسلامي، روحانيون بلند پايه اي مانند آيت الله منتظري، آيت الله طاهري اصفهان، آيت  الله خوئيني ها، آيت الله توسلي و....

موج انفجارها و ترورها، با ترور آيت‌الله مطهري آغاز شد، تحليل و ارزيابي حزب توده ايران، پيرامون اين حوادث چنين بود که انفجارها و ترورها در يك بازي دو طرفه و بسيار ماهرانه از سوي ارتجاعي‌ترين بخش حاكميت و بخشي از رهبري سازمان مجاهدين خلق انجام مي شود. رهبري وقت حزب ما، با صراحت نوشت که اين حوادث جنايتکارانه در جهت فراهم آمدن شرايط براي تقويت موضع جناح راست روز جمهوري اسلامي است. راه‌توده، نيز در ادامه همان سياست، قتل عام زندانيان سياسي، شکار و قتل دگرانديشان خارج از زندان، قتل هاي زنجيره اي و تمام حوادثي که در 8 سال دولت محمد خاتمي روي داد را ادامه همان توطـئه‌ها ارزيابي كرد. ما براين باور بوديم و هستيم که:

- قتل‌هاي سياسي- حكومتي ادامه قتل ‌عام زندانيان سياسي بود!

- مقابله با روحانيون طرفدار آرمان‌هاي انقلاب، ادامه توطئه بركناري آيت‌الله منتظري بود!

- زنداني كردن روحانيوني نظير عبدالله نوري و محاكمه موسوي خوئيني‌ها، ادامه ترور دهها روحاني طرفدار آرمان‌هاي انقلاب در دهه 60 بود!

­- مقابله با محمد خاتمي، همان مقابله با رجائـي، باهنر و ميرحسين موسوي بود!

- بستن مطبوعات، كپي برداري از نسخه‌اي بود كه لاجوردي در سال 59 براي جمهوري اسلامي پيچيد و مترقي ترين مطبوعات – از جمله نامه مردم، ارگان مرکزي حزب توده ايران- را توقيف کرد.

- جلوگيري از فعاليت احزاب – تا حد اجازه انتشار مجله و روزنامه ندادن به سازمان مجاهدين انقلاب و يا جبهه مشارکت-  ادامه يورش به احزاب و مطبوعات از دو سال پس از تاسيس جمهوري اسلامي است!

- مقابله روحانيت مرتجع و متحد مافياي اقتصادي در جمهوري اسلامي با هر نوع افشاگري پيرامون نقش اين روحانيت در جمهوري اسلامي و جلوگيري از افشاي شبكه‌هاي جديد تشكيلات حجتيه كه آيت‌الله مصباح يزدي سخنگوي علني آن است، مقابله‌ايست كه از ابتداي تشكيل جمهوري اسلامي جريان داشته‌است و در پرونده سازي براي حجت‌الاسلام سيد مهدي هاشمي نشانه‌ها و ريشه‌هاي عميق خود را نشان داد. همين پرونده سازي را تا پشت مرزهاي زنداني كردن آيت‌الله منتظري در خانه‌اش ادامه دادند،

- مقابله با نظرات روحانيون نظريه پردازي نظير كديور، مجتهدشبستر و غير روحانيوني نظير عبدالكريم سروش كه اکنون از شمشير دو دم مذهبي- نظامي مي‌نالند همان مقابله‌ خونين و جنايتكارانه‌‌ايست كه با امثال احسان طبري شد.

- خطر ارتجاع براي انقلاب و تحولات، همان خطري است كه از همان ابتداي پيروزي انقلاب حزب توده ايران و شخصيت مطلع و آگاهي نظير احسان طبري، با دقيق‌ترين و مستدل‌ترين استدلال‌ها بر آن انگشت گذاشتند و خود نيز از همين جبهه متحمل بزرگترين ضربات شدند.

در سالهاي ابتداي پيروزي محمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد و بهار مطبوعات، برخي از روزنامه ها و هفته نامه به اين حريم با عينک واقع بيني نزديک شدند و اشاراتي به آنچه ما با صراحت در بالا نوشتيم کردند. از جمله

 

روزنامه بهار در شماره 7 تيرماه 79 خود، تحت عنوان "درس‌هايي از فاجعه 7 تير" نوشت: «با گذشت 18 سال از فاجعه 7 تير، تحليل اين واقعه هنوز هم براي كساني كه خواهان درك واقعيت‌هاي جامعه ايران و درس آموزي براي آينده هستند نكات قابل ملاحظه‌اي در بر دارد فاجعه 7 تير نشان داد كه چگونه مخالفان غير دمكرات و خشونت پرست (در اينجا سرمقاله بهار شرحي از گذشته پيش از انقلاب سازمان مجاهدين خلق، انشعاب گروه پيكار با ادعاهاي ماركسيستي از آن و سپس ماجراجوئـي‌هاي خونين آن در سال‌هاي اول پيروزي انقلاب داده است) مي‌توانند به تقويت جناح‌هاي مشابه خود در درون حاكميت ياري برسانند. منافقين با عملكرد خويش موجب افزايش قدرت كساني شدند كه با امثال شهيد بهشتي مخالف بودند و آزادي را به عنوان شرط ضروري تداوم انقلاب قبول نداشتند. افراطيون هميشه يكديگر را تقويت مي‌كنند، حتي اگر به ظاهر در دو جبهه مخالف قرار داشته باشند.»

 همان ها که مخاطب اصلي اين مقاله روزنامه "بهار" بودند، بسرعت يورش جديد به مطبوعات دوران اصلاحات را سازمان دادند تا نظير اين ارزيابي ها درجامعه راه پيدا نکند. ريشه هاي يورش به مطبوعات دراين ترس و وحشت ها نهفته است نه آن تعبيرهاي گمراه کننده رهبر و مصباح يزدي مبني بر خيز دشمن خارجي و نفوذ آن در مطبوعات.

در همين سالها، يعني سالهاي اول دوران اصلاحات حجت‌الاسلام "حسين انصاري"، نماينده مردم نيشابور در مجلس ششم، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاري ايسنا بدرستي گفت:

«حادثه هفتم تير، بزرگترين فاجعه آغاز پيروزي انقلاب بود و زمينه خشونت را به طرز فوق‌العاده‌اي فراهم ساخت و همه‌ي كارها را از گردونه‌ قانون و حساب دور ساخت، در حاليكه مسئولان درجه اول كشور و رهبر نظام جمهوري اسلامي از نخستين روزهاي آغاز انقلاب، انتخابات را برگزار و قانون اساسي را پايه‌گذاري كردند. مجلس شوراي اسلامي را تشكيل دادند، اما حادثه هفتم تير كشور را از حركت در جهت قانون خارج كرد و به دست احساسات و انتقام‌هاي كور سپرد. آسيب‌هائي كه از اين ناحيه بر كشور ما وارد شد و ملت ما تا به امروز در حال تاوان پس دادن آن است، بزرگترين زيان بود. بسياري از خشونت‌ها،  تا امروز همچنان با حادثه وحشتناك هفتم تير بي‌ارتباط نيست. فكر مي‌كنم آن حادثه مي‌تواند عبرت شايسته‌اي براي همه خشونت طلباني باشد كه امروز گاه بر طبل خشونت مي‌زنند و رسيدن به اهداف و مقاصدشان را به شيوه خشونت و اعمال قهر مي‌جويند. حادثه هفتم تير مي‌تواند به اين افراد بفهماند كه از خون و خشونت پيامدي جز خون و خشونت به بار نخواهد آمد.»

سالگرد دو انفجار حزب جمهوري اسلامي و دفتر نخست وزير در دوران رياست جمهوري رجائي و نخست وزير حجت الاسلام با هنر را با اين نگاه که نگاه هميشگي حزب توده ايران به اين دو حادثه جنايتکارانه است، ياد کرديم و اميدواريم که فضائي فراهم شود که اين خط فکري، همانگونه روزنامه بهار و مصاحبه حجت الاسلام انصاري مطرح کردند، در هر فرصتي دنبال شود. نبايد اجازه داد اين حوادث فراموش شوند و يا شناخت نسل جديد ايران از آنها بر پايه تبليغات کساني شکل بگيرد که امروز در حاکميت اند و آن حوادث خونين زمينه اين حاکميت و قدرت را فراهم ساخت.

 

 

  

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت