راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پس از پيروزی امپرياليسم در جنگ سرد

اهداف گم شده

در اشکال مبارزه

اميرعلي لاهرودی

 

    بعد از جنگ جهاني دوم و پيدايش دو اردوگاه متضاد، جهان به دو قسمت تقسيم شد.  در اين تقسيم بندی آمريکا در راس اردوگاه امپرياليسم و شوروی در راس اردوگاه سوسياليسم قرار گرفتند. بعبارت دقيق تر، دو اردوگاه متخاصم روبروی هم قرار گرفتند.

اردوگاه امپرياليستي عقب زدن کمونيسم و در نهايت امر نابودی جامعه سوسياليستي را در پيش گرفت. اردوگاه سوسياليسم نيز در مقابله با امپرياليسم هدف گسترش سوسياليسم در جهان را به شعار عمده مبدل نمود. سازمان نظامي آتلانتيک شمالي (ناتو)، در سال ۱۹٤۹ تشکيل گرديد و دولتي بنام آلمان فدرال در سه منطقه اشغالي غرب آلمان پيش از جنگ بوجود آمد. تقابل ميان دو اردوگاه شکل جديدی بخود گرفت. بعد از مرگ استالين، رهبران جديد اتحاد شوروی براساس قرارداد ورشو (۱۹۵۵) سازمان نظامي در بلوک شرق بوجود آوردند. در سياست خارجي نرمش را در پيش گرفتند و تز همزيستي مسالمت آميز نيز از اينجا نشات گرفت، تا از تشديد بحران ميان دو اردوگاه کاسته شود و زمينه برخورد نظامي بتدريج محدودتر شود و مسابقه اقتصادی به عمده ترين هدف همکاری در مقياس جهاني تبديل گردد.                                              

     سي سال طول کشيد تا بلوک غرب به هدف نهايي خود دست يابد. بدون اينکه گلوله ای در اين ميان به روی هم شليک کنند، اما هنوز کمونيسم جهان غرب را مي هراساند. کوشش شورای امنيت و همکاری اروپا برای محکوم کردن کشورهای سابق کمونيستي نمونه بارز اين مدعا است. با همه اين، مبارزه پايان نيافته و هرگز پايان نخواهد يافت. تاريخ بشر، تاريخ مبارزه سياسي، ايدئولوژيک و جنگ های ويرانگر است. اين مبارزه از لحاظ ماهوی جنبه طبقاتي دارد و از لحاظ شکل همه ملل مظلوم را در بر مي گيرد. ماهيت طبقاتي اين مبارزه در داخل کشورها، کوشش برای دست يافتن زورمندان به ثروت کشورهای ضعيف در عرصه جهاني است. نمي تواند احيای سرمايه داری در کشورهای سابق سوسياليستي و يکپارچه شدن سيستم اقتصادی در جهان، پايان مبارزه تلقي شود.

     اين مبارزه در تاريخ معاصر به شکل استيلاگری از جانب امپرياليسم جهاني و مقاومت در مقابل اين استيلاگری بشکل پراکنده ولي جهانگير از سوی کشورهای ضعيف بروز کرده است. در حالي که در کشورهای امپرياليستي به شکل مداوم حقوق اجتماعي و اقتصادی شهروندان محدود و محدودتر مي شود. در عين حال، دولت های حاکم در اين کشورها براي استحکام تسلط خود در کشورهای ضعيف از اهرم اقتصادی (تحريم اقتصادی و يا امتناع از عرضه وام به اين کشورها)، همچنين از اهرم نظامي استفاده مي کنند. تظاهرات و برخوردهای خياباني در شهرهای بزرگ فرانسه، تظاهرات عظيم ضد جنگ در آمريکا و اروپا، مبارزه مسلحانه در آسيا، آفريقا در آمريکا و اروپا بعنوان شکل نوين جنگ جهاني تظاهر کرده است.

مبارزه عليه کمونيسم دستاويزی بود برای تسلط بر کشورهای سوسياليستي. اصطلاح کمونيسم برای هراساندن توده های مردم جهان بکار گرفته مي شد. بدين معنا که کمونيست ها خدا را قبول ندارند، کمونيست ها چشم به اموال و ثروت مردم دوخته اند. رژيم کمونيستي انسان ها را بشکل برده در مي آورد. ابتکار خلاق را از انسان ها سلب مي نمايد و از اين قبيل اصطلاحات عوام فريبانه را به معنای اهرم ايدئولوژيک به خورد مردم جهان دادند.

اکنون که خود را آسوده از کمونيسم يافته اند، برای تحکيم پايه های امپرياليستي در جهان، کشف جديدی کرده اند. با حمله به مرکز تجارت جهاني در نيويورک، حمله در هر گوشه از جهان به منابع امپرياليست ها را، بنيادگرايي اسلامي اعلام کرده و بعنوان جانشين کمونيسم نشان مي دهند. انفجار در راه آهن مادريد، انفجار در متروی لندن، انفجارهای پشت سر هم در جزيره بالي اندونزی، مقاومت روزانه در کوچه و خيابان عراق و در کوهستان های افغانستان، انفجارهای متعدد در پاکستان و کشمير و غيره همه در جهت بزرگ نمائي دشمن جديد معرفي مي شوند: اسلام!

     کشورهای اسلامي، قرون متمادی است که تحت تسلط استعمارگران اروپا و آمريکا قرار دارند و حاکمان اکثريت اين کشورها با امپرياليسم جهاني دست در دست داده و ثروت خدادادی اين کشورها را در اختيار امپرياليست ها قرار داده اند. مردم فقير و به ستوه آمده گاه هدايت شده و سازمان يافته نيز نيستند، اما امپرياليسم بهره تبليغاتي خود را از آنها مي گيرد.

درعين حال که، نبرد عليه استعمارگران در جهان کنوني از شکل کلاسيک خود خارج شده و شکل ويژه عمليات تروريستي نيز به خود گرفته است.

حتي اگر اين عمليات جنبه ضد امپرياليسم نيز داشته باشد، برنامه مدوني براي آينده ندارند و بنابراين  نمي توانند توده های وسيع مردم را بدنبال خود داشته باشند. بهره گيری از اهرم اسلام بدون برنامه اقتصادی، سياسي و اجتماعي توام شده است و اهداف گم شده در آنها به امپرياليست ها امکان مي دهد تا همه آنها را بعنوان تروريسم بين المللي معرفي کند.

     کشورهای امپرياليستي دارای آن چنان پتانسيل اقتصادی و نظامي هستند که با شعار عوام فريبانه مبارزه ضد تروريستي پايگاه های اجتماعي خود را در کشورها ضعيف قوی تر کنند. هراس از ترور زمينه ای شده برای مانورهای امپرياليسم تا حتي مردم کشورهای غارت شده را هم به دنبال خويش و بعنوان مبارزه با آدم کشي و ترور بکشانند. در اين جبهه ضد ترور حتي کشورهای چين، هندوستان و روسيه نيز با انگيزه های مختلف شرکت داده شده اند. از جمله در مورد چين و هندوستان که نمي خواهند روابط گسترده اقتصادی خود را با آمريکا متزلزل کنند.    

آنچه گفته شد، گويای تيره و تار شدن آينده ملت هائي است، که نتوانند اهداف اجتماعي مبارزه را پيش از ورود به اشکال مختلف مبارزه بيابند.

 

       

 

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت