راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

خود باوری ها

آن نیست که دولت می گوید

 

«خود باوری، خود باوری فرهنگي، خود باوری علمي، خود باوری اسلامي، خود باوری ايراني، هويت ايراني، هويت اسلامي، خود باوری كشور های اسلامي و

اين روزها صحبت هاي فوق و نيز صحبت هايي با مفاهيم فوق زياد به گوش مي رسد. احمدی نژاد و اطرافيان او و به عبارتي خط احمدي نژاد زياد روي این شعارها تاكيد دارد.

 

 1- مطرح كنندگان مفاهيم فوق را بطور كلي مي توان به دوسته تقسيم كرد:

الف - مطرح كنندگان آگاه:

-اين گروه كساني هستند كه آگاهانه جهت رد گم كردن و بجاي صحبت در باره بيكاري كارگران، جوانان و جوانان بيكار فارغ التحصيل، فقر، نابودي توليد كشاورزي و صنعتي، واردات بي در و پيكر و قاچاق، خصوصي سازي افسار گسيخته و.. از اين صحبت ها مي كنند و آن را دامن مي زنند.

ب - مطرح كنندگان نا آگاه: اين گروه تحت تاثير جو و نا آگاهانه بر روي خود باوري( كه حتما لازم و ضروري است) تاكيد بيش از اندازه مي كنند و مسايل مهم شرايط كنوني (بيكاری ، فقر و) كه مي تواند بسيار براي جمهوري اسلامي ايران خطرناك باشد را از ياد مي برند.

با گروه اول می توان کاری نداشت، اما درباره گروه دوم باید گفت:

 2)- توليد ( به مفهوم عام كلمه) پايه و اساس هر نوع خود باوري و هويت است: با توجه به اينكه همه قبول داريم« شكم گرسنه دين و ايمان ندارد، با آمدن فقر دين از در ديگر خارج مي شود» و با در نظر گرفتن اينكه توليد تنها منشاء اشتغال، اشتغال تنها منشاء نابودي بيكاري و فقرو مي باشد، بنابراين تنها با توليد مي توان به بقاي جامعه كمك كرد و لاغير، بالا ترين خود باوري ها سر و سامان دادن به توليدات صنعتي و كشاورزي به معني واقعي است.

3)- منشاء قدرت،توليدو ثروت است: عده اي تصور مي كنند كه فقط با دادن شعار مي توان مشكلات جامعه ايران و جامعه بشري را حل كرد، اما تاريخ 10 هزار ساله مكتوب بشري نشان مي دهد كه فقط توليد و ثروت مادي منشاء اصلي و تعيين كننده قدرت است، مسلما توزيع مناسب و انساني  را نبايد از ياد برد، و بين اين دو رابطه  ارگانيك  وجود داشته و دارد.

مثال:چرا امريكا (منظور امپر ياليسم امريكا است)در حال حاضر قدرت برتر است؟ شايد فكر كرده شود كه قدرت نظامي آن در اين جريان نقش تعيين كننده دارد، در صورتي آنچه اهميت درجه اول( توجه شود درجه اول نه تماما) قدرت اقتصادي آن  است كه دارای حدود 13 هزار ميليارد دلار( توليد نا خالص ملي) مي باشد. بعلاوه توزيع تا حدودي مناسب( نسبت به سطح زندگي كشور هايي شبيه آن). همين طور ژاپن، آلمان و

4)- ايران و جايگاه اقتصادي آن در جهان: ايران از نظر اقتصادي و از نظر توليد نا خالص ملي با توجه به شرايط جمعيتي و امكانات طبيعي در چه موقعيتي در جهان قرار دارد؟

آنچه من مي دانم اينست كه بيكاري 20 تا 30 در صدي كه روز به روز اضافه مي شود( 5 ميليون نفري دارد به 8 ميليون نفر مي رسد- با توجه به اينكه كل نيروي شاغل حدود 17 ميليون نفر است- نديمي كار و كارگر 7/2/85)، واردات 60 ميليارد دلاري رسمي،قاچاق، قاچاق پنهان- نا بودي توليدات كشاورزي ( وزير كشاورزي اعلام كرد- كانال 1 سيما 20/2/85- كه در سال 84 گندم وارد كرده ايم يعني فاتحه خود كفايي گندم خوانده شده است، بقيه محصولات جاي خود دارد) و صنعتي (مثنوي هفتاد من مي شود) و. و بطور كلي فقر، فساد و تبعيضي كه سر تا پاي جامعه را گرفته ، مي تواند نه تنها موجوديت  جمهوري اسلامي ايران بلكه كل جامعه را تهديد كند.

نمي دانم تكليف شعار خود باوري ها و هويت ها سرانجام چه خواهد شد ؟

4-1)- داستان هزينه تحقيقات و توليد نا خالص ملي: يكي از مسايلي كه سال ها ست بوسيله محقيقين و دانشگاهيان  و مسئولين رده بالاي ما تكرار مي شود مسئله بودجه اختصاص داده شده دولت و بخش خصوصی به تحقيقات علمي و دانشگاهي است، مثلا مي گويند در آلمان بودجه تحقيقاتي 5 در صد توليد نا خالص ملي است ولي در ايران اين بودجه مثلا 5/. در صد است، محققين و مسئولين ما نمي گويند كه آلماني ها توليد دارند و با توليدشان دنيا را تصرف كرده اند ولي ما عمدتا دلال و وارد كننده هستيم، به عبارت ديگر آنچه  نياز به تحقيقات دارد توليد است نه دلالي، توليد نياز به تحقيقات دارد مصرف كردن كه نياز به تحقيقات ندارد.

يك ميليارد دلار توليد نياز به 100 هزار شغل دارد(كارگر،مهندس و ) ولي يك ميليارد دلار واردات نياز به چند شغل دارد؟

5)- قدرت نظامي (خود باوري نظامي) و توهم همه كاره بودن امريكا: قدرت نظامي امپرياليسم امريكا اين توهم را در آنها بوجود آورده كه مي توانند همه دنيا را بي كم و كاست ببلعند. به عنوان مثال فكر مي كردند كه مي توانند با تصرف عراق مانند قرون 18 و 19 ميلادي كاملا آن را غارت كنند و سالها در آنجا بمانند و استعمار گذشته را تكرار كنند، با ورود به عراق بتدريج متوجه شدند، آنطوريكه فكر مي كردند نيست، معلوم شد اين عراق آن عراق 100تا 150 ساله قبل نيست، مردم متوجه شده اند جهت حل مشكلاتشان بايد وارد گود سياست شوند وگرنه خورده مي شوند، شركت در زندگي سياسي تنها حلال مشكلاتشان است و گرنه ثروتشان را بالا مي كشند.

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                      بازگشت