مانورهای حاکميت
روی بشکه باروت خشم مردم
تمام ظرفيت های يک انفجار کور در سراسر ايران بوجود آمده است. آنها که اين ظرفيت را انکار مي کنند و يا نمي بينند، برای کوربيني سياسي خود بايد چاره بيانديشند. بستن تظاهرات و شورش مردم در تبريز و آذربايجان به دم کاريکاتوری که در يک روزنامه منتشر شده، خنده دارتر از اصل آن کاريکاتور است، در حالي که هيچ شورش و قيامي کاريکاتور نيست. آنها که شورش اخير در آذربايجان را با تظاهرات سازماندهي شده توسط حزب خلق مسلمان ( در سال 58 و با حمايت آيت الله شريعتمداری و گردانندگي رحمت الله مراغه ای و در اعتراض به پيش نويس قانون اساسي در حال بررسي) با شورش امروز در آذربايجان مقايسه کرده و وعده خاتمه بخشيدن به آن را مي دهند، شايد خود در خواب و خيال باشند و در خواب و خيال بمانند، اما هيچ نيروی سياسي واقع بيني حق ندارد در اين خواب و خيال غرق شود. ( نگاه کنيد به سخنراني روز يکشنبه رهبر برای مجلسيان و وعده آرام کردن آذربايجان به سبک آرام ساختن تظاهرات سال 58)
آنها که چنين مقايسه هائي را در سر دارند، عبور زمان و تغيير شرايط داخلي و جهاني را درک نکرده و دشوار بتوان پذيرفت که ظرفيت درک عميق اين تغيير را داشته باشند.
همانگونه که موقعيت خود را در مقايسه به موقعيت آيت الله خميني در آن سال های دور نمي توانند درک و سنجش واقع بينانه کنند.
فقر، تبعيض، خرافات، فرو ريختن اعتبار حاکميت و روحانيت، حکومت با تفنگ و باتوم بجاي نفوذ در صفوف مردم، مقابله با رای وانتخاب مردم، دروغ و ريای حکومتي، اعتياد 5 تا 7 ميليوني، فحشای تاريخي در ايران، غارت مردم و ثروت کشور، بيکاری بي سابقه و 8 ميليوني در کشور، نابودی توليد و حاکميت تجارت، عوض شدن يک نسل کامل و يک نسل نيمه کامل، تبديل چهره های رهبری کننده جمهوری اسلامي و سخنان و موضع گيری های آنها به سوژه های خنده دار ميليون ها ايراني، تحميل رئيس جمهوری با 17 ميليون رای (حتي اگر تمام صحنه سازی ها و صحنه گرداني های انتخابات رياست جمهوری دوره نهم را هم ناديده بگيريم) به ملت و اعلام و تبليغ اين که او رئيس جمهور منتخب مردم ايران است، تبديل نماز جمعه ها به شوهای خنده دار تلويزيوني روزهای جمعه و يا سخنراني های فرمايشي رهبر و ديگر امام جمعه ها (نگاه کنيد به ادعای 75 درصد دختران ايران باکره نيستند از سوی امام جمعه اصفهان، يا ادعای الهام الهي بودن نامه احمدی نژاد از سوی احمدی جنتي و يا سخنراني های ملاحسني در شهر اروميه که درهفته گذشته شاهد خشونت بارترين تظاهرات مردم بود، هاله نوراني بر سر رئيس جمهور در سازمان ملل، خواب نما شدن رئيس مجلس خبرگان (مشگيني) و جلوگيری از بررسي اعتبارنامه ها و فاش شدن هويت واقعي آنها که به مجلس هفتم برده شدند، دوروئي و دروغ گوئي رهبر، و ده ها و صدها سوژه روز ديگر) در کنار جنگ طلبي و سخنراني های فرماندهان بسيج و سپاه و علم کردن يک رهبر جديد و غايب (امام زمان) برای جانشيني رهبری از اعتبار ساقط شده، به حکومت رسيدن مشتي خرافات زده و مجهوالهويه خلف انجمن حجتيه و اخوالمسلمين انگليسي و... عملا ايران را به چنان بشکه باروتي تبديل کرده است، که بي نياز به کاريکاتور هم منفجر مي شود. وقتي100 آمد، 90 هم که عصيان در دانشگاه ها و جنگ و ترور در بلوچستان باشد، نزد اوست!
ما به سمت انفجار مي رويم و با اطمينان از همين انفجار است که رئيس جمهور امريکا تقاضاهای نزديک به التماس پيام ببرهای حاکميت را برای مذاکره رد مي کند و رئيس دولت انگلستان با صراحت در سفر به امريکا، در سه سخنراني خود از "تغيير ايران" ( که لابد صلاح ندانست جمله را کامل گفته و تغيير نقشه جغرافيائي ايران و يا رژيم آن را طرح کند!) سخن مي گويد. از انفجار اين بشکه باروت با انرژی اتمي ( حتي اگر مجهز به بمب اتمي هم باشد) هم نمي توان جلوگيری کرد؛ و بدين ترتيب است که ايران ميان دو لبه يک قيچي قرار گرفته است: خطر حمله نظامي به ايران و خطر انفجار کور خشم مردم و جنگ داخلي در کشور.
آن جنبش صلح و جبهه صلحي که همه نيروهای ميهن دوست و ملي امروز به اشکال گوناگون طرح مي کنند برای جلوگيری از به هم نزديک شدن اين دو لبه قيچي است و حاکميتي که همچنان به سياست های خانمان برانداز خود ادامه مي دهد، مي داند که اين جنبش و جبهه بر ويرانه های يک سياست ضدملي بنا مي شود و رفتن آن را تدارک مي بيند. به همين دليل است که جان سختي کرده و در برابر هر کس و هر حزب و سازماني که از صلح سخن مي گويد چنگ و دندان نشان مي دهد. اما، اين جبهه عليرغم اين چنگ و دندان نشان دادن ها و موانعي که بر سر راه آن وجود دارد بايد تشکيل شود. صلح، امروز شعار و جبهه ايست عليه حاکميت جنگ طلب و عليه نيرو و نيروهای مداخله گر خارجي و به همين دليل شعار يک جنبش آزاديخواهي و عدالت طلب است.
فرمات PDF
بازگشت