اکبرگنجي
صداقت او را بستائيم
اوين را
يک خاوران ديدند!
در آخرين روزهای سال 84، اکبر گنجي از زندان اوين بيرون آمده و پس از 6 سال به خانه بازگشت. بر او، بعنوان يکي از نيروهای مذهبي انقلاب 57 بسيار رفت و بخت بلند او بود که به روزگار روشن شدن همه نورافکن هاي جهاني به روی ايران زنداني شد و سر از اوين در آورد. همين نورافکن ها اجازه نداد تا دهه مخوف 60 در جمهوری اسلامي تکرار شود و قاضي مرتضوی در جلد اسدالله لاجوردی فرو رود. آنها که دهه مخوف 60 را رهبری کردند و يا خود مجريان مستقيم جنايات و اعدام ها بودند، در 9 سالي که پشت سر مانده است، بسيار کوشيدند بر مرکب مرگ و نيستي و درهم شکني سوار شوند، اما زمان گذشته بود و اين مرکب را يارای تيزپائي نبود. هستند، هنوز در قوه قضائيه، وزارت اطلاعات، مجلس و کانون های پيدا و پنهان قدرت کمين کرده اند. زندگي سياسي آنها در جمهوری اسلامي با جنايات دهه 60 پيوند ناگسستني دارد و گلوی اکبر گنجي را برای نگفتن اين پيشينه گرفتند.
اکبر گنجي به خانه بازگشت. آنچه را شنيده بود و در آغاز جنبش اصلاحات در قالب مقالاتش با اشاره طرح مي کرد، رفت به اوين و از نزديک ديد. حاکميت را عريان تر از آنچه تصور مي کرد در اين 6 سال ديد و بازشناخت. با همين شناخت بود که در نوشته های دوران آخر خود از آن سال ها و قربانيان آن يادها کرد و حتي از غفلت و سکوتي که در دهه 60 داشتند و کردند عذر خواست. اين که گنجي چگونه مي انديشد و يا چه نظراتي دارد بجای خود محفوط و قابل احترام است، حتي اگر با آن مخالف باشيم. ارزش و اعتبار او در اين نيست که چه انديشه ای دارد، ارزش او در صداقتي است که نشان داد وجودش از آن مايه گرفته است و با همين صداقت گذشته را مرور کرد و درباره ناگفته ها و غفلت های گذشته سخن گفت.
براين صداقت و شفافيت بايد درود فرستاد، والا اوين خوفناک دهه 60 را يک "خاوران" ديدند!