با تاريخ سازمان ها و مطبوعات
جنبش زنان ايران آشنا شويم
85 سال مبارزه
نهضت زنان ايران
عليه خرافات ديني
ايراندخت ابراهيمي
استقلال و آزادی زنان نيز مانند تمام طبقه کارگر فقط از راه انقلاب ممکن است. کارل مارکس و فريدريش انگلس در "مانيفست حزب کمونيست " مي آورند که وقتي بساط اسارت زنان از ميان برچيده خواهد شد که مالکيت خصوصي بر وسايل توليد لغو گردد، به استثمار انسان از انسان خاتمه داده شود. انقلاب کبير سوسياليستي اکتبر، برقراری ديکتاتوری طبقه کارگر، ايجاد جامعه سوسياليستي و پيروزي های عظيم اتحاد شوروی در تاريخ بشر برای نخستين بار صحت اين نظر و آموزش مارکس را به ثبوت رسانيد. در برنامه حزب کمونيست اتحاد شوروی گفته مي شود:
"در تاريخ جامعه بشری برای نخستين بار انقلاب زنان را آزاد کرد و آنها را در ميدان زندگي از جهت کليه حقوق سياسي و اجتماعي با مردان برابر ساخت ". [1]
لنين در روسيه، در تمام دوران مبارزه انقلابي از هر جهت به مسئله ترقي نهضت زنان و جلب زنان زحمتکش به جبهه واحد مبارزه عليه سرمايه اهميت بسيار مي داد. لنين مي گفت:
"تا موقعي که پرولتاريا برای زنان آزادی کامل بدست نياورده به آزادی کامل نائل نخواهد شد". [2]
در نتيجه پيروزی انقلاب کبير سوسياليستي اکتبر زنان زحمتکش شوروی آزادی اجتماعي بدست آوردند و بدين ترتيب آرزوهای عناصر مترقي که قرن ها برای برابری حقوق زنان مي کوشيدند جامه عمل پوشيد.
انقلاب کبير سوسياليستي اکتبر زنان زحمتکش را از همه انواع ظلم های اجتماعي آزاد کرده در برابر نهضت وظيفه نويني گذاشت. حکومت شوروی از نخستين روز برقراری خود برای زنان کشور پهناور اتحاد شوروی تمام تدابير را بموقع اجرا گذارد، زنان را از قيد بردگي قرون رهائي بخشيد، آنها را در ميدان زندگي از جهت کليه حقوق سياسي و اجتماعي با مردان برابر ساخت.
انقلاب کبير سوسياليستي اکتبر زحمتکشان تمام جهان را به مبارزه عليه ظلم و استثمار تشويق کرد و همچنين در همه جا بر رشد نهضت آزادی زنان تاثير بسزايي بخشيد.
چنانکه تاريخ نشان مي دهد جنبش زنان ايران ريشه های عميق دارد. زنان کشور ما در مبارزات مترقي و آزاديخواهانه ملت ايران به تناسب امکاناتي که داشته اند فداکاری هائي نشان داده اند. يکي از مظاهر مهم نقش زنان ايران در جريان جنبش تنباکو(سال 1891 ميلادی) و در جريان قيام زنان ايران عليه محتکران غله (در سال 1895ميلادی) ديده مي شود. همچنين در انقلاب مشروطيت زنان ايران از هيچگونه فداکاری دريغ نورزيدند و با همان چادر سياه، پا به ميدان مبارزه گذاردند، انقلاب مشروطه ايران در رشد نهضت مبارزه زنان ايران تاثيری مهم داشته است، ولي مبارزه زنان ايران در اين مرحله غير متشکل بود. شوستر امريکائي در کتاب "اختناق ايران "، احمد کسروی در کتاب "تاريخ مشروطه ايران"، ايوانف در کتاب "انقلاب ايران در سال های 1905ـ1911 "، ايوانسکي در کتاب "ايران در راه مبارزه برای استقلال "و غيره از اين جنبش ها نمونه های متعدد بدست داده اند.
در سال 1920 با تشکيل حزب کمونيست ايران و تشديد جنبش آزاديخواهانه و دموکراتيک در ايران در شهرهای بزرگ و مختلف کشور توام با تشکيل سازمان های سياسي سازمان های زنان نيز تشکيل گرديده و فعاليت خود را آغاز مي کنند. تاريخ فعاليت انقلابي و دموکراتيک زنان ايران از اين پس بسيار پرشور است و با استفاده از بررسي هائي که تاکنون شده است سعي مي کنيم منظره اي اجمالي از اين فعاليت بدست دهيم:
پس از تشکيل نخستين کنگره حزب کمونيست ايران در انزلي (پهلوی) در 30 خرداد 1299(22 ژوئن 1920) افکار مترقي در شهرهای ايران اشاعه يافت و از آن جمله ايالتي را که مستقيماً تحت تاثير قرار داد گيلان بود. در سال 1300 در رشت جمعيتي بنام "پيک سعادت" با مرامنامه و اساسنامه مشخص که عبارت بود از بدست آوردن حقوق سياسي و اجتماعي زنان تشکيل شد. موسسين اين جمعيت عبارت بودند از جميله صديقي، سکينه شبرنگ، روشنک نوع دوست، اورانوس پارياب و غيره. عده زيادی از زنان و دوشيزگان روشنفکر گيلان در اين جمعيت حلقه زدند و با تاسيس کلاس اکابر، دبستان، کتابخانه و قرائت خانه ايجاد مجله "پيک سعادت نسوان "سخنراني ها و دادن نمايش در تنوير افکار زنان آن سامان کوشيدند. جميله صديقي و شوکت روستا را که در اين فعاليت ها شرکت داشتند بعدها حکومت رضا شاه به چهار سال حبس در زندان زنان تهران محکوم نمود. [3] چنانکه گفتيم اين جمعيت مدرسه ای بنام "پيک سعادت "و مجله ای بنام "پيک سعادت نسوان " به مديريت يکي از زنان مترقي گيلان يعني روشنک منتشر مي شد. در اين مجله مقالات اجتماعي و ادبي و بخصوص مقالاتي به پشتيباني از حقوق زنان درج ميشد. مجله "پيک سعادت نسوان "خدمت بزرگي به آگاهي و روشن شدن افکار زنان ايران کرده زيرا خوانندگان آن منحصر به زنان رشت و حتي گيلان نبودند. جمعيت "پيک سعادت" از طريق ايجاد کلاس اکابر، کلاس صنايع دست دوزي و غيره رابطه وسيعي با زنان طبقات مختلف برقرار نمود. اين جمعيت براي اولين بار در ايران روز 8 مارس را بعنوان روز بين المللي زنان پذيرفت و برگزار کرد. [4]
مقارن همين ايام در سال 1300 شمسي جمعيتي در تهران به اسم"نسوان وطنخواه" تشکيل شده بود که مرکب بود از عده ای مديران، آموزگاران دبستان ها و دبيرستان ها و بانوان روشنفکر که هدفشان محدود به رفع حجاب و مبارزه با خرافات بود. پوشيدن لباس وطني و ترک اشياء تجملي لوکس براي زنان از شعارهاي برجسته اي بود که در مرامنامه اين جمعيت جهت نفوذ افکار سياسي و ملي در نهضت زنان قيد شده بود.
يکي از رهبران اين جمعيت محترم اسکندری بود. مجله جمعيت بنام "جهان زنان" که از نمونه های خوب مطبوعات آن روز است به سرپرستي وی و مديريت ملوک اسکندری منتشر ميشد.
مجله "جهان زنان" پس از يک سال فعاليت با مخالفت جمعيت "اسلام سوسياليست"مواجه و بسته شد، ولي بجاي آن بزودي مجله " لسان زنان" نشر گرديد و تا سال 1924 به فعاليت خود ادامه مي داد. [5] جمعيت ارتجاعي "اسلام سوسياليست" از هر گونه امکانات استفاده کرده در تهران برای جلوگيری از فعاليت جمعيت زنان مبارزه مي کرد.
يکي از نمايشهائي که توسط جمعيت زنان و به رهبری ميرزاده عشقي به معرض نمايش گذارده شد "دختر قرباني" بود. بنا به نوشته مجله "دنيا" در حدود 600 نفر به تماشای آن آمده بودند. اين نمايش در روز 8 مارس داده شد و در آنجا ناطقين اهميت تاريخي و بين المللي آن روز را متذکر شدند. اين جمعيت در سال 1308 پس از آنکه تعقيب کمونيست ها شدت يافت منحل گشت [6].
کمي بعد در اصفهان نيز جمعيتي به شکل اتحاديه صنفي زنان تشکيل شد. همچنين در شيراز "مجمع انقلاب زنان" از طرف شاعره مشهور دموکرات زندخت شيرازی در سالهاي 1328ـ1321 تاسيس و با جسارت هر چه کاملتر عليه حجاب زنان، در راه آزادي و برابري حقوق بانوان تبليغ و مبارزه مي کرد. اين دوشيزه شاعر مجله ای بنام "دختران ايران" منتشر ساخته که متاسفانه بيش از هفت شماره انتشار نيافته است. [7]
در اواخر سال 1315 جمعيتي نظير "پيک سعادت" رشت در تهران بنام "بيداری نسوان" تشکيل گرديد و شروع به مبارزه نمود. مقارن همين ايام در قزوين جمعيت ديگری با همين مرام بنام "انجمن نسوان" مرکب از عده ای بانوان روشنفکر قزوين تاسيس يافت. در قزوين نيز فعاليت "انجمن نسوان" شايان دقت بود.
در پيدايش سازمان هايي که نام برده شد حزب کمونيست ايران غير مستقيم دخيل بود و در آنها فراکسيون حزبي متشکلي داشت. در سال های 1910ـ1921 تحت تاثير انقلاب سوسياليستي اکتبر در ايران و شهرهاي مختلف آن جمعيت های مترقي زنان تشکيل گرديده بود. گرچه اين جمعيت ها جنبه مترقي داشتند ولي در فعاليت آنها روشهای متفاوتي مشاهده مي شد.
بايد متذکر شد که مابين جنبش های زنان ايران قبل از انقلاب اکتبر و نحوه فعاليت جمعيت هايي که در سالهای 1920ـ1930 تشکيل يافته و به فعاليت پرداخته بودند فرق زيادي موجود بود. در ايران قبل از انقلاب اکتبر و در دوره انقلاب مشروطه جنبش های زنان شکل محدودی داشت. در اين مرحله شعار نهضت زنان بيشتر مبارزه عليه استبداد و استعمار خارجي بود. مبارزه با روح ملي پيش مي رفت و زنان سازمان های متشکلي نداشتند.
بعد از سال های 1920 مبارزه سازمانهاي زنان با شعارهاي مترقي براي بدست آوردن حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادی، براي استقلال کشور مبارزه عليه شاه و خرافات ديني بود. در اين مرحله سران سازمانهاي زنان عبارت بودند از زنان ترقيخواه و تحصيل کرده و مجهز به تعليمات سياسي. رهبري سازمان ها بر عهده حزب کمونيست ايران بود. با همه اينها در فعاليتهاي سازمانهاي زنان نواقصي موجود بوده است. مثلا با رهبري حزب کمونيست ايران در شهرهای مختلف کشور سازمان هاي زنان تشکيل گرديده بود، ولي اين سازمانها در اطراف خود فقط زنان باسواد را جلب کرده و با زنان کارگر، بافنده، دهقان و غيره رابطه اي نداشتند. حال آنکه در گيلان زنان شيلات و شالي زارها و در لاهيجان در باغهاي چاي کار مي کردند. در شهرهاي تهران، کرمان، اصفهان، چالوس و تبريز در کارخانه هاي بافندگي بخصوص در کارخانه هاي قالي باقي زنان و دختران کارگر تقريبا نيمه اي از کارگران را تشکيل مي دادند.
همين که پايه سلطنت رضا شاه مستحکم و مستقر گرديد مانند ساير سازمان هاي سياسي سازمانهاي زنان نيز در مقابل خطر انحلال قرار گرفتند. جمعيت هاي زنان و همچنين سازمان هاي سياسي ديگر يکي پس از ديگري از طرف ارتجاع ايران منحل شدند. ولي مبارزان آنها همچنان در صفوف عناصر مترقي مبارزه خود را دنبال مي کردند. نقشي که اين سازمان ها ايفا کرده بودند اثرات عميق خود را باقي گذارده بود. در دوران حکومت ديکتاتوری رضا شاه (بخصوص سالهاي 1310ـ1311) زنان ايران مبارزه خود را در مجالس بحث ادبي و در مطبوعات به شکل منظوم و ادبي ادامه مي دادند، شخصيت هاي مترقي ايران نيز از حقوق زنان دفاع مي کردند.
رضا شاه به منظور جلوگيري از بسط افکار آزاديخواهي بين زنان ايران و تحت فشار محيطي که مبارزه زنان و عناصر مترقي بوجود آورده بود روز يکشنبه ششم آذر ماه سال 1211 دومين کنگره عمومي نسوان شرق و اولين کنگره زنان ايران را در شهر تهران تشکيل داد. هيئتي از زنان کشورهاي شرقي براي انعقاد کنگره به ايران وارد شدند.
رئيس کنگره نسوان شرق از اهل لبنان بانو نور حماده بود. مستوره افشار در اين کنگره نماينده زنان ايران بود. دومين کنگره عمومي نسوان شرق مواد بيست و دو گانه اي مقرر داشت. مهمترين مسئله کنگره موادي بود که پس از انقلاب مشروطيت و برقراري حکومت مشروطه براي بهبود وضع زنان در نظر گرفته شده بود. البته بايد متذکر شد که مواد بيست و دوگانه بعدها فقط به منافع طبقه حاکمه خدمت کرد.
رضاشاه پس از مسافرت به ترکيه دست به سياست رياکارانه اي زد. او در اثر مبارزات عميق زنان در سال 1314(1935) "کانون بانوان" را در تهران تشکيل داد و امر به رفع حجاب نمود. اين کانون اداره دولتي بود که توسط وزارت فرهنگ رضاشاهي تاسيس شده بود و کاري جز پرورش افکار کذائي نداشت.
برداشتن چادر
رضاشاه برای تظاهر در مقابل جهانيان درباره آزادي زنان "کانون بانوان" را تشکيل داد و چنانچه اشاره شد امر به رفع حجاب نمود. پس از آن زنان ايراني در برخي از ادارات دولتي حق استخدام بدست آوردند. اما از نقطه نظر قانون گذاري وضع زنان ايران تغييري نکرد. اين عمل جز ايجاد امکانات محدود براي عده اي از زنان و دختران شهرنشين هيچگونه تحولي در زندگي توده زنان بوجود نياورد، قوانين ظالمانه و ارتجاعي به قوت خود باقي ماندند. با همه اينها بايد متذکر شد که رفع حجاب پايه تحول مهمي در زندگي اجتماعي و اقتصادي زنان ايران بشمار مي رود. از اين تاريخ نقش زنان در زندگي اجتماعي و اقتصادي کشور ما شروع گرديد. درهاي مدارس عالي به روي زنان، ولو از طبقات بالاي اجتماع باز شد. زنان به ادارات و موسسات و کارخانجات راه يافتند و در کارهاي توليدي کارخانه هاي شهرستانها به عنوان کارگران ارزان مزد از وجود آنها شروع به استفاده شد. در اين موقع طبق آمار موجود در 69 موسسه بافندگي، در 25 کارخانه پنبه پاک کني دولتي، و در 30 کارخانه پارچه بافي ايران اکثريت کارگران را زنان تشکيل مي دادند.
قبل از جنگ دوم جهاني در کارخانه ها و موسسات ايران ميزان کارگران زن به 25 درصد مي رسيد. در کارخانجات قالي بافي 80 درصد زنان و دختران 7 تا 12 ساله کار مي کردند. در کارخانجات قالي بافي از 511 هزار و هشتصد نفر کارگر 28 هزار و هشتصد نفر کارگر زن بود. در موسسات صنعتي کارگران 6 تا 12 ساله 25 درصد کارگران را تشکيل مي دادند. ولي دستمزد زنان و کودکان در مقابل کار مساوي با مردان از آنها کمتر بود.
طي جنگ جهاني دوم در تمام شهرهاي ايران جنبش ملي و دموکراتيک اوج گرفت و بزودي حزب توده ايران که ادامه دهنده کار حزب کمونيست ايران بود تشکيل شد و فعاليت علني خود را شروع کرد.
در اين مرحله فعاليتهای سياسي آزاديخواهان که از گوشه زندان های شهرباني نجات يافته بودند به منظور نجات توده هاي ستمکش از قيد اسارت و بندگي مفتخوران داخلي و استعمارطلبان خارجي از هر گوشه ميهن ما شروع شد. در اين موقع زنان آزاديخواه کشور ما تشخيص دادند که ترقي و استقلال ميهن ما با چنين عقب ماندگي مادران اين کشور امکان پذير نيست. بايد توده زنان را به حقوق اجتماعي و سياسي و حق بشري واقف ساخت.
براي اجراي اين منظور يک سازمان مترقي و متشکل لازم بود تا بتواند زنان دهقان، کارگر، روشنفکر و خانه دار را که زندگي بنده واري طي مي کردند بدور خود جمع و متشکل کرده و براي مبارزه در راه آزادي زنان آماده سازد و يک نهضت توده اي زنان بوجود آورد.
آنها به استقبال هرگونه خطر که در راه مبارزه داشتند شتافتند. در تيرماه 1322 "تشکيلات زنان" با برنامه اصولي و مترقي به کمک حزب توده ايران تاسيس شد.
نخستين هدف "تشکيلات زنان" متشکل کردن زنان کارگر، دهقان، روشنفکر و خانه دار محروم ايران و بدست آوردن حقوق اجتماعي و سياسي زنان مخصوصا استقلال اقتصادي زنان ايران بود.
" تشکيلات زنان" حمايت اطفال و تاسيس کودکستانها و نجات زنان از جهالت را از وظايف طراز اول خود مي دانست. " تشکيلات زنان" با بيسوادي مبارزه مي کرد، براي با سواد کردن زنان به تاسيس کلاسهاي اکابر اقدام کرد. اين تشکيلات تاسيس قرائت خانه ها و کتابخانه هاي مجاني و کنفرانس ها را براي ترقي فرهنگ زنان واجب و لازم دانست و در اين راه مبارزه کرد و براي بالا بردن سطح فکري زنان مجله "بيداری ما" را در تير ماه 1322 منتشر ساخت. شعار مجله "بيداری ما" چنين بود:
"ما هم در اين خانه حقي داريم". "بيداری ما" در عين حال که اختصاصا از حقوق زنان دفاع مي نمود علل بدبختي و عقب افتادگي زنان را به طور آشکار بيان نموده راه چاره را بدانها نشان مي داد.
"تشکيلات زنان" بمنظور آشنا کردن زنان به امور اجتماعي و سياسي کنفرانس هاي باشکوه در نقاط مختلف پايتخت و شهرستانها تشکيل مي داد. شعبات سازمان در اغلب شهرهاي ايران فعاليت مي کردند. سازمان با اغلب نهضت هاي مترقي زنان دنيا روابط دوستانه برقرار کرده بود. بعلاوه زنان مترقي ايران در احزاب مترقي و دموکراتيک و اتحاديه هاي کارگري شرکت مي جستند و همگام با برادران مبارز خود براي بدست آوردن حقوق زنان کارگر و محروم مي کوشيدند.
پس از تشکيل حزب دموکرات آذربايجان در تبريز "سازمان زنان آذربايجان" تشکيل گرديد. حکومت دموکراتيک آذربايجان جنبش زنان را با تمام قوا پشتيباني و رهبري کرد. برای نخستين بار در ايران به زنان حقوق اجتماعي، اقتصادي و سياسي داد. زنان در تاريخ مملکت ما برای اولين بار در انتخابات شرکت کردند. حکومت آذربايجان به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داد. شرکت زنان در توليد کارهاي اجتماعي توسعه يافت. هزاران کارگر زن در کارخانجات آذربايجان مشغول کار شدند و در مقابل کار مساوی با مردان مزد مساوی دريافت کردند. طبق قانون کار يک ماه مرخصي قبل و يک ماه بعد از زايمان با استفاده از حقوق به زن کارگر داده مي شد. بعد از شکست نهضت سازمان زنان آذربايجان نيز منحل گرديد.
در سال 1328 در تهران سازمان ديگری به نام " سازمان دموکراتيک زنان ايران" تشکيل گرديد. اين سازمان در بيشتر شهرهاي ايران: رشت، تبريز، اصفهان، آبادان، قزوين و غيره شعباتي داير نمود و در سال1331 اولين کنگره زنان ايران را تشکيل داد. در اين کنگره قريب 200 نفر زن از اغلب شهرستانهاي ايران شرکت جستند و نمايندگاني براي شرکت در کنگره جهاني زنان که در کپنهاک تشکيل مي گرديد انتخاب نمودند و قطعنامه هائي صادر کردند. [8]
اين قطعنامه ها آمادگي زنان ايران را به مبارزه در راه آزادی و استقلال ميهن تامين حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادي زنان نشان مي داد و روزنامه "جهان زنان" ارگان رسمي اين سازمان تا کودتای شاه ـ زاهدی مرتبا منتشر مي شد و در دوران فعاليت خود در راه آگاهي و مبارزه زنان ايران نقش مهمي انجام مي داد.
"سازمان دموکراتيک زنان ايران" بزرگترين سازمان علني زنان ايران در دوران قبل از کودتا به شمار مي رفت.
پس از کودتای مرداد 1332 زنان ايران نيز مانند ساير مبارزان جنبش نجات بخش خلق ما گرفتار تعقيب و حبس و زجر رژيم شاه شدند. رژيم کودتا همانطور که به ساختن احزاب دولتي دست زد، کوشيد که براي زنان نيز سازمان هائي درباري و دولتي بوجود آورد و توجه زنان را از مبارزات سياسي و مسائل اجتماعي به کارهاي کم اهميت و از جمله به کارهای خيريه معطوف سازد. "شورای عالي زنان" و "سازمان زنان" ايران را با همين هدف اعلام داشت.
هدف اصلي از تشکيل اين سازمان ها سرگرم کردن زنان به امور فرعي و انحراف آنان از هدف اصلي مبارزه بوده است.
بعد از جنگ جهاني دوم، در اثر شکست فاشيسم، ضعف امپرياليسم و رشد فوق العاده نيروهای صلح و سوسياليسم نهضت آزادی زنان موفقيت های بزرگ بدست آورد.
البته پيشرفت اين نهضت عظيم در همه جا يکسان نيست. در کشورهايي که از لحاظ اجتماعي و فرهنگ پيشرفت زيادي نکرده اند، در کشورهايي که غول مهيب ارتجاع و خرافات بر آن حکمفرمايي مي کند و مدافعين ارتجاع از تابش نور آزادي به آن کشور ها هراسانند، آثار اين نهضت بسيار ضعيف است و يا اساس ديده نمي شود.
نقل از کتاب "انقلاب اکتبر و ايران" که در سال 1346 منتشر شده است)
فرمات PDF : بازگشت
"برنامه حزب کمونيست اتحاد شوروي" باکو، سال 1961 صفحه 11[1]
آثار لنين چاپ روسي، جلد 39، صفحه 3[2]
روزنامه "رهبر"شماره مخصوص، سال 1325،صفحه 8[3]
مجله "دنيا"، دوره دوم، شماره 2 سال 1339، صفحه 19[4]
مجله " نوي واستوک"، شماره6، سال 1963[5]
مجله "دنيا"، شماره 3، سال 1339، صفحه 19[6]
مجله "دنيا"، شماره 4، سال سوم 1341، صفحه 50[7]
مجله "دنيا"، شماره 1ـ2، دوره دوم، سال چهارم1342[8]