میزگرد کارگری
یا میز"سه گوشه"
هدایت احمدی
سرانجام نشریه ای – نقد نو-
همت کرد و راجع به طبقه كارگر و مشكلات مبتلا به آن، میز گردی برگزار کرد.
با خواندن این میزگرد، بعنوان یک کارگر درد آشنا، نکات زیر به نظرم رسید که
شاید مفید افتد:
1- تولید از جمله بحث رونق تولید داخلی و نجات تولید داخلی ، باید پایه و
اساس هر میز گرد كارگری باشد: اعضای شركت كننده در میز گرد فوق مدام از
كارگران، تشكل های كارگری، استقلال تشكل های كارگری صحبت به میان آورده اند
ولی دریغ از صحبت از تولید كه پایه و اساس هر اقتصاد سالم در ایران می
باشد.
قبل از هر چیز باید تولیدی باشد تا شغلی برای كسی به وجود آید، نابودی
تولید یعنی نابودی كار و شغل، در شرایط نبود تولید تشكل از جمله "تشكل
مستقل كارگری" چه مفهومی می تواند داشته باشد؟
- باید تولید مرغی باشد تا كارگری بتواند در یك مرغداری كار كند، و مسلما
ادامه كار مرغداری بستگی به این دارد كه هزینه و در آمد مرغداری با هم
بخواند و گرنه تعطیلی مرغداری همان و بیكار شدن كارگران آن همان. یا وقتی
مرغداری می تواند ادامه كار بدهد كه دولت فخیمه و بخش خصوصی عظیم الشان مرغ
از خارج وارد نكند و یا دولت و مجلس با تعرفه صفر- یا نزدیك به صفر- مرغ
وارد نكند.
برای اینكه كشاورزان ما بتوانند چغندر قند بكارند، و بعد از برداشت آن را
تحویل كارخانه قند بدهند، و كارگران كارخانه قند آن را تبدیل به شكر و قند
كنند، دولت، مجلس و بخش خصوصی1 نباید نسبت به واردات بی رویه2 ( واردات
جایگزین تولید داخل) شكر اقدام كنند. مسلما واردات بی رویه شكر – كه هم
اكنون دارد صورت می گیرد- باعث نابودی شغل چغندر كاری و شغل كارگری كارخانه
قند می شود.
آیا واردات افسار گسیخته مركبات در چند سال اخیر به ویژه در دو سال دولت
احمدی نژاد كه زیر پوشش ارزانی میوه و تره بار و قیمت پائین میوه برای مصرف
كنندگان صورت می گیرد، دیگر كاری و شغلی برای كشاورزان و تولید كنندگان
مركبات باقی گذارده؟
سئوال از اعضای تشكیل دهنده میز گرد: به فرض قبول استدلال فوق- كه به نظرم
مورد تائید همه باید باشد- چرا در تمام صفحات میز گرد، كوچك ترین اشاره ای
به تولید و نابودی تولید نمی شود؟ آیا واردات 45 میلیارد دلاری رسمی و
قاچاق حداقل 20 میلیارد دلاری كه باعث نابودی تولیدات داخلی كه بالطبع باعث
بیكاری 5 تا 6 میلیون نفری عظیم كارگران و كشاورزان و جوانان این مملكت شده
است برای شركت كنندگان در میز گرد اهمیتی ندارد؟ آیا خصوصی سازی غارتگرانه
و بلعیدن تعداد زیادی از كارخانه ها و معادن و بنگاه های تولیدی سود ده
توسط نورچشمی ها و باند های مافیایی و از همه مهم تر تعطیلی آنها و بیكار
شده كارگران و نیروی كار آنها برای مدافعان طبقه كارگر ناراحت كننده نیست
كه كوچكترین اشاره به آن نمی شود؟ جالب است حتی خانم همایونی كمتر از كلمه
خصوصی سازی كه یك مفهوم جا افتاده ای در فرهنك نئولیبرالیسم است نام می برد
و ترجیح می دهد فقط از"تغییر ساختار" كارخانه الكتریك ایران- رشت اسم ببرد.
بهر حال اشاره ای دقیق به سیاست خصوصی سازی كه یك سیاست داخلی و جهانی است
نمی كند.
1- استعمار، امپریالیسم، نئولیبرالیسم، بانگ جهانی، صندوق بین المللی پول،
سازما ن تجارت جهانی ، جنگ های امپریالیستی در منطقه كه خطر آن ایران را هم
تهدید می کند و زحمتكشان ایران - كارگران و كشاورزان - بیشترین ضرر را از
قبل آن باید تحمل كند و….…. حتی در حد اشاره هم در این میزگرد مطرح نیست.
مفاهیمی مانند استعمار، نئولیبرالیسم، سازمان تجارت جهانی، امپریالیسم از
جمله امپریالیسم امریكا و……وجود خارجی ندارد و به قول هگل این مفاهیم تنها
در ذهن ما ایرانی از جمله من نگارنده وجود دارد.
در همین میزگرد، آقای شریف به درستی صحبت از قتل 100 محیط بان طی چند سال
اخیر می كند( صفحه 9،ستون دوم). آیا این نتیجه سیاست های نئولیبرا لیستی و
تسلط بخش خصوصی كه یك شبه ره صد ساله را طی كرده است نیست؟ عمده ترین و
كلیدی ترین سیاستی كه در سال های اخیر اتفاق افتاده همان سیاست تسلط
بلامناع بخش خصوصی نیست؟ آیا مسبب قتل 100 محیط بان توطئه مشترك بخش خصوصی
–كه در سالهای اخیر قدرت بلامنازع پیدا كرده است- و بخش خصوصی نفوذی در دم
و دستگاه دولتی نیست؟ بهتر بود دو كلمه ای نیز راجع به استعما ر و سازمان
تجارت جهانی و… كه معتقدند بخش خصوصی غارتگر و جنایتكار( باز هم تاكید می
كنم منظورم بخش خصوصی تولید كننده و ملی نیست) باید ارباب مطلق جهان، از
جمله ارباب مطلق جمهوری اسلامی و ارباب كارگران، و كشاورزان ، نیروی كار و
زحمتكشان ایران بشوند.
نابود كنندگان جنگل های ایران همان همدستان طبقه غارتگر امریكایی نیستند؟
كه هم اكنون دارند در عراق قتل و غارت می كنند، از هیچ بنی بشری ترس و
واهمه ندارند و توطئه حمله به ایران رامی چینند با همدستی عوامل داخلی 100
محیط بان شریف و زحمتكش را به قتل می رسانند، آب از آب تكان نمی خورد ، این
همان سیاست نئولیبرالی دیكته شده از طرف قلدر بزرگ جهان نیست؟ باند های
مافیایی نابود كنندگان جنگل های ایران همان باند ها مافیایی مانند "آل
كاپون" در امریكا نیستند؟
بهتر بود شركت كنندگان در میز گرد كلمه ای از مسایل ریشه ای كارگران –
عنوان بند 2- كه به نظر آنها احتمالا مربوط به كارگران و زحمتكشان ایران
نیست نیز صحبتی به میان می آوردند. امیدوارم آگاهانه نباشد.
3- خود بزرگ بینی، از مشخصه های برخی میزگردهاست: ظاهرا در كل ایران
تنها"كمتیه هماهنگی برای ایجاد تشكل كارگری"، "كمیته ی پی گیری ایجاد تشكل
های آزاد كارگری"، "اتحاد كمیته های كارگری"، و….. موجودیت دارند و لاغیر.
به نظر من در طول این میزگرد عمدتا یك خط مورد نظر بیشتر شركت كنندگان پیش
برده شده است. در صفحه 8 ، آقای خباز بحث خارج شدن كارگاه های زیر 5 نفر از
شمولیت قانون كار را مطرح كرده است لازم است. در این مورد نكاتی را بگویم:
1- اولا خارج شدن كارگاه های زیر 5 کارگر از شمولیت قانون كار مربوط به
مجلس پنجم است نه مجلس ششم، ثانیا بهتر بود و بهتراست به خط تصویب كنندگان
آن كه رهبران بازار و اتاق بازرگانی بودند اشاره می شد. ثالثا، می توان هر
اختلافی با خانه کارگر داشت و به عملکرد رهبران و حتی موجودیت آن انتقادات
اساسی هم داشت، اما این اختلاف و انتقاد هرگز نباید باعث شود تا ما جنبه
های مثبت یک نهاد را، حتی در یک مقطع نبینیم و یا انکار کنیم. به همین دلیل
بهتر بود به تشكیلات خانه كارگر كه نقش مهمی در مبارزه با خط فوق داشته و
نیروی زیادی جهت مبارزه با آن صرف كرده اشاره می شد( مراجعه به كتاب قانون
كار و كارگران، نوشته علی رضا محجوب نشان خواهد داد كه آنها چه مبارزه
جانانه ای در این رابطه با خط اتاق بازرگانی به رهبری خاموشی سلطان موروثی
اتاق بارزگانی كردند)
خانه كارگر هم درتصویب قانون كار و هم در دفاع بعدی از آن در طی 17 تا 18
سال از جمله مبارزه با تغییر قانون كار- اصلاحیه اول و دوم- در طی 2 سال
اخیر نقش بر جسته و شاید منحصر به فردی داشته است.
خانه كارگر یكی از تشكلاتی است كه در بحث دستمزد و افزایش حداقل دستمزد
سالیانه با توجه به تورم، قرارداد های موقت، امنیت شغلی، مخالفت با خارج
شدن كارگاه های زیر 10 کارگر و مخالفت با ماده 191 قانون كار، مخالفت با
لغو ماده 27 قانون كار تحت عنوان اصلاحیه های قانون كار در مجلس هفتم و
تبدیل آن به ماده 33 قانون كارشاهنشاهی، لغو مصوبه مجلس پنجم در مورد
كارگاه های زیر 5 نفر از شمولیت قانون كار، مخالفت با پیشنهاد سن باز
نشستگی در 65 سالگی، تظاهرات اول ماه مه از جمله تظاهرات 50 هزار نفری اول
ماه مه در سال 85 ، رهبری تعداد زیادی از اعتراض ها وتظاهرات كارگری از
جمله در مورد عقب افتادگی حقوق كارگران، اعتراض به وضع بحرانی كارخانه ها و
تعطیلی كارخانه ها، اعتراض و مبارزه با واردات بی رویه و قاچاق كالا و ارز،
مبارزه با ورود كالا با تعرفه صفر و یا نزدیك به صفر، مبارزه با خصوصی سازی
در 17 تا 18 سال گذشته و غارت بیت المال و بر خلاف اصل 44 قانون اساسی و…..
چه در سطح استان تهران و چه در سطح استان های دیگر و شهرستان ها نقش عمده
در مبارزه كارگران داشته است كه اعضای میز گرد فوق از جمله آقایان خباز،
وطن خواه، و خانم همایونی به آن اشاره ای نكردند.
مساوی دانستن اصلاح طلبان - از جمله خانه كارگر و حزب اسلامی كار- با
محافظه كاران كه بهتر بود از مفهوم راست استفاده می شد، و نیز حتی نام
نبردن از اتاق بازرگانی ، درحقیقت طرفداری و دفاع و در خدمت راست ها ی سنتی
و حجره ای ( به قول محجوب) بودن است ، ونیز حمله به كمالی و مساوی دانستن
كمالی و جهرمی در حقیقت دفاع از جهرمی است ، چه بخواهید و چه نخواهید.
1- آقای خباز در قسمت دوم صحبت ها خود با نام بردن از تشكل های به وجود
آمده، عدم موفقیت آنها را ناشی از موانع موجود می داند، به نظر میرسد علاوه
بر موانعی كه منظور نظرآقای خباز است، موانع بند 1 و 2 نیز از اهمیت زیادی
بر خوردار است. یعنی عدم توجه به تولید داخل و عوامل خارجی و عدم توجه به
رابطه تنگاتنگ بین آنها.
راه توده 128 09.04.2007
فرمات PDF
بازگشت