راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نیم نگاهی به گذشته
زمان آن فرا رسیده!
ا. م. شیزلی

 

زمانی که جناح گارباچف ــ یاکولوف ــ یلتسین، کار در ارگان های دولـتی و حزب کمونیست اتحاد شوروی، بزرگترین حزب کمونیست جهان را وسیله ای برای متلاشی کردن حزب، دولـت و کـشور تـحـت رهـبـری خـویـش قرارداده و نام خود را در لـیـست خائنین بزرگ تاریخ ثبت کردند، روزی بود، روزگاری بود. ما در آبادی کوچکی زندگی می کردیم. آبادی کوچک ما به اندازه مردمی که در حادثه پل ائمه بغداد کشته شدند، جمعیت داشت. یعنی رقمی در حدود ١٢٠٠ نفـر. مردم همه همدیگر را می شناختند. حتی ما کودکان ۵–٦ساله هم می شناخیتم و شناخته می شدیم. در این آبادی، مردم همه باهم، در کنار هم زندگی و کار می کردند.
دنیای ما همین آبادی کوچک بود. در شادی و غم در کنار هم بودیم. چون صدای دهـل شنیده می شد، کسی منتظر دعوت نبود. حضور درمراسم را وظیفه تلقی می کرد. همچنین در غم ها. اگر سر کسی درد می کرد، خبر آن در عرض چند دقـیقه، دهان به دهان در آبادی می گشت.
اگر عجل سراغ کسی می آمد، وامصیبتا می شد. چون خبر می پیچید. سرها پائین، دستها گره کرده درهم، غم واندوه در چهره ها و اشک در چشمان حلقه می زد. همه درغم و سوکت غرق می شدند، به پچ- پچ با هم حرف می زدند.
متأثر و متأسف می شدند. حتی در خانه ها، اگر رادیوئی بود، فـورا خامـوش می کـردند و تنها زمـانیکه نزدیکان مرده و بزرگـان آبادی، طی مـراسم خاصی به تک- تک خانه ها سر می زدند و رادیوهای گرد گرفته در طاقچه ها را روشن می کردند و از مردم می خواستند به کار و زندگی عادی خود بپردازند. ما بدین سان زندگی آغاز کردیم و بدان خو گرفـتیم. ولی بعدها و امروز،...
بله، بعدها وامروز. متوجه شدیم که دنیا فـقـط آبادی ما و چند آبادی همسایه نیست. تازه فهمیدیم که بر خلاف تصور، در نتیجه رشد و تکامـل علم و تکنولوژی، دنیای به این بزرگی و عظمت، با اینهمه جمعیت، خیلی کوچکـتر از آبادی ما شده است. خبرها)خوش و بـد) در عرض دقیقه ها و حتی ثانیه ها، به گـوش همه می رسد. به این موضوع بر می گردیم. ولی ابتدا در مورد آبادی خودمان بگویم:
بعد از آن که در جمهوری اسلامی کشتن رواج یافـت، نظم و نظام، روابط و مناسبات دیرین آبادی ما هم بهم خورد. مردم رو در روی هم قرارداده شدند. در قبرستان آبادی بخش «شهدا» تاسیس شد. در اثر حمله پاسداران، مردم خانه و زندگی خود را ترک کردند.
خانواده ما اولین قربانی این فصل تازه در جمهوری اسلامی شد. دو کشته، دو معلول و دار و ندار سوخته... و آبادی به ویرانه بدل شد.
گـفتیم که بعدها متوجه شدیم که، در دنیا خبرهائی بوده است و ما بی خبر بودیم. اطلاع یافـتیم در دنیا خوشی ها کم، ناخوشی ها تا دلت بخواهد بیشمار بوده است.
اروپائیان «متمدن» آفریقائیان «وحشی» را تا توانسته اند کشته اند و مانده ها را به بردگی درآورده اند. بخشی از آنها که «زرنگ ترو توانمندتر» از دیگران بودند و خصلت توحش بیشتری از نیاکان خویش به ارث برده، به سرزمین های دیگران رفته و مردم بومی را قـتـل عام کرده و برای خود «میهن» ساخته اند.
در طول چهارصد سال شمار هـندوان آمریکای شمالی را از دوازده میلیون نفر به دویست سی وهـفـت هزار نفر کاهش داده اند. یعنی اینکه قـطع نسـل شان کرده اند. این رشته دراز، طولانی و طولانی بوده است. مثلا، ممالک مختلف را اشغال و مستعمره نموده، مردمش را کشته و ثروت هایش را به تاراج برده اند.
کشتار مردم در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نه یکی- دونفر، بلکه با رقم هزارها و میلیونها بوده است. دو جنگ جهانی به بشریت تحمیل کردند و در جریان این دو جنگ زندگی هــــشــتـاد میلیون انسان را نا تمام گذاشته اند. ســـه میلیون ویتنامی را کشتند.
با کـودتاهای متعدد دولت ها را ساقط نموده و مردم را هزار- هزار از میان برداشته اند و امروز جنگ جهانی دیگری را علیه «تروریسم» براه انداخته اند. مدت زمان، وسعت اراضی و تعداد قربانیان این جنگ، هر چند آمار نسبتا دقیقی ارائه نمی دهند، ولی بر اساس برخی برآوردها، بمراتب بیشتر از دو جنگ اول و دوم جهانی خواهد بود و چشم انداز پایان آن، هنوزهم ناپیداست. اگـر آتش دو جنگ اول ودوم، اروپا و بخش های محدودی از دیگر قاره ها را سوزاند، جنگ جاری تمام دنیا منهای آمریکای شمالی را در کام خود فرو خواهد برد.
آمریکا القاعده را آفـرید. تاریخچه ای برایش نوشت. این مخلوق هم همه جا هست و از چشمها پنهان. برای آمریکا و انگلیس خطرآفـرین است. هر از چندگاهی توطئه تروریستی آن، کشف و خـنثی می شود. هر وقـت بحران سیاسی در آمریکا و انگلیس اوج می گیرد، اسلحه بدست در صفحات تلویزیون و مطبوعات ظاهر می شود، بیانیه صادرمی کـند وآنها را تهدید می کند... این است که، جنگ جهانی بر علیه شیطان و القاعده تا پیروزی کامل بر همه فـرض واجـب شده است.
سه سال پیش بود. امریکا و انگلیس عـراق را بخاطر وجود سلاحهای کشتار جمعی، اشغال و زیر و رو کردند. چون سلاح ها نبود، القاعده را یافـتند، طبق برخی برآوردها یک سوم از جمعیت بیست وچهار میلیونی این کـشور کـشته و زخمی شده اند و یا از کشور فرار کرده اند. بطوری که فـقط نامی از کشور عراق باقی مانده است.
صدام اسیر جنگی بود و تنها تاریخ و سرنوشت آینده کـشور عراق و مردم آن می تواند درمورد وی قضاوت کـند. فعلا به تکرار گـفـته های استعمارگران، اشغالگران وقاتـلین اسرای جـنگی، مردم عراق و دیگر خلقهای جهان، نیازی نیست.
اما، در مورد استالـین می توان گـفت: استالین به خاطر صداقت، ایمان و پایداری براه رهائی انسان از یوغ بردگی و استثمار چنان گام های متهـورانه و مصممی برداشت و چنان برنامه های جدی به کار گرفـت که تا کنون، حتی با گـذشت بیش از نیم قرن از مرگ او، امپریالیسم، استعمار و استثمارگران از تبلیغات ضد استالـینی(درواقع ضد سوسیالیستی) سیر نمی شوند.
اولین شلـیک مهلک به عدالت اجتماعی با دست خروشچف اتفاق افتاد. هر چند شرایط عمومی آن زمان اتحاد شوروی و جان سختی عدالت اجتماعی، امکان نابودی سریع سوسیالیسم را در دهه شصت نداد، ولی وارثان صادق خروشچف ( گروه گارباچف ــ یاکولوف ــ یلتسین) سه دهه بعد، آرزوی وی را متحقـق ساختند. ( بنا به اعتراف صریح گـنادی بوربولیس، یکی از تنظیم کـنندگان معاهده بلاوژسکی که از تلویزیون NTV روسیه پخش شد، معاهده انحلال اتحاد شوروی را، باریس یلتسین با دستور تـلـفـنی جرج بوش پدرامضا کرد)
در اینجا شمه ای از دستاوردهای شوروی در زمان رهبری استالین را نه جهت اطلاع آنان که تحت تاثیر فـحاشی هـای ارتجاع و امپـریالـیسم، به سوسیالـیسم پـشت کـرده ومعـنی و مـفهـوم رشـد و تـرقی، عـدالـت اجـتماعـی و آزادی را بر می شماریم:
حزب کمونیست و استالین، رهبری کشوری را برعهده گرفتند که در جنگهای ١٩١٤ –١٩١۸ شکست خورده و شیرازه امور از هم پاشیده بود و از همان ابتدا، تا سال ١٩٢٨ درگـیر جنگ داخلی شد.
در سال پایانی جنگ داخلی و یا بعبارتی صحیح تر با تغـییر تاکـتیک جنگ افروزان داخلی، و روی آوردن آنها به فعالیت های زیرزمینی، صنعتی کردن کشور آغاز شد. یک سال بعد درهای ادارات کاریابی تخته شد. با آغاز صنعتی کردن کشور، ده سال به مخالفـین دولت جوان سوسیالیستی فرصت داده شد تا واقعـیت جامعه شوروی را بپذیرند. در این دوره مخالفین دولت شوروی در انجمن های فراماسونری، صهیونیستی، بهائی، و غیره به فعالیت های زیرزمینی خود ادامه دادند.
فرصتی که در تاریخ، هیچ دولتی به مخالفـین حتی غیر مسلح خود نداده است. مدت کوتاهی پس از مهار کردن فعالیت مخالفـین، در سال ١٩۳٩آتش جنگ جهانی مجددا شعله ور شد.
ارتش شوروی در سال ١٩٤۵ بشـریت را از طاعون فاشیسم نجات داد.
دوران سازندگی دوباره آغاز شد. رشد و پیشرفت علمی و تکنولوژیکی اتحاد شوروی در این دوره حالت جهشی به خود گرفت. فضای کـیهانی را تسخیر کرد. در زمینه علم فیزیک اتمی هنوز هم روسیه حرف اول و آخر را می زند. فراموش نشود که امتیاز اولین نیروگاه اتمی فوق مدرن که قرار است در فرانسه ساخته شود، به روسیه تعلق دارد.
در رابطه با نرخ رشد صنعتی اتحاد شوروی، به مقاله ای با عـنوان «ویروس ضد کمونیستی موجب زوال عـقـل می شود»، (هر چند در اینجا هم مختصر آمده است) مراجعه کـنید. در کشور شوروی سالانه پنج میلیون خانوار به خانه های تازه ساز رایگان نقـل مکان می کردند. تحصیل از مهد کودک تا مدارس عالی، طب، معالجه و درمان، و حتی استراحت در استراحتگاه ها، رایگان و عمومی شد.
فساد، فحشا و اعـتیاد، با نابود کردن ریشه ها، علل و عـوامـل آنها، ازبیخ و بن کنده شد. حـق برابری زن ومـرد و حـقـوق ملـت ها تامین گـردید. در این دوره کشور به زیر سلطه بانک جهانی و صندوق بین المللی ارز نرفـت و به دلاراجازه دیکـتاتوری داده نشد و... بر شماری دستاوردهای دوره سازندگی درشوروی که مجموعا کمتر از دو دهه غیر متوالی بود، از توان چنین نوشته هائی خارج است.
( این نوشته بصورت کامل پیش تر در سایت فرقه دمکرات آذربایجان منتشر شده است و ما در اینجا بخش هائی از آن را که خطاب به شخصیت های سیاسی است حذف کرده و اصل نوشته را با امانت داری منتشر کردیم.)

راه توده 130 23.04.2007
 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت