من یک ضد انقلابم
عمران صلاحی
من ضدِ انقلابم
من عاشقِ اراذل و اوباشم
من دوستدارِ اشرارم
من جانیان و راهزنان را
بسیار دوست دارم
مُزدور و سرسپردهی بیگانهام
من دوستدارِ خائنِ بالفطره، «حیدر» م
وقتی
حیدر عمو اوغلیِ خدانشناس
در گُنبدِ امام رضا برق می کشد
من کِیف می کنم
وقتی جنابعالی
از انقلاب
معنایِ دیگری داری
من ضدِ انقلابم، آری!
ستارخان
این لاتِ کوچه گردِ یکه بزن را
بسیار دوست دارم
اما ز شیخِ نوری این مردِ انقلابی
این چهرهی مبارز
بیزارم
من دوستدارِ روزبهِ خائنم
با حرف هایِ خائنانه ی گُلسرخی
من عشق می کنم
آری، انگار این جور است!
من آدمِ خطرناکی هستم
رذلم، شَرَف ندارم، پستم
رندم، شرابخوارم، مستم
دیگر به راهِ راست هدایت نمی شوم
با شیطان همدستم
گویند این لعین
یک لحظه نیز گوش به فرمان نیست
شیطان اگر جز این باشد
دیگر شیطان نیست!
شیطان
در کارخانه ها
ور می رود
با چرخ و دندهها
هِی چوب لایِ چرخ گذارد
شیطان
در مزرعه
خوابیده پایِ ساقه ی گندم
تا بچههایِ آدم را
بارِ دگر فریب دهد
گویند جن
می ترسد از تلاوتِ بسم الله
اما
سَمپاتهایِ جن می گویند
بسمالله
از نامِ جن می ترسد!
از بچههایِ شیطان هم
خیلی خوشم می آید
از بچه هایِ بی ادب و بی هنر
مخصوصاً از جنابِ علی مردان خان
فرزندِ با شهامتِ عباس قُلی!
خیلی خوشم می آید
من با علی رفیقِ صمیمی هستم
با آن علی که حرفِ مادرِ خود نشنید
و رفت و ناگهان
افتاد تویِ حوض
گویا
ماهیِ سیاهِ نترسی قرار داشت
بگذار بیش تر
خود را معرفی بکنم
من خانهای ندارم، اما
لعنت بر آن کسی که بگوید بیکارم
من
شغلم تحصن است
خشمم اضافه کار است
مُزدم...
باروت و سُرب!
تا خرخره
در باتلاقِ قرضم
با این حساب
از مُفسدینِ فیالارضم
قلبم
در قوریِ شکسته ی گُل نقشی
دَم کرده خون و ریخته تویِ دو استکان
در چشمهایِ من
در سینهام
سازِ شکستهای است
آویخته به دیوار
خاموش و در خیالِ مخالف نواختن...
راه توده 128 09.04.2007
فرمات PDF
بازگشت