راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

"و. ِترِشوک" مجله کمونيست.
ماه سوم سال 2007
تروتسکیم
روح، در کالبد مرده
ترجمه و تلخيص : کیوان خسروی
 

بازسازی سرمايه داری در کشورهای شوروی سابق بارديگر به تشديد همه تضاد های طبقاتی انجاميد. قطب بندی جامعه شدت يافت و توده های عظيم نسل نوين به صفوف پرولتاريا سوق داده شدند. خصلت جهانی سرمايه داری معاصر نه تنها امکان بحران های اجتماعی و اقتصادی را ازدست نداد، بلکه اين بحران ها را بين المللی و بيشتر ويرانگر و خانمان برانداز کرد. بحران سال 1998، که درجنوب آسيای شرقی آغاز شد، بطور بارزی اين امر را تائيد کرد و ضربت خود را به روسيه و آمريکای لاتين وارد آورد و پس از آن در قاره آمريکای لاتين با ونزوئلا موج جديد انقلاب سوسياليستی آغاز گرديد.
اين بحران ها بارديگر نسل نوين پرولتاريايی را در برابر ضرورت پيوستن به مبارزه انقلابی و آموختن تئوری انقلابی مارکسيسم فرا خواهند خواند. هرکسی که برای خود قدرت انقلابی تئوری مارکسيسم و تاريخ جنبش کارگری وکمونيستی مربوط به آن درقرن بيستم را کشف و آشکار می‌کند، ناگزير است « پايش به سنگ » تروتسکيسم بخورد.
ل. تروتسکی که يکی از جلوداران رهبران انقلاب سوسياليستی اکتبر در روسيه بود، يکی از منتقدين بسيار نيرومند اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی شد و جنبش بين المللی کاملی را بوجود آورد. اين جنبش تروتسکيسم نام گرفت و درسال 1938 انترناسيو نال چهار را تاسيس کرد. ارزيابی پردازش تروتسکيستی از تاريخ جنبش انقلابی در قرن بيستم، درابتدا تصوری را بوجود آورد که اين تحليل را تاريخ مورد تائيد قرار می دهد و درست بوده است:
اولا، خود "ل. تروتسکی" و تمامی جريان تروتسکيسم مدعی است جز مارکسيسم انقلابی پيگير بمثابه ادامه خط مشی انقلابی و.ای. لنين چيز ديگری نيست و خود را دربرابر بورکراتيسم تحريف شده «استالينيسم» قرار می دهد که اين خود مستلزم تحليل ويژه ای است.
دوما، تروتسکيسم «استالينيسم» را متهم می کند به تحريف ديکتاتوری پرولتاريا و شکل گيری ديکتاتوری بوروکراتيک، که گويا تائيد خود را درسخنان "ن. خروشچف" در کنگره بيستم حزب کمونيست اتحاد شوروی يافته است که درآن استالين به «کيش شخصيت» متهم شد.
سوما "تروتسکيسم"از آثار ل. تروتسکی دليل می آورد برای امکان ناپذير بودن ساختمان سوسياليسم دريک کشور، که سرانجام انهدام اتحاد شوروی مورد تاييد قرار می گيرد. (هر چند سوسياليسم نه دريک کشور جداگانه، بلکه درتمامی « اردوگاه سوسياليسم » شکست خورد ) .
چهارم، کاملا منطقی به نظر می آيد که شناخت خصلت جهانی سرمايه داری معاصر مستلزم ضرورت نابودی آن درمقياس جهانی است. يعنی اين وظيفه پرولتاريای جهانی است و برای حل آن حزب انقلابی جهانی ( انترناسيونال ) لازم است، که درهمه جهان قيام کند. با توجه به اينکه همانا طبقه کارگر گردان پرولتاريای بسيار سازمان يافته را تشکيل می دهد، چنين حزبی بايد حزب طبقه کارگر باشد و انقلاب بايد توسط کارگران انقلابی پيشاهنگ و تئوری انقلاب مسلحانه مارکسيسم انجام گيرد و برپايه تجسمی که خود تروتسکيسم مدعی است، ديکتاتوری پرولتاريا بايد حکومت شورا های کارگری درمقياس جهان باشد.
پنجم، تروتسکيسم، موقعيتی را مطرح می کند که در عصر امپرياليسم امکان انقلاب جهانی پرولتری نه تنها رسيده ، بلکه زياد رس شده و سرمايه داری به موجوديت خود ادامه می دهد، تنها برای اينکه درمحيط پرولتری آگاهی طبقاتی تحريف شده يعنی «استالينيسم» مسلط است و همچنين احزاب تحريف شده ای مسلط هستند که ازهدايت پرولتاريا به انقلاب جهانی سرباز می زنند. درتروتسکيسم اين امر «بحران رهبری انقلابی» خوانده می شود. اين همه مسائل نيست، اما «بارزترين» ايده تروتسکيسم که تاکتيک منتخب توسط اين جريان را مشخص می کند، بطور مختصر می توان چنين بيان کرد: مبارزه عليه سرمايه داری جهانی - مبارزه طبقه کارگر جهانی – مبارزه برای تحقق انقلاب جهانی – مبارزه برای ايجاد حزب انقلابی جهانی (انترناسيونال) – مبارزه برای حفظ تئوری انقلابی مارکسيسم که پس از کارل مارکس و و.ای .لنين ، در آثار ل. تروتسکی (تروتسکيسم) تجسم يافته است، بمثابه مهمترين شرط : ايجاد حزب انقلابی جهانی وغيره است.
بدين ترتيب همه قضيه در« صحت » تئوری مارکسيسم بدست می آيد: برای اينکه انقلاب شود، بايد تروتسکيست باشد.
د .فورت يکی از تئوريسين های تروتسکيسم در کتاب « ميراثی که ما پاسداری می کنيم» درفصل دوم ادعا می کند که «هيچ راه ديگری جز تروتسکيسم وجود ندارد، که منافع تاريخی پرولتاريا، بمثابه طبقه انقلابی را درنظر گيرد».
از اين رو ميدان اصلی مبارزات تروتسکيسم، تئوری مارکسيسم است و تنها بعد عمل انقلابی. به اين جهت تروتسکيسم مبارزه پی درپی درون جنبش کمونيستی و کارگری عليه همه ديگر دعاوی مارکسيسم انقلابی است، که ناگزير به مبارزه هميشگی درونی تروتسکيست ها برای حق « تئوريکی طبيعی » تبديل می شود.
از وظايف انقلاب کامل جهانی نه تنها ضرورت ايجاد حزب کارگری جهانی، بلکه همچنين سازمان ها و تشکيلات آن نيز ناشی می شود، که در وهله نخست بايد در کشورهای بسيار پيشرفته سرمايه داری از آنجا که بدون پيروزی انقلاب دراين کشورها انجام انقلاب جهانی امکان ناپذير است، بوجود بيايند. تصادفی نيست که نخستين سازمان های تروتسکيستی درايالات متحده آمريکا، فرانسه، انگلستان، آلمان يعنی درکشور های متروپل بوجود آمده بودند. بدنبال اين و به ابتکار اين سازمان ها، سازمان های تروتسکيستی درکشورهای مستعمره پيدا شدند: بعنوان مثال، به ابتکار سازمان های ايالات متحده آمريکا درکانادا و آمريکای لاتين ، به ابتکار سازمان های انگلستان، در سری لانکا، هندوستان، استراليا، جمهوری آفريقای جنوبی و غيره بوجود آمدند.
درآثار تئوريسن های برجسته تروتسکيسم مانند ج.پ. کِنون ، ت .گرانت ، د. نورت و غيره که به خود تروتسکيسم اختصاص يافته اند، نظرات عجيب و غريبی وجود دارند. ازيک سو تروتسکيسم نتيجه می‌گيرد که همه انقلابات سوسياليستی قرن بيستم انقلابات « نادرست » بوده اند: انقلاب روسيه درکشوری عقب مانده مسخ شد و استالين آنرا ناسيوناليستی کرد؛ انقلاب چين تحت رهبری مائو ناسيوناليستی بود؛ انقلابات اروپای شرقی «استالينيستی» بودند و در نتيجه، ناسيوناليسم؛ انقلاب يوگسلاوی تحت رهبری تيتو ناسيوناليستی بود، بدون اينکه درباره انقلاب آلبانی سخن رود؛ انقلاب کوبا تحت رهبری فيدل و چه گوارا ناسيوناليستی بود. همچنين انقلابات کره و ويتنام، ازجمله انقلاب در ونزوئلا تحت رهبری چاوز.
بدين ترتيب تروتسکيسم خود را در برابر نه تنها «استالينيسم» بلکه دربرابر «مائويسم»، «تيتويسم»، « کاسترويسم » و غيره قرارمی دهد و اين انقلابات «استالينيستی» و تئوری انقلابی تغيير ماهيت داده شده اعلام می شوند. درنتيجه تروتسکيسم وظيفه مبارزه عليه «استالينيسم» را در اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی به مبارزه عليه «استالينيسم» درهمه جنبش های انقلابی جهان قرن بيستم گسترش داد. روشن ترين اين موضع را بنيان گذار و رهبر چندين ساله تروتسکيسم درايالات متحده آمريکا ج. پ. کِنون در «نامه سرگشاده» خود به صورت اصول اساسی ای که جنبش جهانی تروتسکيستی برآن ساخته می شوند اشاره می کند: « انترناسيونال چهارم از لحظه بنيانگذاری خود سرنگونی استالينيسم درون و بيرون از اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی را به عنوان يکی از مهمترين وظايف خود هدف قرارداد.( نگاه . د .نورت . همانجا .فصل 18 ).
ازسوی ديگر درهيچ انقلابی تروتسکيسم به پيروزی نيانجاميد. درست است که تروتسکيست ها
اولا- با انقلاب روسيه که گويا تحت رهبری و.لنين - ل.تروتسکی بود و به پيروزی انجاميد مخالفت می کنند،
دوم- تروتسکيست ها می گويند انقلاب جهانی و نه انقلاب درکشورهای جداگانه و اين پيروزی هنوز درپيش است.
اما امکان انترناسيونال تروتسکيستی تحقق چنين انقلابی را درمعرض ترديد قرار خواهد داد، چنانچه تاريخ انترناسيونال تروتسکيستی حالت تاريخ تفرقه های پی درپی دربين تروتسکيست ها را داشته باشد. درسطح بين المللی دست کم چنین شکاف وتفرقه ای بوجود آمد و کميت جريان ها درخود تروتسکيسم کم نيست. در نتیجه هر کس که صحت تعبير تروتسکيستی مارکسيسم را برسميت بشناسد دربرابر ضرورت گرويدن به يکی از حريان ها و جذب شدن در پلميک بين همه اين جريان ها که اغلب به کناره گيری بطورکلی از مارکسيسم می شود، قرار می گيرد.
درنتيجه، حل وظايف «بحران رهبری بين المللی» تروتسکيست ها منجر به نه تنها مبارزه عليه همه جريان های انقلابی قرن بيستم بمثابه «استالينيستی» بلکه به مبارزه مداوم عليه ديگر جريان های تروتسکيسم درون و بيرون انترناسيونال چهارم تروتسکيستی شد. تحليل خطوط خاص تفرقه ها درانترناسيونال تروتسکيسم امکان ديدن اين را می دهد که بطورکلی تقسيم خط مشی ها نه تنها مسئله مناسبات با اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی بلکه مسئله پذيرش کاراکتر سوسياليستی انقلابات که درقرن بيستم بدون شرکت احزاب تروتسکيستی انترناسيونال چهارم انجام شد ازآب درآمد.
اين امر بنحو بسيار بارزی درشکاف سال 1953 پس ازپيدا شدن جريان « پابلويسم » که کاراکتر سوسياليستی انقلاب ها را در اروپای شرقی ، چين و ديرتر درکوبا و اکنون – در ونزوئلا برسميت شناخت بروزکرد. آخر چنين شناسايی و برسميت شناختنی طرح: انقلاب جهانی – طبقه کارگر جهانی – حزب جهانی – تئوری تروتسکيستی را با ترديد روبرو می کند و چنين معنی می دهد که قضيه درمسئله « بحران رهبری انقلابی » نيست.
تلاش برای پی بردن به اين پارادوکس عجيب «تنها تئوری انقلابی» بدون انقلاب و انقلابات بدون چنين تئوری ، بلافاصله سوق می‌دهد به درک ويژگی تضادهای ديالکتيکی درچارچوب اين تئوری.
تئوری تروتسکيستی انقلاب جهانی تضادهای بورژوازی جهانی و طبقه کارگر جهانی را در رويارويی حداکثر آنها در نظر می گيرد: طبقه کارگر جهانی درجريان روند انجام انقلاب جهانی بورژوازی جهانی را سرنگون می کند و در يکی پس از ديگر کشور ها دولت کارگری را برقرار می کند. اين مسئله را تنها طبقه کارگر سازمان يافته در حزب انقلابی مستقل و آن هم درحزب جهانی با شعباتی در کشورهای جداگانه می تواند حل کند. همه طبقات باقی مانده می توانند تنها متحدين يا همراهان موقت باشند و به علاوه، اين طبقات ضمن منحرف کردن طبقه کارگر دررويزيونيسم، اپورتونيسم و غيره تاثير تباه کننده ای در طبقه کارگر دارند. ازاين رو عليه اين تاثير مخرب، مبارزه پی درپی برای پاکيزگی تئوری ناگزير می شوند.
بدين ترتيب تضادعمده طبقاتی بصورت مطلق رو در روی هم قرار می گيرند و تئوری انقلاب بدل می شود به تئوری حل مطلق اين تضاد بمثابه گذار حکومت از بورژوازی جهانی به طبقه کارگر جهانی. چنين گذاری در وهله نخست درحکم تصرف انقلابی حکومت در پيشرفته ترين کشورهای سرمايه داری است. دراين امر تضاد ها بصورت حداکثر رو در روی هم قرار می گيرند و همکاری مشترک آنها بمثابه گذار تلقی می شوند.
درحقيقت اين تضاد بطورغيرمستقيم از محل تناقض درونی هر طرف بيان می شود و در نتيجه آنچه که درهريک از آنها باز توليد مي شوند هر دو نقطه مقابل هستند و هريک ازآنها درون خود «بورژوازی و پرولتاريا» توليد می کند و تضاد های طبقاتی تجسم شکل «جغرافيايی» را بصورت گروه بندی های امپرياليستی «کشور- سرمايه دارها» که خود را تابع «کشور ها ی- پرولتری» می کنند کسب می کنند. ناموزونی رشد سرمايه داری کاهش نمی يابد، بلکه افزايش می يابد و اوضاع انقلابی نه در قطب های اين تقابل، بلکه درحلقه هايي که واسط هستند پيش می آيد. درست در آنجايي که حدت تضاد ها بويژه شديد می شوند، منجمله به خاطر «رشد نايافتگی» تضادها تا رويارويی کامل، بخاطر انباشتن تضادهای سرمايه داری روی تضادهای ماقبل سرمايه داری وغيره.
ف.انگلس بطوريکه معلوم است آن ويژگی را که استثمار ساير جهان توسط کشورهای سرمايه داری پيشرو و درنتيجه اضافه درآمد حاصله امکان تطميع طبقه کارگر اين کشورها و شکل گرفتن «آريستوکراسی کارگری» ضمن خنثی کردن بدين ترتيب، شدت تضادهای عمده دراين کشورها را کشف کرد.
بدنبال آن و.ای.لنين در نقطه مقابل موضع ل.تروتسکی نتيجه گيری کرد که نه «ايالات متحده اروپا»، بلکه کشورهای کمتر رشد يافته ای که در آن ها تضادها درست به علت همين «رشد نايافتگی» سرمايه داری بيشتر تشديد يافته لوکوموتيو انقلاب سوسياليستی خواهند شد و کشورهای بسيار پيشرفته می توانند تکيه گاه ارتجاع جهانی قراربگيرند. درنتيجه حل تضادهای اصلی طبقاتی نه درخطوط رويارويی اصلی، بلکه درحلقه های واسطی که بصورت «حلقه ضعيف زنجير» درمي آيند آغاز می شوند....
درمورد دهقانان و اقشار متوسط و بازتاب جايگاه آنان در مناسبات تضاد طبقاتی (تضاد طبقاتی بورژوازی و پرولتاريا) همان قانونمندی «يکی ازحلقه های واصل» تکرار می شوند. با تجسم اين قانونمندی،
اول- بلحاظ عملی همه انقلابات سوسياليستی درقرن بيستم نه اغلب پرولتری ازآب درآمد، بلکه مستقيما با اقشار وسيع انقلابی – دهقانی مرتبط بودند.
دوم- بلحاظ عملی ويژگی همه اين انقلاب ها به اين بود که آنها ناچار بودند نه خود وظايف سوسياليستی، بلکه مسايلی را که توسط سرمايه داری حل نشده بودند، منجمله اجرای رفرم ارضی، برچيدن بی سواد ی، ايجاد زيربناها، تحقق صنعتی کردن کشور و غيره را حل کنند. اصلا اين انقلاب ها تنها برای اينکه درآنها وظايف ضد سرمايه داری وظايف انقلابی نه تنها پرولتاريا بلکه توده های وسيع اقشار غيرپرولتری شدند، توانستند روی دهند.
اما تکامل درونی اين انقلاب ها تحت تاثير عميق موقعيت ويژه کشانده شدن انبوه تناقضات خرده بورژوازی به آن بود که برای آنها تضاد بين سرمايه داری و کار، بين بورژوازی و پرولتاريا بصورت تضاد درونی خود در می آيند و دوگانگی يا پراکندگی درونی را موجب می شوند.
با توجه به وظايف تنگ نظرانه طبقاتی خرده بورژوازی، عدم پيگيری و يا عدم تعميق مبارزه ازسوی آنان عليه بورژوازی و دولت بورژوازی، پايه های حيات خود او را ازدرون منفجر می کند. کوشش برای حفظ پايه های بورژوازی کوچک عليه فرارويی انقلاب به پرولتری سوسياليستی، درست شرايط بازتوليد حاکميت بورژوازی و دستگاه دولتی قهار آن را ايجاد می کند.
ازاين رو قشرهای خرده بورژوازی در برابر انتخاب ناگزير قرار می گيرند: يا گذار به موضع پرولتاريا و موافقت با اقدامات آن، که جوانب انگلی بورژوازی کوچک را از ميان برمی دارد و يا تسليم شدن در برابر بورژوازی و دولت او، در نتيجه موافقت با سرکوبی قيام خود.
عصر امپرياليسم، از آنجا که پشت سر بورژوازی در کشورهای سرمايه داری وابسته اين يا آن گروه بندی امپرياليستی می ايستد و منافعی هم که بورژوازی درون کشورها دارند، اين تضاد را باز بيشتر شديدتر می کند. نتيجه اصلی چنين حدتی اين است که توده های خرده بورژوازی نسبتا سريع ناچار می شوند مبارزه خود را به مبارزه عليه امپرياليسم سوق دهند که آنها را نيرومندتر به موضع حل وظايف طبقاتی پرولتاريا سوق می دهد و به قطب بندی درونی بورژوازی کوچک سرعت می بخشد و اورا خيلی راديکال می کند.
از نظر تئوری مارکسيسم اين امر در آن مجسم می شود که ديالکتيک تضاد لحظه رويارويی تضادها را تشريح می کند و حل تضاد ها بمثابه گذار درک می شود، بطوريکه تضاد بورژوازی و پرولتاريا به شکل مقابله بورژوازی جهانی و پرولتاريای جهانی در می آيد .
تروتسکيسم بمثابه جريان مسلکی به طبقه کارگر کشورهای امپرياليستی بسيار « پيشرفته » با احتساب سازماندهنده حزب انقلابی جهانی و انقلاب جهانی آن تکيه می کند. بعنوان نتيجه، سازمان های تروتسکيستی گرفتار اوضاع متضاد می شوند:
در مراکز امپرياليستی آنها نمی توانند انقلاب را انجام دهند و همه انقلاب هايی را که هم در کشورهای وابسته رخ داده اند، آنها را بعنوان انقلاب حقيقی برسميت نمی شناسند.
اين پارادوکس و وقفه در شناخت تضاد ها ازسوی تروتسکيسم ،همواره اساس تروتسکيسم را بمثابه جريان معين در جنبش کارگری تشکيل داده و می دهد . پارادوکس مزبور موجب يک سونگری درتحليل و درک ديالکتيک مارکسيسم شده و در تحليل نهايی منجر به آن می شود که تروتسکيسم تبديل شود از يکی از گروه های در پروسه انقلابی جهانی به يکی از گروه هايی که مانع جنبش انقلابی جهانی با يک سونگری خود ميشود. يا دقيق ترگفته شود، برکنار شده از اين پروسه .
بازگشت تروتسکيست ها به شاهراه انقلاب مستلزم رهايی از يکسونگری، تحليل و شناخت ديالکتيک پروسه انقلابی در همه جانبگی آن از ديدگاه همه پرولتاريای جهانی بطورکلی است، و نه بمانند يکی از گروه های آن. به اين دليل دربرابر نسل نوين ، که در سرمايه داری معاصر به صفوف پرولتاريا و به ضرورت مبارزات انقلابی سوق داده مي شود، مسئله پروسه درک تئوری انقلابی مارکسيسم، تعميق تا تصرف و فراگيری ديالکتيک انقلابی آن بمثابه اسلوب پژوهش علمی جامعه معاصر و عمل انقلابی، غلبه بر يکسونگری تروتسکيستی درفراگيری مارکسيسم و صعود به شناخت و بکارگيری ديالکتيک کارل مارکس ( بمثابه تئوری ) و و.ای.لنين (بمثابه عمل) قرار دارد. ديالکتيک عملکردهای انقلابی مستلزم نه تنها دستيابی به همه اشکال مبارزات طبقاتی است، بلکه مستلزم مهارت تغيير به موقع آنها نيز هست.

راه توده 130 23.04.2007
 

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت