گسترش دو تصور خام و خطرناک را باید
خنثی کرد
نه بازگشت به سلطنت پهلوی
و نه قبول حاکمیت فاشیستی ج. ا
در شرایط به غایت بغرنج ایران،
کشوری که از داخل – حاکمیت و سیاست های آن- و خارج- امریکا و متحدان آن-
درمحاصره انواع بحران ها قرار گرفته، با دو اندیشه و تصور خام قاطعانه باید
مقابله کرده و آن را رسوا ساخت.
1- آن اندیشه ای که دولت احمدی نژاد و سیاست های آن را ضد امپریالیستی- و
فاجعه بارتر از آن "انقلابی" - تصور کرده و دست های آشکار و پنهان حاکمیت و
رسانه های تبلیغی امریکا و غرب نیز سرگرم دامن زدن به آن هستند.
2- اندیشه مخرب دیگری که می کوشد آب تربت بر سر نظام پهلوی- پدر و پسر-
ریخته و با نشان دادن جنایات و دیکتاتوری حاکم در جمهوری اسلامی جاده را
برای بازگشت آن دیگری که با انقلاب سقوط کرده هموار کند.
1- پیرامون سیاست خارجی دولت احمدی نژاد و در حقیقت سیاست جنگی- اتمی حاکم،
ما بارها در سرمقاله های دو سال و نیم اخیر راه توده نوشته و باز هم تکرار
می کنیم که اهداف پنهان در پشت این سیاست ها و شعارهائی که علیه امریکا و
اسرائیل داده می شود، نه تقابل با امپریالیسم و حمایت از جنبش های انقلابی
و مترقی در منطقه، بلکه سلطه نظامی بر منطقه، گسترش اسلام تشیع ولایتی و
حادثه جوئی در خارج از ایران برای جلوگیری و یا به تاخیر انداختن حمله
نظامی به ایران تا لحظه نشستن بر سر میز مذاکره و معامله با امریکا و حتی
اسرائیل است. نگاهی به سیاست های اقتصادی همسو با اقتصاد لیبرالیستی مورد
حمایت بانک جهانی که تلاش می شود پشت اسامی و عناوینی نظیر "واگذاری فعالیت
های اقتصادی به مردم"، "سهام عدالت" و...پنهان نگهداشته شود، بهترین دلیل
پوچ بودن آن مقابله با امریکا و امپریالیسم جهانی است که دولت کنونی خود را
پرچمدار آن معرفی می کند. نام ضدیت با فرهنگ غربی، یا حقوق بشر که خود
دستآورد مبارزه طولانی اجتماعی مردم اروپا و امریکاست، سرکوب آزادی، زندان
و شکنجه و اعتراف گیری و مقابله با هر نوع تشکل و تحزب و مطبوعات غیر همسو
با سیاست های فاشیستی دولت و اشاعه خرافات مذهبی نیز کوچکترین ارتباطی با
مبارزه ضد امپریالیستی ندارد. حاکمیت می کوشد نام این سیاست ها را "سیاست
انقلابی" بگذارد و شخص رهبر با استفاده از هر فرصتی چنین می گوید و دولت
احمدی نژاد و طراحان نظامی سیاست های حاکم را دولتی انقلابی معرفی میکند.
اتفاقا، امریکا و اسرائیل و دولت های غربی نیز می کوشند از انقلاب همین
چهره را مورد نفرت مردم را "انقلاب" و "انقلابیون" معرفی کنند تا مهر باطل
به هر حرکت انقلابی در ایران و منطقه مسلمان نشین بزنند.
همین اشارات بسیار کوتاه که در مقاله تحلیلی "ماهیت عدالتخواهی..." به قلم
"ن.کیانی" نیز در همین شماره سيمای واقعی سمت گیری اقتصادی آنرا می خوانید،
تصور می کنیم برای دقت بیشتر روی حرف ها، ادعاها و مقایسه آنها با نتایج
برخاسته از این حرف ها و ادعاها کافی باشد. توهم ضد امپریالیست بودن حاکمیت
کنونی جمهوری اسلامی، انقلابی بودن این دولت و جدال ظاهری میان دو سمت گیری
اقتصاد دولتی و غیر دولتی در میدان پر گرد و خاک کنونی، قطعا توهمی است که
بزودی رسواتر خواهد شد. به کوشیم که این رسوائی سرعت گیرد.( در تکمیل این
بخش، توصیه می کنیم سرمقاله های دو شماره گذشته راه توده که با عنوان
"دودیدگاه محافل توده ای داخل کشور" منتشر شد را بخوانید و حتی اگر
خواندهاید دوباره بخوانید.)
2- طرفداران بازگشت سلطنت پهلوی با بهره گیری از جنایات و سرکوب دولتی، فقر
و غارت حاکم و با آگاهی از مقاومت وسیع مردم در برابر این سیاست ها و
همچنین حالت انفجاری جامعه می کوشند چهره دو پهلوی گذشته را با نشان دادن
وسعت فقر و سرکوب حاکم و با سکوت و یا بسیار کمرنگ جلوه دادن آنچه در سلطنت
پدر و پسر پهلوی گذشت، ماهی درشت بازگشت را صید کنند. آنها نیز بر این
خیالاند که می توان از این فرصت بهره گرفت و به یاری امریکا و غرب روی موج
نارضائی مردم و نفرت از حاکمیت سوار شد و در نیمه راه تبدیل ولایت فقیه به
سلطنت کامل فقیه، خود دوباره سوار بر اسب سلطنت شوند.
برای مردمی که حکومت پسر و یا پدر را در دوران سلطنت پهلوی ها یاد ندارند،
آنچه امروز در ایران می بینند ملاک است و برای آنچه از دهان دولتمردان
جمهوری اسلامی درباره دوران پهلوی گفته می شود پشیزی نیز ارزش قائل نیستند.
مانند آنچه درباره امپریالیسم و امریکا و غرب می گویند. حتی حساسیت مردم
ایران نسبت به سرنوشت مردم فلسطین و انقلاب رهائیبخش آن را نیز حاکمیت
جمهوری اسلامی از بین برده است.
افشاگری و پرونده گشائی در این عرصه نیز با خوش خیالی ها و خوش بینی هائی
که در میان برخی نیروهای مترقی و چپ ایران رشد کرده و از شعار"این نظام به
هر وسیله ای باید برود تا بعدا فکری برای جانشین آن کنیم" برای نیروهای
واقعا طرفدار تحولات مترقی در ایران دشوار شده است.
در این عرصه و بخش نیز باید یادآور شد: هیچکس منکر وسعت جنایات در جمهوری
اسلامی نیست، اما اولا جنایت ارتباطی با انقلاب ندارد و دوم این که این
وسعت در جنایت نمی تواند زمینه انکار جنایات در دوران سلطنت پهلوی پسر و
پدر شود. این که جنایات آنها به گسترگی جنایات در جمهوری اسلامی نبود، نه
مربوط به انقلاب بهمن 57 است و نه دلیل کمتر جنایتکار بودن رژیم های پهلوی.
وسعت جنایات در جمهوری اسلامی به تعبیری میتواند ناشی از انقلاب 57 باشد،
اما آن تعبیری که ما می گوئیم. یعنی مقابله با انقلابی به وسعت انقلاب 57 و
به صحنه آمدن 90 در صد مردم ایران، سیاسی شدن وسیع مردم ایران و تسلیم نشدن
این مردم به آن آسانی که حاکمیت جمهوری اسلامی تصور کرده و می کند، خواه نا
خواه به جنایت نیز وسعت بخشیده است. اما این وسعت و خشونت، نباید موجب
فراموشی ما از جنایات رضا خان و پسرش محمدرضا پهلوی در ابعاد و وسعت
محدودتر بدليل روبرو بودن با مقاومت محدودتر شود. وسعت بیشتر و یا کمتر
دلیل کمتر جنایتکار بودن و یا بیشتر جنایت کردن نیست. آنان نیز در آن
مقاطعی که حاکمیتشان با خطر روبرو شده بود و یا در دورانی که می کوشیدند
حاکمیت خود را روئین تن و ضربه ناپذیر کنند، همان کار را با جنبش مقاومت و
نیروهای مترقی حاضر در صحنه کردند که جمهوری اسلامی در وسعت بیشتری علیه
جنبش مقاومت و نیروهای مترقی مخالف حاکمیت جمهوری اسلامی کرده و ادامه می
دهند. از دهه خونین 60 و قتل عام زندانیان سیاسی بدنبال حمله مجاهدین خلق
از مرزهای عراق به داخل ایران تا قتل های زنجیره ای و سرکوب اصلاحات و
سیاست های فاشیستی کنونی. اگر این حاکمیت تثبیت شده بود و مانند رضا شاه و
پسرش برای دورانی خود را رويين تن می انگاشت، آنوقت روش جنایت سازمان یافته
و کمتر عیان و آشکار دنبال می شد. چنان که در دوران آن پدر و پسر شد و دهها
نمونه از قتل زنجیره ای و کشتار در زندان و شکنجه و به گلوله بستن مردم در
تظاهرات خیابانی را تاریخ 50 ساله پهلوی در سینه خود دارد.
سخت و دشوار است گفتن این حقایق در شرایط به غایت بغرنج کنونی، اما برای
توده ای ها چاره دیگری جز حقیقت گوئی هست؟
راه توده 145 20.08.2007
فرمات PDF
بازگشت