راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مصاحبه سردبیر راه توده با "رادیو ایران"
کودتا را تعریف کنید
تا بدانیم در28 مرداد چه گذشت
و امروز درج. اسلامی چه می گذرد
 

 

"رادیو ایران" پر مخاطب ترین رادیوی فارسی زبان امریکاست. صحبت از 600 هزار شنونده در روز، بعنوان مخاطب مستقیم این رادیو می شود. یگانه رادیوئی که روی موج اف ام برنامه پخش می کند و روی شبکه اینترنتی نیز مخاطبان و شنوندگان خود را دارد. از عمراین رادیو اکنون گویا 7 سال می گذرد. کمتر سیاسی و بیشتر اجتماعی و سرگرم کننده است. مدیر و برنامه ساز آن "حجازی" نام دارد با صدائی گرم و آرام و به دور از پرخاش و جنجال. می گویند رادیو ایران، موفق ترین رادیوی فارسی زبان در امریکاست که از نظر مالی با داشتن آگهی های تجاری توانسته روی پای خود بایستد.
رادیوی مذکور برنامه ای دارد بنام "گلگشت" که ظاهرا یگانه برنامه سیاسی آنست. در این برنامه پیرامون رویدادهای سیاسی با فعالان و کارشناسان سیاسی گفتگو می شود. شب گذشته و بمناسبت بحث تازه ای که پیرامون قیام و یا حتی انقلاب و نه کودتای 28 مرداد در امریکا راه افتاده، این رادیو با راه توده نیز تماس گرفته و خواهان گفتگوئی 10 دقیقه ای با دو سئوال مشخص شد. از جانب راه توده، سردبیر آن "الهی" مسئولیت پاسخ به این دو سئوال را برعهده گرفته و دراین مصاحبه رادیوئی شرکت کرد که متن زیر، پیاده شده و ویراستاری شده آن گفتگوی رادیوئی است. در این برنامه آقایان عباس میلانی استاد دانشگاه در امریکا، جلال متینی رئیس دانشگاه مشهد در سالهای قبل از انقلاب، حمید اکبری رئیس بنیاد مصدق و غفور میرزائی محقق سیاسی نیز شرکت کرده و دیدگاه های خود را در همین ارتباط طرح کردند.


حجازی: چرا هنوز می گویند کودتای 28 مرداد؟ درحالیکه اکنون مدتی است از قیام 28 مرداد و حتی انقلاب 28 مرداد سخن گفته می شود؟

راه توده: من تصور می کنم برای کسانی که واقعا در جستجوی پاسخ این سئوال باشند، به اندازه کافی اسناد و مدارک هست که بروند، پیدا کنند و بخوانند. برای کسانی که احتمالا ریگی به کفش دارند و با این نوع سئوالات می خواهند از آبی که جمهوری اسلامی در ایران گِل کرده ماهی بازگشت بگیرند، هر استدلالی هم که من در اینجا بکنم و یا مراجعه به هر سندی را هم که توصیه کنم بیهوده است. آنها هدف دیگری را دنبال می کنند و کاری به حقیقت و تاریخ ندارند.
اما، اجازه بدهید در این فرصت بسیار کوتاهی که برای پاسخ تعیین کرده اید، نگاه دیگری را طرح کنم که شاید عمومی تر، مفیدتر و مرتبط تر با شرایط امروز ایران هم باشد.
ابتدا بیائیم کودتا را در ساده ترین استدلال ممکن تعریف کنیم:
کودتا یعنی اقدام خشن و غیر دمکراتیک یک بخش از حاکمیت با استفاده از قوای نظامی علیه یک بخش دیگر از حاکمیت با عبور از روی سر همه راه های قانونی و پیش بینی شده در قانون اساسی آن کشور. مثل پارلمان، رفراندوم، انتخابات و غیره. طبیعی است که پیش زمینه های این اقدام را هم بتدریج و با دامن زدن به تشنج های داخلی، خسته کردن مردم از کشاکش های سیاسی، ترور، آدم ربائی و تبلیغات راست و دروغ فراهم می کنند. این یک بخش و یا یک سیمای کودتاست که ما در جریان کودتای 28 مرداد کاملا شاهد آن بودیم. یعنی شاه و طرفداران او در حاکمیت و قوای نظامی، از روی سر مجلس و با دور زدن انتخابات یا رفراندوم، یک دولتی را با استفاده از قوای نظامی کنار گذاشتند و خود حکومت و دولت را بدست گرفتند.
کودتا یک سیمای دیگری هم دارد. یعنی استفاده از حمایت قدرت های خارجی و حتی هدایت این قدرت ها. یعنی ممکن است کودتائی در یک کشور بدون پشتیبانی و رابطه با قدرت های خارجی انجام شود و برعکس، کودتائی باهدایت و دخالت قدرت های خارجی در امور یک کشور. یعنی شتری دو کوهانه. کودتای 28 مرداد این سیما را نیز داشت. یعنی امریکا و انگلیس نه تنها از آن حمایت کردند، بلکه طراح و هدایت کننده آن هم بودند. بنابراین، 28 مرداد از نوع بدترین انواع کودتاها بود. اتفاقا همین دیشب، من یک مصاحبه ای را از خانم اشرف پهلوی خواندم. این مصاحبه را من از روی سایت خبری "نواندیش" خواندم و نمی دانم منبع اصلی آن چیست و آنها نیز آن را اعلام نکرده اند. در این مصاحبه خواهر شاه، دقیقا به هر دو اقدامی که در بالا به آن اشاره کردم اعتراف می کند. مصاحبه ای بسیار تاریخی و خواندنی است. البته نکات بکر و چندان تازه ای در آن مطرح نشده که تاکنون در اسناد و مدارک مربوط به کودتای 28 مرداد از آن صحبت نشده باشد، اما این که از زبان خود ایشان مطرح شده و بویژه آن که برای نخستین بار ایشان می گوید که شخصا سپهبدزاهدی را به امریکائی ها و انگلیسی ها برای کودتا و نخست وزیری پیشنهاد می کند بسیار جالب و مهم است. خوب، ایشان هم عملا می گوید و اعتراف می کند که شاه سر خود و بی آنکه چنین اختیاری قانون اساسی به وی داده باشد برای سپهبد زاهدی بنا بر توصیه و یا تائید انگلیسی ها و امریکائی ها حکم نخست وزیری صادر می کند و سرهنگ نصیری وقت که بعدها ارتشبد نصیری و رئیس ساواک شد را می فرستند به خانه مصدق در تاریخ 25 مرداد 1332 تا برکناری وی و نخست وزیری زاهدی را ابلاغ کند. البته در پناه تعدادی سرباز و ادوات نظامی که همراه برده بوده است. الان دقیق بخاطر ندارم که آن شب تانک هم با خود برده بود برای چنین ابلاغی یا نه. آنشب مصدق به کمک نظامی های طرفدارش نصیری را دستگیر می کند و کودتا شکست می خورد اما سه شب بعد یعنی 28 مرداد به نوع دیگری همین نقشه اجرا و پیروز می شود.
اما، آن نکته دیگری که حتما می خواهم روی آن تاکید کنم و هدفم از ارائه یک تعریف برای کودتا نیز همین بود، آنست که ما اگر در باره این رویدادهای تاریخی، به مناسبت های مختلف و از جمله سالگردهای آن مشتی حرف های تکراری را تکرار کنیم و نتوانیم گذشته را به امروز وصل کرده و نتایج روز از بحث ها بگیریم، در حقیقت وقت را بیهوده تلف کرده ایم. مگر آنکه هدف این باشد که افکار عمومی را از مسیر شناخت واقعیت منحرف کنیم و مثلا کودتا را قیام و انقلاب 28 مرداد معرفی کنیم. اگر هدف منحرف نکردن افکار عمومی باشد و بخواهیم از دیروز برای امروز درس بگیریم آنوقت باید با همان تعریفی که ارائه دادم 28 مرداد را در ایران امروز دنبال کنیم. اگر چنین کنیم، آنوقت 28 مرداد همیشه زنده و درس آموز است وهر اندازه هم که درباره آن صحبت کنیم کم است، زیرا جای پای 28 مرداد را در حوادث روز می بینیم. می خواهد جمهوری اسلامی باشد، یا نظام شاهنشاهی باشد.
ما در راه توده این نگاه را همیشه دنبال کرده ایم و بموجب همین نگاه است که مثلا معتقدیم مطابق تعریفی که در بالا ارائه دادم، بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی، علیه بخش دیگری از حاکمیت که با رای مردم و برای اصلاحات قدرت دولتی و حتی پارلمانی را بدست گرفته بود کودتا کرد. خواه نا خواه زمینه سازی و حادثه سازی برای رسیدن به پیروزی کودتائی نیز انجام شد. مثلا اگر در زمان مصدق رئیس شهربانی او سرتیپ افشار طوس را ربودند و به سبک قتل های زنجیره ای کشتند، در دوران اصلاحات 8 ساله جمهوری اسلامی نیز همین قتل های زنجیره ای وسیع تر انجام شد. یا حمله به کوی و خوابگاه دانشجویان و یا ترورها و انواع دیگر حوادث. ممکن است بگویند دردوران مصدق این حوادث اندک بود و در دورانی که ما اشاره می کنیم بسیار زیاد و نتیجه بگیرند که در جمهوری اسلامی خیلی خشن تر و جنایتکارانه تر عمل شد. در این زمینه هم ما می گوئیم شما به وسعت جنبش و حضور سیاسی مردم در صحنه نگاه کنید. با آن وسعت حضور سیاسی مردم در دوران مصدق همان حوادث هم برای از پا انداختن او کافی بود. با وسعت رای دوبار تکرار شده 20 و 20 و چند میلیونی در دوران خاتمی خواه نا خواه حوادث هم خشن تر و وسیع تر و مکرر تر بود. اگر عادت کردیم اینگونه حوادث را ببینیم، آنوقت قبول خواهیم کرد که کودتا نه شاخ دارد و نه دم. همان است که در برابر چشم های ما بوقوع می پیوندد و لازم است تاریخ و گذشته را بخوانیم و به تکرار هم در باره آن صحبت کنید به آن شرط که به اوضاع امروز جامعه آن را وصل کنیم.
- سئوال دومی من درباره نقش حزب توده در سرنگونی دولت مصدق است و آشوب هائی که می گویند این حزب با تظاهرات و متینگ ها به پا کرد و زمینه را فراهم ساخت.

پاسخ: ببینید. این نه تنها از انصاف به دور است، بلکه از آگاهی نیز فاصله دارد که ما فراموش کنیم که همین شعبان جعفری فدائی اسلام بود و درکنار آیت الله کاشانی. مثل الله کرم و دهها الله کرمی که در جمهوری اسلامی عمل می کنند. یا نقش احزاب شبه فلانژی مثل سومکا و یا دارو دسته های اوباش و مزد بگیری را فراموش کنیم که کارشان درست شبیه همین لباس شخصی ها در جمهوری اسلامی برای حمله به دفاتر حزب، متینگ ها، روزنامه ها و بقیه حوادث مشابه بود. اینها را همان دست هائی هدایت می کردند که زمینه کودتا را فراهم می ساختند تا یک شبه و بعنوان حفظ امنیت و نظم عمومی ارتش به خیابان بیآورند و دولت قانونی را برکنار کنند. برکنار کنند و مانع سیر طبیعی جامعه ای فاقد تجربه دمکراسی، به سوی تمرین دمکراسی شوند. یعنی درست همان فاجعه ای که حداقل دوبار بصورت کودتائی در جمهوری اسلامی شاهد آن بوده ایم. یکبار در همان سالهای اول انقلاب 57 که احزاب و مطبوعات را قلع و قمع کردند و بعد هم آن فجایع را در زندان ها آفریدند و دست به قتل عام سیاسی هم زدند و یکبار هم درجریان سالهای اصلاحات نگذاشتند و اجازه ندادند این مسیر طی شود. درحالیکه جامعه ایران بهرحال باید این مسیر را طی کند و هزینه آن را هم بدهد. هرچه بیشتر مانع آن شوند، طی این مسیر در آینده با هزینه های بیشتری همراه خواهد شد. بنابراین، آن که و یا آنها که متنیگ به هم می زدند، به دفاتر احزاب حمله می کردند، امروز ریش می گذاشتند و فدائی اسلام و طرفدار کاشانی می شدند و یا مثل دار و دسته نواب صفوف دست به ترور می زدند و فردا بدون ریش و به طرفداری از شاه به روزنامه ها حمله می کردند و بنام حزب توده ایران شبنامه های تقلبی و تحریک آمیز علیه مذهب و روحانیون پخش می کردند، آنها آتش بیار معرکه و زمینه ساز کودتا بودند نه حزب توده ایران که حداکثر به مناسبت اول ماه مه و یا فلان مناسبت تاریخی متنیگ می داد و یا مردم را در حمایت از دولت دعوت به تظاهرات می کرد و یا از فلان اعتصاب کارگری که حق و حقوقشان را میخواستند حمایت می کرد.
حزب توده نمی توانست و عقل سلیم توده ای نیز حکم نمی کرد آجر از زیر پای دولتی بکشد که می دانستند با سقوط آن بیشترین هزینه را خود آنها باید بدهند. بودن مصدق در دولت برای حزب توده ایران یعنی فرصتی برای نفس کشیدن و فعالیت سیاسی قانونی کردن. چطور شما تصور می کنید حزبی که خود معترف اید عده ای کارکشته سیاسی آن را رهبری می کردند، آجر از زیر پای این دولت بکشد تا خود به مسلخ برود. درحقیقت آجر از زیر پای خودش بکشد. و دیدیم و در تاریخ ثبت است که بزرگترین قربانیان سقوط دولت مصدق هم توده ایها بودند. از ملیون تنها یک تن اعدام شد. یعنی دکتر فاطمی وزیر خارجه مصدق که شاه و خواهر ایشان که همین خانم اشرف پهلوی باشد نسبت به او علاوه بر کینه سیاسی، کینه شخصی نیز داشتند. بقیه قربانیان و اکثریت مطلق زندانیان 28 مرداد همه توده ای بودند. هنوز استخوان های آنها زیر دیوار قدیمی مسگرآباد دیروز و پارک فدائیان اسلامی امروز شاهد این فاجعه است و ما اخیرا چند سنگ قبر آنها را پیدا کرده و عکس آن را منتشر کرده ایم.

راه توده 146 27.08.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت