راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

دریغ از نیم نگاهی
به ادعاهای گذشته خویش
ا. م. شیزلی
 

بعد از کنگره بهمن سازمان فدائیان خلق ایران (اکثريت)
حدی برای قدرت تبلیغات می شناسـید؟ توان تشخـیص دروغ از واقـعـیت را دارید؟ وسیله و معیاری برای اندازه گیری و یا سنجش در اخـتیارتان هست؟ از کجا آمدن و به کجا رفتن تان را می دانید؟ مبنای باور و اعـتقـادتان چیست؟ خود را چه کسی می پندارید و قادر به چه کاری هستید؟ مقدسات تان کدامند؟ برای شما انصاف و مروت مفهومی دارد؟ به نظر خودتان چقدر از اخلاق، خصوصیات و کیفـیت مثبت انسانی را با خود حمل می کـنید؟ راهی رفته اید تا رهـنمای دیگران باشید؟ مسئولـیت گـفته های خـویش را می پذیرید؟ فـطیری برای خود پخته اید که برای دیگران رشته پهن می کـنید؟
سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) کـنگره دهم خود را نیز در هجرت برگزار کرد. بنظرم، همه و یا حداقـل اکثریت نمایندگان کـنگره مهاجرند. به احتمال قوی، بیشتر نمایندگان از میان مهاجرینی بودند که چند سال آخر عمر اتحاد شوروی را، در این کشور زندگی کرده بودند.
من که خود عضو این سازمان هستم به عللی امکان شرکت در این کـنگره را نداشتم ولی، از طریق اینترنت بخش هائی از گزارشات و سخنرانی های کـنگره را پیگـیری کردم. تازه متوجه ابعاد فاجعه مهاجرت شدم. عمق و وسعـت جنایات ضد رژیم حاکم در جمهوری اسلامی را بیشتر و بیشتر فهمیدم. تازه فهمیدم که وادار کردن به مهاجرت یعنی اقدام به قـتـل، قـتـل تدریجی، قـتـل شخصیت و منیت انسانی.
آنقدر که متوجه شدم، بحث های بر سر دو موضوع؛ سوسیالیسم و مسئله هسته ای ایران، نسبتا حاد بود. برخی از رفقای سابق ما در دفاع از سرمایه داری و در رد سوسیالسیم چنان با وجد سخن می گـفـتند که گوئی به یافته تازه ای دست یافته اند و چنان سعی وافری به خرج می دادند تا حمله نظامی احتمالی آمریکا به ایران را حقانیت بخشند که، اجازه می داد تا به این نتیجه برسیم که، سیاستگزاران امپریالیسم و فاشیسم از نو برخاسته، واقعا کودن و احمق هستند که، بی خود و بی جهت این همه پول خرج می کـنند، اینهمه تبلیغات راه می اندازد، دروغ سرهم بند می کـنند تا چند کسی مبلغ و مدافع برای سیاست های خود دست و پا کـنند ولی، ولی غافـل از اینکه...
محض خاطر این دوستان، مسائل و مباحثی را که بارها مطرح کرده ام، بار دیگر تکرار می کـنم. بدین امید که شاید، توضیح منطقی تری از نظرات خویش ارائه دهـند.
دوستان و رفقا می توانند با مراجعه به ارقام و آمار، بدانند که، نظام سرمایه داری در مجموع، بویژه کشورهای سرمایه داری پیشرفته، در طول دوران موجودیت خـویش،علیرغم مستعمره ساختن کشورهای مختلف، چپاول و غارت ثروت هـای آنها، براه انداختن جنگ های متعـدد، بکارگـیری و اعمال مقررات و قوانین غـیر قانونی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و استفاده از دیگر اهرم های اعمال زور، فشار و نفوذ به منظور تخریب، در حـل اساسی ترین مشکلات اجتماعی، یعنی تامین نان، کار و مسکن، حتی برای مردم کشور خویش عاجز بوده اند و هنوز هم، جهان سرمایه داری بویژه، کشورهای پیشرفته، با مشکل صدها میلیون گـرسنه، بیکار، خانه بدوش، بیسواد، معتاد، تن فروش و دیگر بدبختی ها و مفاسد اجتماعی دست به گـریبان است و هیچگونه راه حل جدی برای از میان برداشتن این مشکلات ندارد. خلاصه کلام اینکه: سرمایه داری تحت هر نام و عنوانی از جمله لیبرال، لیبرال ــ دموکرات، سوسیال ــ دموکرات و غیره امتحانش را پس داده است، دیگر راهی برای پیش ندارد و در ادامه حیاتش فـقط باعث تشدید فـقـر وفـاقـه بشریت خواهد بود.
طی دو دهه اخیر، با تسلط نئولیبرالیسم بر نظام سرمایه داری و اعطای امتیازات بیشتر به بخش خصوصی، اوضاع عمومی مردم جهان نه تنها بهتر نشد، حتی به مراتب وخیم تر و وخیم تر گردیده است. در صورت ادامه این روند، شرایط سخت زندگی مردم جهان غیر قابل تحمل خواهد شد. وخامت اوضاع کشورهای به اصطلاح رو به رشد و کـشورهائی که تازه به جبهه سرمایه داری پیوسته اند، نمونه وحشتناک تسلط نئولیبرالیسم حاکم بر مستعمرات است.
بعد از تخریب سوسیالیسم و اتحاد شوروی، بخش عمده بلوک شرق، تحت استعمار درآمد و این جمهوری های نوپا به آزمایشگاه جدید نئولیبرالیسم بدل گردیدند. به این ترتیب که، سرمایه داری علاوه بر در اختیار گرفتن ابزار تولید و استثمار کارگـران و زحمتکشان، کلیه مایملک این کشورها را نیز به اختیار خود در آورد. زمین ها، جنگل ها، معادن و منابع طبیعی چه در روی و چه در دل زمین، جاده ها، پل ها، رودخانه ها، مراکز آموزشی، بهداشت تندرستی و حتی دریاها را هم تحت کـنترل خویش گرفت. مثلا، در یکی از جمهوری های منشعب از اتحاد شوروی که هـفـت صد کـیلومتر با دریای خزر ساحل دارد، یک وجب از این ساحل آزاد باقی نمانده است تا انسانی در گـرمای تابستان دست و صورت خود را با آب دریا خـنک کـند و یا در هیچ کجای آن، در جنگل های طبیعی، در زیـر سایه درختی بنشیند. همه و همه به بخش خصوصی واگـذار شده است.
نئولیبرالیسم حاکم در کشورهای پیشرفته، به هوس خصوصی سازی و انحصاری کردن فضا کیهانی و اقیانوس ها افتاده است تا جنگ و اشغال را نیز به این بخش واگذار کند. همانطور که چندی پیش جرج بوش موضوع ممنوع کردن فعالیتهای فضائی برای بعضی کشورها را مطرح کرد و تشکیل پادگان خصوصی « بلاک واتر» در ایالت کارولینای شمالی آمریکا نیز از جمله این اهداف است.
اما، در مورد سوسیالیسم: همانطور که در بالا اشاره اش رفت، بسیاری از حاضرین کنگره، سوسیالیسم را در سال های آخر عمر اتحاد شوروی دیده بودند. مهاجرت مجدد آنها از این کشور، صرفنظر از ارائه هر دلیل و توجیه ظاهری، تنها به یک علت برای برخی رهبران درجه اول، یعنی دیپلماسی پشت پرده و یک علت دیگر برای دیگران و آن، نبود بیمه بیکاری در این کشور بود که، بررسی آن، وظیفه این نوشته نیست. در همه حال، هر کسی در انتخاب محل اقامت خویش مختار است، به هر دلیل و یا حتی بهانه ای). بلی آنها به چشم خویش دیدند که در کشور اتحاد شوروی سوسیالیستی ( هر چند سوسیالیسم نا کامل و رو به تخریب) با پنج درصد جمعیت جهان و یک ششم کره خاک، از بیکاری خبری و اثری نبود، زاغه نشینی، خانه بدوشی، کارتن خوابی و حتی اجاره نشینی مفهومی نداشت، کسی مجبور نبود بخاطر یک لقمه نان شب تمام سال را بدون یک روز استراحت کار کند. کسی نگران فردای خود و فرزندانش نبود. مفاسد دیگر اجتماعی از قبیل اعتیاد، دزدی و تن فروشی برای سیر کردن شکم، با فـرهنگ جامعه بیگانه بود. این جامعه دچار بحران اقتصادی و سیاسی هم نبود. هفتاد درصد مردم، بویژه زنان، دارای تحصلات عالی بودند. آب، گاز، برق و سیستم حمل و نقل درون شهری، تفاوت خیلی کمی با رایگان داشت. از عقب ماندگی علمی و صنعتی حرفی نمی توان زد، چرا که هنوز هم پس از گذشت قریب دو دهه از تخریب رسمی شوروی، روسیه در علوم فضائی ، اتمی، نظامی و برخی عرصه های دیگر علمی و فنی حرف اول را می زند. سوسیالیسم در میدان نبرد شکست نخورد، سوسیالیسم در مبارزه اقتصادی غروب نکرد، سوسیالیسم در جریان کارزار رو در رو تخریب نشد... سوسیالیسم را رهبران خائن، بدون جنگ، تسلیم کردند. این موضوع را از زبان گنادی بوربولیس، مشاور بوریس یلتسین و یکی از تنظیم کنندگان عهدنامه بلاوژسکی (عهدنامه تخریب سوسیالیسم و شوروی)، بشنویم: ما، (من، یلتسین، کراوچوک، شوشکویچ و دیگران ) ، برای امـضای قـرارداد انـحـلال شـوروی، در اسـتراحـتگاه بـلاوژسـکی جمـع شـدیم. قرار بـود نظربایف هم بیاید. با اینکه ظاهرا کسی از هـدف ما با خبر نـبود، ولی گورباچف وی را از پیوستن به جمع ما منصرف کرد. یلتسین ،امضای قرارداد را زود هنگام می دانست و می ترسیـد که، مـمکن اسـت کا . گ . ب ما را دستگـیـر کـند. ولی، من اصرار داشتم. مذاکرات را بی نتیجه دیدم. از سالن خارج شدم و به اطاق مخابـرات رفـتم. به بـوش زنگ زدم و موضوع را به ایشان اطلاع دادم. به سالـن بازگـشتم و به یلتسین طور دیگری گـفـتم. گـفـتم که، بوش زنگ زده و می خواهد با شما صحـبت کـند. یلتسین هـم رفـت و پس از صحبت با ایشان، به سالـن باز گـشت و گـفـت: قرارداد را همین امشب امضاء می کـنیم. « به نقـل از تلویزیون ان. تی . وی. روسیه، برنامه " نامـئد نـئی"»

سخنی چند در باره دوران بعد تخریب سوسیالیسم در اردوگاه سوسیالیستی سابق و جهان: قبل از هر صحبتی، باید جواب این سوال را یافـت که، در حالیکه امروز در ایران، موضوع برقراری سوسیالیسم (عدالت اجتماعی) جزو اهداف نزدیک نیست، دلـیل این مخالفت شدید با سوسیالیسم چیست؟ از این گذشته، همانطور که فوقا اشاره اش رفت، نظام های سرمایه داری و تا حدودی سوسیالیسم (هر قدر هم نا تمام)امتحان خود را داده اند. پس، برخی رفقای ما چه اصراری دارند تا خود را مدافع نظامی معرفی کـنند که، ده درصد جمعیت، نود درصد ثروت ها و نعمات جهان را در اختیار داشته باشند؟ چرا با کار، مسکن و آزادی برای همه، با صلح جهانی و تقـسیم عادلانه ثروت مخالـفـند؟ صاحبان سرمایه های کلان چه ارجحـیت و مزیتی بر دیگـر انسان ها دارند؟ و بسیاری از این چراها که باید جواب داده شود.
انقلاب اکـتبر و آغاز ساختمان سوسیالیسم در اوایل قرن گذشته و به تبع آن، از هم پاشیدن سیستم مستعمرات، بشریت را به سوی اهداف و آرمان های دیرین خود سوق داد، ولی تخریب آن در دهه پایانی همان قرن، باعث تشدید تهاجمات امپریالیسم و اشغال نظامی کشورهای مختلف گردید. جهان به آوردگاه خونینی بین صاحبان شرکتهای سرمایه داری بزرگ و اسلحه سازی با مردم جهان و کشورهای ضعیف و عـقـب نگه داشته شده، تبدیل شد. نظامیگری رواج کم سابقه ای یافـت. استعمار در کشورهای اروپای شرقی و غالب جمهوری های منشعـب از شوروی، احیا شد و فاشیسم از نو قد علم کـرد. زیر بنای اقتصادی بیشتر این کشورها بکلی نیست و نابود گـردید. گـرسنگی، بیکاری، بی مسکنی و خانه بدوشی، بیسوادی، ولگردی، اعـتیاد، فـحـشا و... به مشکل لاینحلی بدل شد. سیستم بهداشت و درمان، بیمه همگانی و تحصیل رایگان برچیده شد. تنها در یکی از این جمهوری ها، ٧ هزار نفر از ١۵ هزار کارمند آکادمی علوم از کار بر کـنار شدند. فـقـط طی سه ــ چهار سال اول تخـریب و تجزیه اتحاد شوروی، در روسیه با ١٤۵میلیون نفر جمعـیت، ٣۵ میلیون نفر گرسنه، ۵ میلیون معتاد،۵ میلیون کودک ولگرد و چند صد نـفـر میلیاردر(چوبایس، گوسینسکی، آبرام اویچ، برزوفسکی، خادارکوفسکی،...) قدم به عرصه وجود گـذاشتند. در دیگر جمهوری ها اوضاع بمراتب وخیم تر است. رقم بیکاری و گرسنگی در آنها، بطور متوسط رقمی در حدود ٦٠ درصد نیروی قادر به کار و مردم را شامل می شود. هـزاران نـفـر بخاطر شرایط بد اقتصادی و قطع امید از تامین آینده خویش، دست به خودکشی زدند. تنها در کارخانه هـلی کوپتر سازی شهر راستوف روسیه، ۵٠٠ نفر از کارمندان آن، در محل کار، خودکشی کردند. میزان بیسوادی به سرعـت افـزایش می یابد. یک میلیون نفر کشته و دوازده میلیون نفر جنگ زده حاصل مناقشات تصنعی بین ملتهائی است که در دوره سوسیالیسم، برادروار با هم زندگی می کـردند. این مختصر، تنها بخش کوچکی از دستاوردهای سرمایه داری در کـشورهای سوسیالیستی سابق است که فهرست وار اشاره اش رفت.
برای شناخت بهتر اوضاع جهان، به رفقای مقیم کشورهای امپریالیستی (هم طرفداران و هم مخالفین عدالت اجتماعی) پیشنهاد می شود که اگر مشکل آنها بینشی و شناخت از جهان معاصر است، حتی الامکان، برای گردش و تفریح هم که باشد، به مستعمرات جدید سفری کـنند تا ببینند که، بشریت برای نجات خویش در آینده، راهی غیر سوسیالیسم ندارد.
══════

در باره مسئله اتمی ایران: بدون آنکه وارد جزئیات امر شویم، اصل موضوع به این ترتیب است که، طبق مـعـاهـده NPT، استفـاده صلـح آمـیـز از فــن آوری هـستــه ای، حـق هـمه کـشورهای جهـان ( صرفـنظراز نوع حکومت ها)، از جمله، ایران است. در عین حال، حق همه بشریت جهان است که برای لغو زرادخانه های هسته ای کشورهای دارنده این سلاح ضد بشری، برای جلوگیری از گسترش آن و بخاطر تامین صلح و امنیت جهانی مبارزه کـنند.
این موضوع را نباید فراموش کرد که، رژیم جمهوری اسلامی ایران با اعمال سیاست های غیر معقول، کشتار، تصفیه و حذف فیزیکی مخالفـین، نواندیشان و دگراندیشان و برقراری دیکتاتوری مذهبی و تعویض سلطنت با خلافـت، باعث رشد روحیه انتقام جویائی و نفـرت عمومی در جامعه و در میان بخش عمده نیروهای سیاسی گردیده است و برخی از رفقای پیشین ما نیز، بجای برخورد عقلانی سیاسی با مسئله اتمی ایران و علیرغم تاکید جرج بوش و برخی دیگر از مقامات آمریکائی به نداشتن برنامه حمله نظامی به ایران، از این موضوع به عنوان بهانه ای برای تحریک و تشویق آمریکا برای دخالت نظامی بر علیه کشورما استفاده می کـنند. حتی، ویلیام جی. فالون در گفتگو با آسوشیتدپرس گفت؛ به باور او بحث جنگ با ایران تنها به ترس و ابهام ها دامن خواهد زد و هیچ سود دیگری نخواهد داشت. این رفقای ما اگر چنانچه خیلی زیاد به فکـر کمک و نجات مردم هستند، بهتر است ضمن افشای جنایت های بی حد و مرز رژیم حاکم بر ایران، سعی و کوشش خود را در جهت شناساندن امپریالیسم، چنگ اندازی ها، لشکرکشی های جلوگیری، اشغالگری ها، غارتگری های آن صرف کـنند. تشکل های بین المللی و دولـت های جهان را به لـغـو مقـررات و مصوبات کـشورهای امپریالـیستی در کـنفــرانـس برتون ـ وودز آمریکا(سال١٩٤٤) ترغـیب و تشویق و یا وادار نمایند تا، از چاپ و صدور دلار بی پشتوانه جلوگیری کـنند. در اینصورت معلوم می شود که؛ اولا،ً دلیل بحران های مداوم اقتصادی و تورم و به تبع آن، فـقـر و گرسنگی روز افزون جهان در کجاست و ثانیاً، توان نظامی و قدرت اقتصادی امپریالیسم چقدر است؟ آنوقـت روشن خواهد شد که هـزینه جنگ ها، تخصیص پول های سرسام آور برای تغـییر دولت ها از جـیب چه کسانی تامین می شود.
همصدائی با رسانه های امپریالیستی و برخی عـناصر و جریانات، اگر بتوان گـفـت داخلی، که مفهومی جز تحریک و تشویق آمریکا و ایجاد جوّ رعـب و وحشت در میان مردم و شکستن روحیه مقاومت آنها در مقابل تجاوزات امپریالیسم ندارد، شایسته و برازنده طرفداران صلح، آزادی و عدالت اجتماعی، بویژه هیچیک از اعضای جنبش فدائی نیست. انتظار می رود این موضوع که دراعلامیه های سازمان... (اکثریت) و در بحث های کنگره در رابطه با موضوع هسته ای ایران به وضوح دیده می شد، مورد بازبینی قرارداده شود تا مورد بهره برداری امپریالیسم جهانی واقع نشود.
ما، امیدوار بودیم که، کـنگره بهمن سازمان...( اکثریت) نقطه عطفی در ایجاد روحیه اتحاد مجدد در مجموعه جنبش فدائی و کل جنبش چپ باشد ولی، این کـنگره پیش از همه، یادآور این شعـر نغز و پر معنی بود:
 

آنکه عمـری هـوس سوخــتن ما می کـرد،
کاش می آمـد و این سـوز تماشا می کـرد.
 

(برگرفته شده از سایت فرقه دمکرات آذربایجان ایران)
 

 

راه توده 124 26.02.2007

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت