به پایان همزیستی
دو جناح
درج.ا رسیده ایم
ن. کیانی
بحران اتمي ج. اسلامي آشكارا وارد مرحله اي مي شود كه سرانجام آن بيش از پيش با سرانجام نظام پيوند مي خورد. اين بحران البته بدون راه حل نيست. هم شرايط منطقه اي و هم شرایط جهاني بگونه اي است كه امكان حل مسالمت آميز بحران اتمي در چارچوب منافع عمومي مردم ايران را می تواند فراهم كند و هم در ج.اسلامي جناح ها جريان ها، نيروها و شخصيت هايي وجود دارند كه مي توانند حامل يك راه حل مسالمت آميز براي بحران اتمي باشند. همچنان كه در گذشته نيز ج. اسلامي با بحران هايي مشابه روبرو شده و توانسته آنها را لااقل در چارچوب حفظ نظام حل و فصل كند. بنابراين بايد ديد چه تحولاتي بوجود آمده و به چه دليل اين بار ج. اسلامي ديگر قادر نيست اين بحران را به نحوي حل كند كه كل نظام و كل كشور از آسيب مصون بماند؟
بحران اتمي، البته بحران بي كفايتي و بي لياقتي بخشي از رهبري ج. اسلامي و كاربدستان پرونده اتمي و بحران كوته نظري و كم دانشي آنان نيز هست. اما تنها اين نيست. اگر مسئله تنها بي كفايبي و بي لياقتي و كم دانشي بود در رهبري ج. اسلامي آن قدر تنوع و تكثر و جناح و افراد كارآمدتر و روشن بين تر وجود دارند كه مي شد براي حفظ نظام، پرونده اتمي را بدست آنان سپرد و بحران را تخفيف داد. بنابراين بحران، تنها بحران بي كفايتي يا كم دانشي نيست. بحران هسته اي خود نشاندهنده بحراني بسيار عميق تر، عام تر و بزرگتر است كه ريشه آن در جايي ديگر است. ريشه بحران در اساسي ترين مضمون خود، عبارتست از ناتواني جناح هاي مختلف حكومت در آشتي دادن منافع خود با يكديگر در چارچوب شكل ج.ا است. بعبارت ديگر ج.ا. ديگر قادر به جذب و حل تضادهاي دروني خود نيست و حدت گرفتن و آشتي ناپذيري اين تضادها جمهوري اسلامي را در آستانه دو تحول بزرگ قرار داده است:
نخست اين كه همزيستي مسالمت آمير جناح هاي مختلف حكومت به مرزهاي خود رسيده است و بايد يكي از اين جناح ها بر ديگري غلبه و آن را از ميدان بيرون كند.
دوم آن كه شكل ج.اسلامي بعنوان چارچوبي براي غلبه دادن و آشتي دادن منافع طبقات مختلف اجتماعي بر يكديگر و با يكديگر آنچنان كه در قريب سي سال گذشته وجود داشته ديگر قابل ادامه نيست.
اين دو مسئله دو روي يك سكه هستند. خبرهايي كه در مورد به راه افتادن ترور و غيره مي رسد و بحث هايي كه بر سر شورايي شدن رهبري يا واگذار كردن اختيارات آن به مجلس خبرگان جريان دارد، همه نشان دهنده بروز مشهودترين گرايش ها در اين دو مورد است. بدينسان بحران اتمي در واقع بحران جناح ها، بحران ولايت فقيه و بحران جمهوري اسلامي است.
بنابراين تضادهاي جناح هاي مختلف ج. ا. اسلامي به مرحله اي رسيده كه همزيستي مسالمت آميز ميان آنان، در درون شكل ج. ا. ناممكن است و يك جناح كه به صورت هسته سخت ضدانقلاب و ارتجاع درآمده، يعني جريان نظامي كه بر طبل بحران اتمي مي كوبد، ديگر منافع خود را با منافع نظام يكي نمي بيند. از اينجاست كه اين جناح اميدوار است كه در يك برخورد نظامي با امريكا - كه آن را محدود تصور مي كند- مي تواند تمام قدرت را بدست گيرد و حريفان خود در درون حكومت و اپوزيسيون خارج از حكومت را قلع و قمع و نابود كند. اين جريان راهي غير از جنگ طلبي، غير از نظامي گري ، غير از تنش مدام در خارج و ترور در داخل دربرابر خود نمي بيند.
همه اينها نشان مي دهد كه بحران اتمي می تواند يك راه حل مسالمت آميز داشته باشد، اما به این شرط که دست جناح نظامي کاملا از قدرت قطع شود. در غيراينصورت اين جريان در جنون ديوانه واري كه حفظ قدرت و ثروت او را در خود گرفته بحران اتمي را تا مرز ويراني اگر نه همه، لااقل بخشي از ايران و همراه با آن ج.ا. در شكل تاريخي كه تا به امروز داشته پيش خواهد برد.
فرمات PDF
بازگشت