اگر نتوانیم انگیزه های اقتصادی میلیتاریسم شتابگیر در ج.ا و نقش سپاه در آن را کشف و درک کنیم،
نخواهیم توانست تحلیلی واقع بیینانه از اوضاع ایران ارائه دهیم!
سپاه پاسداران
ایران و ج. ا را به کجا می برد؟
حمله ارتش عراق به ایران و سپس
ادامه جنگ در خاک عراق که 8 سال به درازا انجامید، بزرگترین رویداد پس از
انقلاب57 است. جنگ نه تنها ویرانی و خسارات یک هزار میلیارد دلاری به همراه آورد
و یک میلیون کشته و مجروح و معلول روی دست ایران گذاشت، بلکه موجب
میلیتاریزه شدن جمهوری اسلامی و سلطه سپاه بر سرنوشت انقلاب و به انحراف
کشاندن آن شد. ثروت ایران نه تنها در دوران جنگ، بلکه در سال های پس از آن
نیز به صورت بودجه های رسمی و غیر رسمی برای این میلیتاریزه شدن هزینه شد.
صنایع نظامی بسرعت گسترش یافت، درعین حال که صنایع تولیدی نابود شد. خرید
تسلیحات از بازارهای قاچاق بین المللی اسلحه نیز نه تنها باعث ارتباط سپاه
با شبکه های بین المللی و مافیائی اسلحه شد، بلکه تشکیلاتی که برای این
خریدهای نظامی در دوران جنگ شکل گرفته بود، در سال های پس از جنگ به ارگان
های اقتصاد- تجاری و در بخش صنایع و راه سازی و سد سازی به مافیای رانت
خوار تبدیل شد و در ادامه آن نیز، سر از فعالیت های اتمی و معاملات اتمی
درآورد. ده ها و ده ها شرکت وابسته به سپاه پاسداران برای واردات
محصولات مصرفی که می توانست در داخل کشور تولید شود شکل گرفتند.
اسکله های قاچاق کالا را، سلطه بر فرودگاه های کشور توسط سپاه کامل کرد.
سخنرانی رحیم صفوی فرمانده کل سپاه در شهر قم، یکسال پس از انتخاب محمد
خاتمی به ریاست جمهوری که در آن گفت: «ما سنگی به چاه انداختیم تا مارها
بیرون بیآیند و سرشان را بکوبیم. قلم ها را می شکنیم و زبان های را می
بریم...» تنها یک اظهار نظر سیاسی نبود، بلکه دفاع از موقعیت اقتصادی سپاه
و ادامه میلیتاریزه شدن جمهوری اسلامی بود. از دل همین روند، سلطه بر
فعالیت های اتمی ایران نیز بیرون آمد و صنایع هسته ای و اتمی به شاخه ای از
صنایع نظامی سپاه تبدیل شد. اظهار نظرهای پیاپی فرماندهان سپاه در یکسال
گذشته پیرامون فعالیت اتمی و تشکیل دولت و کابینه ای نیمه نظامی پس از به
ریاست جمهوری رساندن احمدی نژاد توسط حزب پادگانی "بسیج- شورای نگهبان" نیز
خود باندازه کافی گویای آن صحنه ایست که در برابر ما قرار دارد. عده ای
ساده انگارانه تصور کرده اند اتم خواهی فرماندهان سپاه، دفاع از یک دستآورد
ملی است و یا مانورها و سخنرانی های آنان علیه امریکا مبارزه و مقابله با
امپریالیسم جهانی و بویژه امریکاست. برای آگاهی از عمق و ماهیت این شعارها
و مانورها باید دید ماهیت طبقاتی فرماندهان سپاه چیست و بدنبال چه هستند.
این که در بدنه سپاه قطعا نیروهائی هستند که با این روند مخالف اند و حتی
در میان فرماندهان سپاه نیز هستند افرادی که چشم و گوششان باز شده و منتظر
فرصتی برای بیان نظرات و موضع گیری های خود هستند، مهم هست، اما هنگام
ارزیابی و شناخت ماهیت حکومت و میلیتاریزه شدن جمهوری اسلامی این مسئله
تعیین کننده نیست. به همین دلیل بسیار اهمیت دارد که ما با موقعیت اقتصادی
سپاه در کشور آشنا شویم. با این آشنائی ما می توانیم یک گام از محدوده
ایران نیز بیرون گذاشته و با اهداف اقتصادی سپاه در منطقه نیز آشنا شویم.
آنجا که فرمانده کل سپاه مدعی می شود "علی خامنه ای" رهبر منطقه و بلکه
جهان سوم است، در واقع محدوده سلطه نظامی و اقتصادی سپاه را می خواهد مشخص
کند. بازار مصرف تسلیحات نظامی منطقه، قرار دادهای نفت و پتروشیمی، فتح
بازار منطقه با اتومبیل های تولید ایران و... اینها همگی بخشی از دورخیز
اقتصادی سپاه است. جنگ طلبی و مانورهای جنگی که امروز به بهانه مقابله با
امریکا در آب های خلیج فارس و تنگه هرمز جریان دارد، بیان این که امنیت
خلیج فارس را باید به سپاه واگذار کنند و یا تلاش برای فتح شهرهای مذهبی
عراق و برگماردن عوامل خود در دولت این کشور و تبدیل نجف، کربلا، سامره و
کاظمین به مجموعه ای به سبک واتیکان شیعه و وصل آن به قم و مشهد و اصفهان
نیز در همین استراتژی قابل ارزیابی است.
ما اعتقاد داریم که مانورهای جنگی، اظهارات جنگ طلبانه و حتی اگر امریکا
دست به اقدامی نظامی علیه پایگاه های نظامی و اتمی ایران بزند، در عمل و در
یک زدوبند مهم سیاسی- اقتصادی میان فرماندهان سپاه و کاخ سفید می تواند به
سود این استراتژی تمام شود. اگر چنین شود سپاه در ادامه روندی که طی می کند
به ابزار دست امریکا در منطقه تبدیل خواهد شد و دراینصورت هیچ اختلافی بر
سر تولید بمب اتم در ایران نیز نیست و بزرگترین بازنده این رویداد مردم
ایران اند که یک انقلاب ملی و ضد امپریالیستی را از چنگشان در آورده و
حکومتی در قد و قواره پاکستان و ترکیه، مجهز به اسلام اخوان المسلمین و
حجتیه درایران برپا کرده اند. امروز را اگر عمیق ببینیم، فردا را می توانیم
حدس بزنیم. فردائی که مردمی ترین نیروهای سیاسی را چون مرداب به کام می
کشد.
این دورنما، در میان جنجال های تبلیغاتی که اکنون جریان دارد، شاید دور از
ذهن جلوه کند، اما در اینجا نیز باید نگاه کرد به موقعیت اقتصادی و حتی
طبقاتی فرماندهان سپاه و تعهداتی که دولت کنونی و رهبر جمهوری اسلامی به
کمک فرماندهان سپاه برای شتاب بخشیدن به خصوصی سازی دارند. این خصوصی سازی
نمی تواند در یک دولت نظامی و در نظامی که به سمت میلیتاریزه شدن می رود
تقویت کننده یک بخش خصوصی ملی درایران باشد. بلکه این خصوصی سازی نیز گام
بزرگی است که برای سپردن تمام فعالیت های اقتصادی کشور به دست فرماندهان
سپاه و شرکت های اقماری آنها برداشته شده است. این خصوصی سازی، ضمنا
دورنمای تغییر رهبر یا درگذشت او را نیز دربردارد. یعنی خلع و سلب اختیار
از رهبر آینده برای تغییر مدیریت واحدهای اقتصادی زیر نظر رهبری كه در حال حاضر به
فرماندهان سپاه و اطرافیان بیت رهبر كنونی واگذار شده است. همانگونه كه
اكراه رهبر در امضای فرمان خصوصی سازی و نگرانی هایش از نحوه اجرای آن ناشی از علاقه او به صنایع ملی و
دولتی نیست، بلكه بدلیل نگرانی او نسبت به از دست دادن كنترل خود بر بخش عظیمی
از اقتصاد ملی است. به همان شكل كه تعلل دولت احمدی نژاد در خصوصی سازی ها
نه ناشی از عدالت طلبی او، بلكه به لحاظ برخی اختلاف ها میان بیت رهبری و
سپاه بر سر نحوه تقسیم اين اموال میان دسته بندی های نظامی است.
بدین ترتیب است که ما درعین حال که در برابر خطر ویرانی بخش هائی از کشور
براثر حمله نظامی و تجاوزکارانه امریکا قرار داریم و بهر قیمت باید جلوی آن
را گرفت، در برابر میلیتاریزم جمهوری اسلامی و سلطه فرماندهان سپاه بر
سیاست و اقتصاد و حاکمیت نیز قرار گرفته ایم. این میلیتاریزم زیر پوشش دفاع
از جبهه خداباوران در برابر جبهه کفر- که قلب کامل ماهیت جبهه ضد
امپریالیستی است و امریکا را از زیر ضربه افکار عمومی مردم ایران و همه
کشورهای مسلمان منطقه بیرون کشیده است- ماهیت فاشیستی نیز دارد. این ماهیت
را نه تنها در شعارها و برنامه های سیاسی دولت احمدی نژاد و شخص خود او،
بلکه در عملکرد امنیتی سپاه در زندان ها، مقابله با مطبوعات و آزادی، ضدیت
با احزاب نیز باید جستجو کرد. وقتی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد می گوید
بسیج و روحانیت کافی است و ما نیازمند احزاب نیستیم، سخنی به گزاف نگفته
است. فاشیسم چه نیازی به این موانع و پای بندها دارد؟(!)
بخشی از تقابل های نیمه آشکار روحانیون به مکنت و ثروت دست یافته در دو دهه
گذشته جمهوری اسلامی با فرماندهان نوکیسه سپاه نیز ریشه دراینجا دارد، ضمن
آنکه تقابل دیدگاه ها و برداشت های دینی از اسلام و یا شبکه در برابر شبکه
(شبکه مداحان در برابر روحانیت مبارز و یا جامعه روحانیت) چنگ و دندان نشان
دادن های محترمانه موتلفه اسلامی بعنوان سلطان تجارت درایران در برابر
فرماندهان و دولتی که خود این تاج را می خواهد بر سر بگذارد، بانگ های
نارسا و غیر صریح اصلاح طلبان که همه این انحراف و این بساط زائیده پول نفت
است و... را نیز اگر با این نگاه ریشه ای و طبقاتی- اقتصادی نگاه نکنیم،
آنگاه دراسارت مانورهای امریکا و دولت احمدی نژاد و فرماندهان سپاه و
شعارهای تقابل جوئی با امریکا باقی خواهیم ماند و فردای ویرانی بخشی از
ایران و معامله و زدوبند از
روی سر مردم و به قتلگاه بردن همه مخالفان این روند مبهوت خواهیم ماند. آن
شعار و جبهه "صلح و آزادی" که ما معتقدیم زمان تشکیل آن فرا رسیده است و
تاخیر جایز نیست، برای افشای این روند و بسیج نیرو جهت جلوگیری از تکامل
فاجعه بار آنست. ما وقتی می نویسم و تاکنون بارها در سرمقاله های دوران
اخیر راه توده تاکید کرده ایم که حزب توده ایران برای دورانی که می کوشید
جلوی سلطه نظامی محمد رضا بر کشور، میلیتاریزم پهلوی و رفتن به سوی يك
حكومت ديكتاتوری را بگیرد، حتی امثال "سید ضیاء" را نیز به جبهه مطبوعات
آزاد فراخواند، می خواهیم ضرورت تشکیل یک جبهه وسیع ملی برای مقابله با
روند کنونی در کشور را تاکید کنیم. در دوران محمدرضا و پدرش هم برخی
اقدامات اقتصادی انجام شد اما امروز که دوران او را ارزیابی می کنیم، در
کارنامه فاشیستی آن دو این
دستاوردها ارزش و اعتباری در حد تشکیک در شناخت ماهیت آنها، غارت های مالی-
اقتصادی آنها و... ندارد. بحث در باره میلیتاریزم در جمهوری اسلامی و ادعاهای
سپاه در باره سد سازی و جاده کشی و تسلیحات نظامی و اکنون انرژی اتمی نیز
اینجاست!
(نگاه کنید به سخنرانی مشهور حسن عباسی استاد استراتژیک سپاه پاسداران در
شبکه "یوتوپ" گوگل، با شعار جبهه کفر و جبهه خداباوران و دفاع از داشتن
سلاح اتمی و یا رفتن به سوی عملیات استشهادی و تروریستی در جهان. بی شک او
یگانه فرد با این نظرات در کنار فرماندهان سپاه نیست، اما سخنان او را
بعنوان یک نمونه باید شنید.)
راه توده 123 2007.02.19
فرمات PDF
بازگشت