راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

کمونیست ها
امروزی اند نه دیروزی
ترجمه بازیار (سایت فرقه دمکرات آذربایجان ایران)
 

حزب کمونیست روسیه فدراتیو همچون دیگر جنبش های کمونیستی، در سایه پایداری خود، وفاداری به ایده کمونیستی و قاطعیت در مبارزه با استثمارگران بشریت بار دیگر مورد حمایت گسترده مردم قرار گرفته است. ایده چپ هر چه عمیق تر در آگاهی بشر نفوذ می کند و هر چه بیشتر طرفدار می یابد. گسترش اتوریته کمونیست ها سرمایه بین المللی را به وحشت انداخته و موجب دور تازه ای از هیستری ضد کمونیستی گردیده است. حزب کمونیست روسیه فدراتیو در مقابل خرابکاری تازه سرمایه باید با تمام توان به مقابله بر خیزد. مهم آن است که به موقع خطری که حزب را تهدید می کند، دید و از قبل تدابیر لازم برای دفاع از آن را در نظر گرفت.
فکر می کنم ضروری است که حزب به این خطرات جدی، اهمیت بیشتری بدهد:
اولا – این تهاجم «حقوقی» سرمایه جهانی است علیه کل جنبش کمونیستی، با این هدف، که آن را خارج از میدان قانونی در سطح حقوق بین المللی اعلام کنند. و این برای حزب کمونیست روسیه فدراتیو بسیار خطرناک است.
دوما – این تحریک کننده و مشوق مخالفین و مبلیغین رکود تئوریک در حزب کمونیست روسیه است که تلاش دارند کمونیستها را « برای ابد، دیروزی» اعلام کنند و امکان ندهند حزب مسلح به تئوری پیشرو گردد که بدون آن پیروزی ما در شرایط نوین عصر اطلاع رسانی و تبلیغات غیر ممکن است.
سوما – این یعنی خارج ساختن کامل حزب کمونیست روسیه فدراتیو از دایره نیروهای میهن پرست، جدا ساختن خبرگان فکری روسیه و تمامی طرفداران رستاخیر ملی روسیه از آن، با هدف پاکسازی فضای میهن پرستی برای حزب دولتی که تصمیم دارد محافظه کاری روسی را جانشین لیبرالیزم غربی کند.
چهارما – این شروع به پروسه شکل گیری « نخبگان حزبی » در درون حزب کمونیست روسیه فدراتیو است که منافع گروه بندیهای خود را برتر از منافع عمومی حزب می دانند.
باید تاکید کرد، که در سال٢٠٠۵ سنگ بنای اقدامات هماهنگ و مشترک سرمایه جهانی و سرمایه روسی برای مبارزه علیه حزب کمونیست روسیه فدراتیو نهاده شد. سرمایه جهانی ایدئولوژی « چپ» حزب کمونیست روسیه را زیرضربه می گیرد و سرمایه روسی در تلاش خارج ساختن حزب کمونیست روسیه از میدان میهن پرستی است. بدین ترتیب آنها قصد دارند که بطور کامل حزب کمونیست روسیه فدراتیو را از صحنه سیاسی حذف کنند و یا آن را برای همیشه به یک حزب پارلمانی چپ محافظه کار تبدیل کنند و تسلط خود را کامل نمایند.
در روسیه فراکسیون حزب کمونیست روسیه در دومای دولتی و ستاد مرکزی اقدامات و تدابیر اعتراضی، که معاون صدر کمیته مرکزی حزب، "و. ای. کاشین" آن را رهبری می کند و تقریباَ ٣٠ حزب و جنبش اجتماعی را در خود متحد می سازد، عمل می کند. شورای مصاحت حزب کمونیست به رهبری لوکیانف، روزنامه « پراودا» و دیگر وسائط ارتباط جمعی حزب نیز به وظایف خود عمل می کنند.
اما این کافی نیست. ما باید تمام زرادخانه حزبی را برای اقدامات تهاجمی قاطع با استفاده از « توپخانه سنگین » آماده کنیم. باید به تجربه کمونیستها در مبارزه با فاشیزم آلمان توجه کرد. آن زمان کمونیستها با در نظر گرفتن تضادهای طبقاتی، اقدام به ایجاد جبهه وسیع کارگری و خلقی ضد فاشیستی نمودند و هدف اصلی جبهه را نجات بشریت از بردگی فاشیزم و نابودی آن قرار دادند و دقیقا همین مبارزه ضد فاشیستی بخاطر اهداف عمومی خلق باعت گسترش وسیع اتوریته کمونیستها میان مردم شد.
اکنون تاریخ تکرار می شود. اکنون فاشیستهای نوین دوباره در تلاش تسلط بر جهان هستند. جهانی کردن آنها به سبک آمریکایی تهدید مرگباری برای کل بشریت است. از لحاظ ایدئولوژی، اهداف و متدهای رسیدن به آن –این فاشیسم لیبرالی واقعی است. در مقابل این تهاجم فقط با مبارزه متحد احزاب کمونیست می توان ایستاد. با توجه به این، حزب کمونیست روسیه فدراتیو می تواند و باید وظیفه ویژه خود را در یکپارچگی بیشتر جنبش کمونیستی و ایجاد زمینه های تئوریک برای شکل گیری انترناسیونال واحد ضد گلوبالیزم ایفا کند. برای این معقولانه خواهد بود که پیشنهاد شود احزاب کمونیست در سال ٢٠٠٧، یعنی در یکصدو شصتمین سال انتشار « مانیفست حزب کمونیست» کا. ل مارکس و فریدریخ انگلس، و نودومین سال انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر « مانیفست کمونیستی قرن 21 » را تدوین و منتشر سازند. این سند باید کارت ویزیت جنبش کمونیستی معاصر گردد.
متاسفانه سیاستهای کنونی که سکان قدرت را در روسیه و دیگر کشورهای جهان در اختیار دارند، هنوز درک نکرده اند که در قرن بیست و یکم کره زمین وارد مرحله بسیار خطرناک برای حیات بشریت گردیده است. بورژوازی همچنان در فکر منافع حریصانه خود است و به همین دلیل تلاش می کند مشکلات را از طریق زور و تجاوز حل کند و تمامی منابع مهم حیاتی کره خاکی را در تملک خود بیگیرد.

در مورد خطرات « رکود» تئوریک در حزب کمونیست روسیه فدراتیو

حزب کمونیست روسیه فدراتیو– این یک حزب کمونیستی است و عنوان «کمونیستی» برمبنای ایده بنیانگذاران آن، مسئولیت ویژه ای از جهت تئوریک بر عهده حزب می گذارد.
در مانیفست حزب کمونیست مستقیما نوشته شده است که کمونیستها بهیچوجه یک حزب ویژه که خود را در مقابل دیگر احزاب کارگری قرار دهند، نیستند. فرق کمونیست ها با دیگر احزاب پرولتری فقط در این است که آنها در عمل قاطع ترین، همیشه در تلاش پیشگامی و پیشبرد جنبش و بخشی از احزاب کارگری هستند و از لحاظ تئوریک برتری آنها در درک بهتر شرایط، حرکت و نتایج عمومی جنبش پرولتری است.
متاسفانه در حزب آموزش و مطالعه مسائل تئوریک بسیار نامناسب صورت می گیرد. سیستم فعال برای تازه کردن آگاهی فعالین حزبی و اساسا سیستم لازم برای آموزش و مطالعه تئوریک وجود ندارد. فعالین حزبی با همان کوله بار کهنه تئوریک که در دوران شوروی بر اساس پرنسیب « آموزش مارکس همه جانبه است- برای اینکه همه اش صحیح است»، زندگی می کنند. البته چنین وفاداری به عقیده باعث احترام است. در سایه این وفاداری و اعتقاد کمونیستها، حزب کمونیست روسیه در شرایط سخت مبارزه توانست به مبارزات خود ادامه دهد. اما مطلق کردن این پرنسیپ خطرناک است، چونکه مارکسیسم را به دگم تبدیل می کند. دقیقأ دگماتسیم، همچون وضعیت « رکود تئوریک» در اذهان عمومی کمونیستها، کاریست که طرفداران به اصطلاح « مارکسیسم ناب» و مخالفین آشکار و نهان حزب کمونیست در تلاش آن هستند. آنها از این استفاده می کنند که بسیاری از کمونیستها مدتها است « مانیفست حزب کمونیست» را مطالعه نکرده اند. بخوانید و فورأ خواهید دید که خود بنیا نگزاران مارکسیسم به نسلهای آینده هشدار داده اند که احکام تئوریک کمونیستها بهیجوجه برمنبای ایدها و پرنسیپهای این و یا دیگر معماران جهان استوار نیست. این احکام فقط بیان کننده عمومی مبارزه طبقاتی موجود کنونی و حرکت تاریخی که در مقابل چشمان ما صورت می پذیرد، است. تطبیق عمل احکام اصلی «مانیفست» همیشه و همه جا وابسته به چگونگی شرایط تاریخی آن دوران مشخص است.
در زمان ک. مارکس و ف. انگلس در قرن نوزدهم، عصر صنعتی نوین تولد یافت و نیرو گرفت. عصر ماشین و مکانیک.
بنیانگزاران مارکسیسم ویژگی جامعه صنعتی را عمیقأ مطالعه نموده و ثابت کردند که تضاد محرکه و اصلی آن، تضاد بین کار وسرمایه است. اعلام کردند که صاحب دنیا کار خواهد بود. آنها طبقه انقلابی و پیشتاز را مشخص کردند و تلاش کننده برای این آینده عادلا نه، طبقه کارگر معاصر را پرولتاریا نامیدند. و آن را پیشروترین تئوری زمان – مارکسیسم – مسلح ساختند که امکان داد زحمتکشان برای دست یابی به هدف متحد شوند و پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه و ایجاد سیستم سوسیالیستی را در قرن بیستم تأمین کنند.
مارکسیسم، برخورد طبقاتی آن به رشد جامعه و مبارزه طبقاتی، همچون نیروی محرکه، در عمل حزب کمونیست روسیه فدراتیو تعیین کننده بوده، هست و همیشه خواهد بود. اما این بدان معنا نیست که ما باید در مطالعه پدیده ها فقط از یک برخورد طبقاتی استفاده کنیم. و این چیزیست که طرفداران مارکسیسم ناب در تلاش آنند، برای اینکه « رکود تئوریک » را در حزب کمونیست روسیه بر قرار سازند. اما ما دگم نیستم. ما باید درک کنیم که لنین روح مارکسیسم را دیالکتیک خواند. دیالکتیک- این علم در مورد ارتباط کلی و عمومی پدیده هاست. یعنی برای اینکه پدیده را شناخت، ما موظفیم آن را همه جانبه، از نقطه نظر طبقاتی، تاریخی، ژئوپلتیکی و دیگر زوایا بررسی کنیم. آگاهی واقعی را می توان فقط از طریق شرکت تمامی اشکال شعور بشری: علمی، معمولی، مذهبی، اساطیری و هنری بدست آورد. بر بنیاد آگاهی و اطلاعات نوین و متدولوژی مارکسیسم- لنینیسم، ما کمونیستهای قرن بیست و یکم موظفیم با در نظر گرفتن ویژگیهای دوران جدید تبلیغاتی- اطلاع رسانی، آموزش مارکس را بسط دهیم. این عصر در سایه رشد نیروی مولده مترقی تر: کامپیوتر، سیستم ارتباط و شبکه جهانی اینترنت، جانشین عصر صنعتی گردیده است. متناسب با آن، مناسبات تولیدی و ادراک جهان در کل تغییر کرده است . از دو نیروی تأثیر گذار به انسان در طبعیت: کار و اندیشه، در جای اول اندیشه قرار گرفته است که مطابقت دارد با آموزش آکادمیسین " ورنادیسکی" در مورد زیست کره زمین و ارتباط طبعیت و جامعه، که در چارچوپ آن فعالیت عقلانی بشر به عامل تعیین کننده ترقی تبدیل می گردد. تجلی این چگونه خواهد بود؟
اولا- در عصر جدید، تولید مادی بر اساس فعالیت کاری و بوجود آورنده پرولتاریای صنعتی، در مقابل سطح عالیتر تولید- تولید اطلاعات- تبلیغات و اخبار، که در اساس بر مبنای فعالیت فکری بنیاد نهاده شده به مرحله دوم رانده می شود.
دومأ – وسیله اصلی تسلط بر جامعه، دیگر تملک وسایل تولید مادی نیست، بلکه تملک وسایل تولید و پخش تبلیغات، اخبار و همچنین تکنولوژی تأثیر گذاری خبری بر اذهان مردم است. تصادفی نیست که ثروتمندترین انسان جهان، « بیل گیستس» آمریکایی مالک شرکت « مایکروسوفت» است که جهان را از لحاظ محصولات برنامه ریزی شده تأمین می کند.
سومأ – موضوع اصلی استثماار دیگر نه فقط کار، بلکه در مقیاس هر چه بیشتری عقل ( اندیشه، فکر) انسان است. تسلط به کمک تکنولوژی ویژه تبلیغاتی- خبری، آگاهی انسان را به اسارت در می آورد و انسان را به موجودی براحتی قابل اداره، موجودی بی اراده، که آماده است هر نوع فرمانی را به اجرا در آورد، حتی اگر این فرمان بر خلاف منافع ریشه ای او باشد.
چهارمأ – سرمایه بدنبال سود بیشتر، دیگر انسانها را نه تنها بعنوان تولید کننده، بلکه در مقیاس بیشتری بعنوان مصرف کننده استثمار می کند. اجبار اقتصادی برای کار بوسیله اجبار تبلیغاتی- خبری برای مصرف تکمیل می گردد. انسان به کمک تبلیغات دائمأ مجبور است خرید کند. انحصارهای فرامیلتی برای تبلیغات بیشتر از نصف هزینه ای را که جامعه بشری برای آموزش در کره زمین هزینه می کند، صرف می کنند. بدین ترتیب تمرکز سرمایه دیگر نه تنها به حساب بیگانگی ازکار، به شکل تصاحب ارزش اضافی کار، بلکه در مقیاس هرچه بیشتری از طریق افزایش مصنوعی مصرف به حساب بیگانگی انسان از عقل سالم، صورت می گیرد.
پنجما- سرمایه برای اینکه تسلط خود و سود سرمایه را تأمین کند جامعه را مجبور می سازد که نه در جهان واقعی، بلکه در جهان کاذب و دروغین، در جهان « نمایش» که آنها کارگردانی کرده اند، زندگی کند. در این جهان دروغ و فریب که به وسیله تلویزیون ساخته شده است، این پرنسیپ مهمل و بی معنی عمل می کند: « اصل ماهیت نیست، بلکه ظاهر است».همه چیز سر تا پا چنین است: شرافتمند فقیر- دزد ثروتمند، سازنده به فراموشی سپرد شد – اما تخریب کنننده محترم؛ استعداد واقعی پرسه می زند- ولی عادی و معمولی شکفته می گردد؛ با وجدان پشت درهای بسته – اما بی وجدان صاحب زندگی؛ خائنین در نقش قهرمان- ولی قهرمانان تحقیر شده.
اقتصاد تبلیغاتی –خبری دروغین تسلط دارد. سود هنگفت نصیب آن کی که خوب کارمی کند و محصول با کیفیت بالا تولید کند، نمی شود، بلکه نصیب کسی است که با کمک تبلیغات و بوسیله فریب، توهم محصول خوب را پدید می آورد و آن را با چند برابر قیمت واقعی می فروشد. تئوری بهای کار در اینجا عمل نمی کند. د.ر اینجا قیمت بسته به میزان پولی است که برای تبلیغات صرف شده است. سودهای هنگفت از فروش نفت، گاز، جنگل از کنار جیب مردم می گذرند و این به عنوان دستیابی بزرگ علم اقتصاد تقدیم می شود. این جهان کاذب و دروغین مصنوعاَ از طرف استشارگران برای تبدیل انسان عاقل به موجودی با غرایز حیوانی، تحت تاثیر دائم هیپنوتیزم تبلیغاتی شکل گرفته است.
با توجه به این ویژگیهای عصر تبلیغات، در علوم روسیه و دیگر کشورها، هر چه بیشتر این فکر مطرح می گردد که همگام با تضاد بین کار و سرمایه در عصر اطلاعات- تبلیغات، تضاد مهم دیگر، تضاد بین خرد و سرمایه با همان اهمیت مطرح می گردد. سرمایه با ایجاد جهانی دروغین بر اساس پرنسپهای مهمل و بی معنا و مصرف بی مهار، بشریت را به طرف نا بودی سوق می دهد. برای اینکه بشریت را نجات داد، عقل و خرد باید صاحب واقعی جهان گردد.
کدام طبقه انقلابی پیشتاز که برای آینده تلاش می کند، برای پیروزی خرد و عقل باید با سرمایه وارد مبارزه گردد؟ برخی از دانشمندان معتقدند، جانشین پرولتاریای صنعتی، پرولتاریای تبلیغاتی- خبری خواهد بود. برخی دیگر معتقدند، که پرولتاریای دوران تبلیغاتی- خبری، « اندیشه کراتها»- آریستوکراتهای روح خواهند بود. این بهترین انسانها خواهند بود: کارگر و دانشمند، دهقان و روشنفکر، جوانان و تمامی کسانی که توانسته اند در این دنیای بی رحم دروغین ارزشهای واقعی انسانی را در خود حفظ کنند: عقل، بمثابه توان درک ماهیت وقایع و اراده برای مقاومت، بمثابه عزم مبارزه با سرمایه بخاطر پیروزی اندیشه و کار در کره خاکی. این سازندگان در تلاش نجات تمدن بشری هستند. اما آنها برای پیروزی بر سرمایه و فاشیزم لیبرالی باید به تئوری پیشرو مسلح شوند. حزب کمونیست روسیه باید در طرح ریزی آن شتاب ورزد. در برنامه جدید حزب باید پاسخهای علمی به خواستهای بنیادی زمان داده شود. عدم وجود آن هم اکنون مورد استفاده مخالفین ما قرار می گیرد و باعث آن است که دشمنان افکار و برنامه های خود را در اذهان کمونیستها رسوخ دهند. از طرف دیگر تلاش برخی از کمونیستها برای بسط و گسترش مارکسیسم با در نظر گرفتن شرایط دوران معاصر، گاهگاهی بشکل بسیار خشن از طرف برخی رفقا پذیرفته می شود و از چارچوب مبارزه عقیدتی خارج شده و شکل مبارزه با اشخاص را بخود می گیرد.
حاکمیت تلاش می کند طبق فرمول « دانست، برای اینکه پیش بینی کرد- پیش بینی کرد، برای اینکه اداره کرد» عمل کند. کمونیستها برای اینکه پیروز شوند، باید در درک دوران از رژیم پیش بگیرند. ما برای از امکانات وسیعی برخورداریم. در رهبری حزب افراد دانشمند و کارشناس با عالی ترین سطوح تحصیلی فعالیت دارند. من پیشنهاد می کنم در حزب کمونیست روسیه فدراتیو به ارتباط سیستماتیک با جوامع علمی و جذب آنها برای تدوین تئوری معاصر حزب توجه بیشتری مبذول شود. باید سفارشات علمی حزب را بین مرکز و استانها به شکل مقالات تحقیقی بین دانشمندان، کارشناسان، استادان دانشگاه و همچنین دانشجویان تقسیم کرد. بدین ترتیب حزب کمونیست روسیه فدراتیو هم می تواند بنیاد علمی خود را تحکیم بخشد و هم به شکل گیری پرولتاریای اندیشه کرات و زبان تازه آن که می تواند عقل سلیم را به مردم باز گرداند، یاری رساند. اگر ما نتوانیم علوم معاصر را جذب و درک کنیم- برای ابد دیروزی خواهیم ماند. هدفی که دشمنان ما برای آن تلاش می کنند.

رییس کمیسیون بازرسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه
ترجمه: بازیار

Ferghe demokrat azarbaejan

راه توده 119 15.01.2007

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت