راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

حاکمیت جنگ طلب در محاصره
دو جبهه داخلی و خارجی

 

هیچ جدالی در هیچ حاکمیتی جدا از تضادهای موجود در جامعه نیست. شدت جدال ها در حاکمیت ها نیز منعکس کننده رشد و حاد شدن تضادها در جامعه است. طی 28 سال پس از انقلاب 57 ایران، ما بارها شاهد اوج گیری و رکود موقت این تضاد و جدال بوده ایم و از دل همین تضاد و جدال نیز تحولات سیاسی برای پاسخگوئی به آن و یا کنترل آن بیرون آمده است. ریشه برخوردها، کشاکش ها و جدال هائی که اغلب و به صورت نوبتی در حاکمیت های جمهوری اسلامی شاهد بوده ایم، بر خلاف آن تبلیغی که حاکمیت کرده و می کند و برداشت ساده انگارانه ای که برخی نیروهای سیاسی- اعم از مذهبی و غیر مذهبی- ارائه می دهند، "اختلاف سلیقه" و یا "نبرد قدرت" نیست، بلکه بازتاب دهنده جدال بزرگتری است که در جامعه و برای خواست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جریان است.
بدین ترتیب، جدال رو به رشدی که اکنون در میان گروهبندی های حاکم در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم و به صورت تقابل فراکسیون های مجلس هفتم، اختلاف درون دولت نیمه نظامی، محدودیت ها و تقلب ها در انتخابات، چاره جوئی ها برای عبور از بحران اتمی و اقتصادی، زمزمه های ایجاد برخی تغییرات در ساختار نظام و موضع گیری های پیاپی مقامات حکومتی شاهد آن ها هستیم، ریشه هایش، ریشه های اجتماعی اند و در آنجا باید در جستجوی دلائل آنها باشیم.
شناخت عمیق از ماهیت دولت کنونی و شعارها و سمت گیری هایش نیز به اینجا باز می گردد و نه ادعاها و نمایش های تبلیغاتی اش. همچنان که چاره اندیشی ها برای تغییر سیاست های نظامی و جنگی رهبری مطلقه که در دوران اخیر و به بهانه نقش مجلس خبرگان مطرح است نیز؛ با این نگاه به عمق راه می یابد. این نوع نگاه، به ما این امکان را می دهد که از سطح برخورد با افراد و گرفتار آمدن در فلج سیاسی در بزنگاه اعلام موضع و تصمیم گیری، به عمق برخورد با جریانات برویم و افراد را نیز در دل این تحولات و جریانات ببینیم.
با این نگاه و این معیار است که اکنون باید ببینیم دسته بندی ها، جبهه گیری ها و گروه گروه شدن طیف گسترده و معروف به جبهه راست دارای چه ماهیتی است و این جدائی ها به کدام آرایش های سیاسی ختم خواهد شد و در خدمت چه تحولاتی در خواهد آمد. جبهه ای که پیوسته نام ها جدید و نوبتی برای آن کشف کرده و تبلیغ کرده اند تا بلکه مهر "راست" از پیشانی آن برداشته شود. زمانی آن را "ارزشی"، دورانی "اصولگرا"، پیش از آن "ولایتی" و پس از آن ... می نامیدند و خواهند نامید.
ما در دوران پس از به ریاست جمهوری رسیدن احمدی نژاد، طی چند سرمقاله نوشتیم که حاکمیت باصطلاح یکدستی که تشکیل داده اند، بیش از هر حاکمیت دیگری چند دسته است و امروز نشان دادن صحنه ای که منعکس کننده آن دیدگاه توده ای ما بود آسان شده است.
همچنان که در یکی از پایه ای ترین سرمقاله های ابتدای این دوران از دو طیف در حاکمیت، با دو سیاست برای حفظ نظام نوشتیم و دلائل خود را برای شکست طیف نظامی- اتمی بیان کردیم. به همه علاقمندان مشی توده ای بازخوانی این سرمقاله، که جمعبندی یک سلسله مشورت های مهم شورای سردبیری راه توده با برخی محافل آگاه توده ای اما به دور از فعالیت سازمانی بود را بعنوان یک کارپایه سیاسی توصیه می کنیم. این سرمقاله در شماره 80 راه توده اینترنتی منتشر شد و از همینجا نیز می توانید آن را بخوانید!
نشانه های آن شکستی که در سرمقاله شماره 80 به آن اشاره کردیم نیز امروز در جامعه آشکار است و بصورت چاره جوئی ها برای برون رفت از بحران اتمی و بحران اقتصادی و مقابله و یا خنثی سازی قطعنامه تحریم ایران شاهد آن هستیم. این که پذیرش این شکست با چه هزینه ای به حاکمیت تحمیل خواهد شد و این تحمیل شکست تا چه اندازه خواهد توانست از خطر خارجی جلوگیری کرده و تغییراتی را برای جلوگیری از بازگشت دوباره آن، در ساختار نظام بوجود آورد، خود به همان تضاد و فشاری بستگی دارد که بعنوان کشاکش های رو به رشد در بطن جامعه به آن اشاره کردیم. تمام کوشش حاکمیت برای بستن روزنه های خبری و آگاهی بخش به جامعه، خود نشان دهنده اهمیت و نقش تعیین کننده همین فشار اجتماعی و تشدید کشاکش هاست. اگر چنان نبود، به چنین رسوائی برای سانسور و بستن فضای خبری و سیاسی جامعه نیازمند نبودند.
تجربه 28 سال گذشته می گوید که از دل سالم ترین بخش های آن طیف طرفدار حفظ نظام که در سرمقاله شماره 80 راه توده به آن پرداخته ایم و عمدتا وابسته به جناح راست جمهوری اسلامی است، ما در آینده ای نزدیک شاهد شکاف ها و جدائی ها و همراه شدن بخش هائی از آن، برای حفظ نظام با طیف اولی که در همان سرمقاله به آن اشاره کردیم، خواهیم بود.
خطر حمله خارجی، فاجعه بار بودن ادامه سیاست جنگی - اتمی، بحران غیر قابل کنترل اقتصادی که امریکا و اروپا با تصمیمات پیاپی خود از یکسو و سقوط قیمت نفت از سوی دیگر در پی تشدید آن هستند، رویگردانی غافلگیر کننده میلیون ها رای دهنده به احمدی نژاد که در انتخابات شوراها خود را نشان داد، باطل بودن همه تلاش دولت حجتیه برای ترویج خرافات مذهبی در جامعه، تشدید فقر، بیکاری و نارضائی عمومی و دیگر عرصه های کشاکشی که جامعه با حاکمیت دارد و روز به روز تشدید می شود، بازتاب خود را در تغییرات الزامی در راس حاکمیت و نشانه های خود را در شکاف های جدید- حتی در جبهه و طیف راست حاکمیت- نشان می دهد. گرهی ترین و مهم ترین سیاست برای جلوگیری از مانور حاکمیتی که می کوشد از مهلکه جسته و تن به تغییرات ندهد، جذب هر نیروئی است که از مرتجع ترین، ماجراجوترین و خطر آفرین ترین بخش طیف راست حاکمیت باصطلاح یکدست جدا می شود. با این جذب نیرو و گسترش بخشیدن به جبهه مخالفان جنگ و موافقان تحولات در ساختار نظام باید از فاجعه جنگ؛ حمله نظامی به ایران و ادامه سیاست جنگی حاکمیت جلوگیری کرد. آنها که در جریان انتخابات اخیر مجلس خبرگان دچار فلج سیاسی شدند و نتوانستند با مواضع روشن ورود به این صحنه کرده و از کوچکترین روزنه ها برای ایجاد تحولات در ایران استفاده کنند، همین نکات محوری را درک نکرده بودند که در بالا به آنها اشاره کردیم.
ما نیز تردید نداریم که هر تحولی در ایران با تکان های بزرگ و مقاومت ها و واکنش های مهم و بسیار جدی همراه خواهد بود. بویژه به نقش شماری از فرماندهان سپاه باید اشاره کرد که به بخش تجاری و سرمایه داری حاکمیت پیوسته و برای دفاع از منافع خود، پشت شعارهای توخالی مقابله و جنگ ایستاده و هدایت کننده دولت احمدی نژاد است. حتی از تضاد منافع همین بخش نظامی سرمایه داری با بخش دیگر سرمایه داری سنتی ایران نیز باید برای تقویت جبهه مقاومت و تحولات بهره گرفت.
برای درک عمیق تر از ضرورت تمرکز نیرو و به زیر کشیدن نیروی مقابل از راس حاکمیت، شاید بازخوانی این جمله هیتلر، در آخرین لحظات زندگی و پیش از خودکشی وی چراغ راهنمای کسانی شود که هنوز عمق فاجعه را درک نکرده اند:
«مردم آلمان لايق من نبودند. حالا این مردم نالایق، بايد برده ملت های قويتر شوند.»

راه توده 119 15.01.2007
 

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت