راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

سرمقاله راه توده: شاهد خاموش وقایع نباید بود
اراذل و اوباش حکومتی
در مقابل اراذل و اوباش خیابانی

 

معركه مبارزه اراذل و اوباش حكومتی با اراذل و اوباش غيرحكومتی در خيابان ها همچنان ادامه دارد. اين اراذل و اوباش حكومتی بخشی از همان نسلی است كه رهبر جمهوری اسلامی معتقد است در دوران رهبری او "رويش" يافته اند. رويش يافتگانی كه بدرستی چهره خود را پوشانده اند زيرا از نسلی است كه نگران شناخته شدن است، زيرا خود بخشی از همين اوباش است، زيرا به آينده خود و حكومت اطمينانی ندارد. رويشی از نوع رويش گياه های هرز و قارچ های سمی بر تنه درخت انقلاب. درختی كه می خواهند از آن جز كنده ای سزاوار آتش بر جای نگذارند.
گردانندگان اين ماجرا بر معركه خود نام مبارزه با اراذل و اوباش گذاشته اند، تا فراموش شود كه اينان قبل از اينكه اراذل و اوباش باشند يا نباشند "زندانی" هستند و "متهم" و مانند هر زندانی و متهم ديگر حقوقی دارند. آنان هر كار كرده باشند از شكنجه گران ساواك كه بدتر نيستند. مگر در زمان انقلاب كسی بر سر شكنجه گران ساواك كلاه بوقی گذاشت يا در خيابان ها آنها را به راه انداخت و كتك زد؟ مانند يك زندانی، يك متهم با آنان برخورد شد. محاكمه و مجازات شدند. اگر قرار باشد كسانی كه مثلا چند تن را كشته اند اينگونه مجازات شوند، فردا كسانی را كه جنگی هفت ساله با صدها هزار كشته و ويرانی و بدون هيچگونه حاصل و نتيجه ای روی دست مردم ايران گذاشته اند چگونه بايد تنبيه كرد؟ و تازه تکلیف آنها که طی نزدیک به سه دهه فاشیستی ترین جنایات را در زندان ها از خود به یادگار گذاشته و در خارج از زندان نیز ربودن و شکنجه کردن و به قتل رساندن را ادامه داده اند چه می شود؟
البته روشن است كه مسئله فراتر از اراذل و اوباش است و برپاكنندگان اين معركه چند هدف را همزمان دنبال می كنند:
1- ايجاد جو رعب و وحشت در جامعه و آماده شدن برای رفتن به مقابله با شورش ها و عصيان های خيابانی.
2- آماده كردن ذهن و روحيه مردم برای قساوت و خشونت بنحوی كه بتوان آنان را ضمنا برای تحمل يك دوران جنگی آماده كرد.
3- قانونی و عادی كردن و علنی كردن شكنجه در خيابان ها. زيرا وقتی در خيابان بتوان علنی زندانيان را شكنجه كرد، چرا در بازداشتگاه و زندان ممنوع باشد؟ و يا برعكس چرا نتوان زندانيان را آورد و وسط خيابان شكنجه كرد؟
4- انتقام گرفتن از دوران اصلاحات كه شعار "قانون و كرامت انسانی" را سرلوحه خود قرار داده بود و پوسيده كردن اين شعار نه فقط در عمل بلكه در عمق ذهن جامعه و مردم.

اين رشته اما سر دراز دارد و قرار نيست همين جا متوقف بماند. فراموش نكرده ايم كه اين معركه در واقع سال گذشته شروع شد. نه با كتك بلكه با چرخاندن عده ای بنام اراذل در خيابان ها و كلاه بوقی سر آنان گذاشتن. امسال يك گام پيش گذاشتند و كتك زدن با چماق و چوب را نيز به آن افزودند. سال آينده تا كجا پيش خواهند رفت؟ تا چشم در آوردن و گوش بريدن و سوراخ سوراخ كردن و اعدام دستجمعی در خيابان ها؟ و سال بعد؟
خوش خيال نباشيم كه بدون هيچ مبارزه ای، بدون هيچ مقاومتی، سطح فرهنگ و تمدن مردم و جامعه ايران بخودی خود اجازه چنين وحشيگری هايی را نخواهد داد. مردم آلمان هم در اروپا به مردمی با فرهنگ، به ستايندگان و سازندگان موسيقی و شعر و هنر و ادبيات و فلسفه معروف بودند. چگونه شد كه از آنان عمله كوره های آدم سوزی و پاسبان های اتاق گاز و شاهدان خونسرد و گاه عاملان تشنج زده فجيع ترين كشتارهای تاريخ بشری بيرون آمد؟ چه شد كه آنان پذيرفتند كه روغن انسانی - در مفهوم واقعی كلمه - در خدمت چرخ ماشين جنگی هيتلری ها قرار گيرد؟ فاشيست ها و هيتلری ها هم از كلاه بوقی بر سر يهوديان شروع كردند تا به كوره های آدم سوزی و اتاق های گاز رسيدند. اين راه يك شبه طی نشد. اما بسيار سريع طی شد.
آری. اين رشته همچنان سر دراز دارد. نه فقط از آن روی كه شكنجه و وحشيگری روزبروز شكل های تازه تر و قسی تری به خود می گيرد. بلكه از آن رو نيز كه هر روز قربانيان تازه تر و تازه تری را می طلبد. ساده لوحی است تصور كنيم برپاكنندگان معركه اراذل و اوباش اين همه ننگ و افتضاح در صحنه بين المللی و داخلی را به خاطر چند اوباش راه انداخته و به جان خريده اند. آنچه با اوباش شروع شده با دانشجويان معترض، با كارگران اعتصابی، با زنان خواهان حقوق برابر و سرانجام با مردم عاصی و شورشی بايد ادامه پيدا كند. و اين چرخ وقتی در سرازيری قرار گرفت در همين جا نيز متوقف نخواهد شد. بحران اقتصادی و فروپاشی اجتماعی را نمی توان تا ابد به گردن اراذل و اوباش يا دانشجوها و كارگران و زنان انداخت. بنابراين دور نيست تصور آن روز كه در ادامه به اصطلاح مبارزه با اراذل و اوباش بخشی از سران حكومت، از حلقه های ضعيف تر قدرت، را در خيابان ها بگردانند و چماق بدست مردم عاصی و جان به لب رسيده دهند كه آنان را به همين شكل شكنجه و تنبيه كنند، تا بدينسان عطش قساوتی كه جامعه را از آن لبريز كرده اند تا حدودی فرو نشانده شود، تا بخشی از درد و اعتراض مردم بدين شكل تسكين يابد و از مبارزه با متوليان واقعی فاجعه منحرف شود.
همه اينها سرانجام يك مسير است كه بايد قبل از آنكه به نقطه بی بازگشت رسد در برابر آن ايستاد و مقاومت كرد. آگاهی مردم و نزديكی همه نيروهای خواهان صلح، قانون، مردمسالاری و عدالت اجتماعی حداقل شرط موفقيت در اين مقاومت است.

قساوت مدام دانه های درشت تر را می طلبد و نوبت به سران حكومت و حلقه های ضعيف تر قدرت كه گناه بحران بايد بر دوش آنان قرار گيرد نیز خواهد رسید.


راه توده 142 30.07.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت