راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

چه گوارا
روح در پیکر انقلاب
پرویز کامبخش مزار شریف

 

«ارنستو رافائل دولا سرنا » نام کامل اوست و لقب « چه » را کوبایی ها بر وی داده اند که معروف به «چه گوارا» است. کوبایی ها بر افراد محبوب خود لقب «چه» را می نهند که نام ارنستو گوارا دولاسرنا هم با این لقب ملحق شده و از چهره های جاوید کوبا است.
چه گوارا فرزند نجیب خلق ها در جنبش های مارکسیستی قرن بیستم بود. او در اصل اهل آرژانتین است ولی با شناخت یار و همکار و هم سنگرش «فیدل کاسترو» و با اقامت در کوبا خود را بارها و بارها کوبایی خواند .
«چه گوارا» تنها یک جنگجوی قهرمان نبود. او همچنین یک متفکر انقلابی، پیشرو طرحی سیاسی و اخلاقی بود که به خاطر آن نیز مبارزه کرد و جان باخت. فلسفه ای که به ایمان ایدئولوژیک او گرما می بخشید، انسانگرایی انقلابی بود. از نظر «چه»، کمونیست حقیقی و انقلابی واقعی، کسی است که به مسایل بزرگتر جامعه انسانی، به عنوان مساله شخصی خود می نگرد. کسی که "همواره با کشته شدن انسانی در هر کجای جهان درد عمیقی احساس می کند و هربار که پرچم آزادی در هر کجای گیتی به اهتزار در می آید، سرشار از شادی و سرور میگردد".
انترناسیونالیسم او علاوه برآنکه امری بود قاطع، ایمانی بود غیر مذهبی، بستری معنوی و روشی بود برای زیستن، خود اصیل ترین، پاک ترین ، سلحشور ترین و مشخص ترین بیان انسانگرایی انقلابی نیز بود.
چه گوار در 14 ژون سال 1928 در شهر روز آریو آرژانتین دیده به جهان پر از فقر ، باروت، کشتار، چپاول پا گذاشت . تحصیلات خود را تا حد دکترا در رشته «پزشکی» در بوینس آیرس به پایان برد. در سال 1951 از تعدادی از کشور های امریکای لاتین دیدار کرد و فقر و فلاکت و بی عدالتی را از نزدیک لمس کرد و اعتقادش نسبت به انسانیت بیشتر و بیشتر شد .
ارنستو گوارا در سال 1955 میلادی در شهر مكزیكو با فیدل كاسترو ملاقات كرد. کاسترو در آن هنگام جنبش 26 ژوییه یا M26 با اشاره به نام خوزه مارتی را تدارك می دید. ارنستو جزو 82 مردی بود كه در سال 1956 میلادی با فیدل كاسترو به كوبا رفتند و فقط 12 نفر آنها موفق به بازگشت شدند. از آن پس آنها جنگ چریكی علیه رژیم دیكتاتوری باتیستا را آغاز كردند. در این نبرد کوبا از یوغ دیکتاتوری باتیستا و سلطه امریکا خارج شد و کوبای نوین تولد یافت.
او سوسیالیسم را انتخاب کرد زیرا انسان را به مثابه والا ترین پدیده ستایش می کرد و با انسان و انسانیت پیوند برقرار کرده بود. بارزترین ویژگی‌ او آشتی ناپذیری اش با ظلم و استبداد بود.
چه گوار نه یک کوبایی بود و نه یک آرژنتینی چرا که یک جهانی بود.
طبق آمار مجله تایم ، در استكهلم بیش از سیصد عنوان كتاب درباره او منتشر شده است. كافه‌ای در مالزی وجود دارد كه روی تمام گیلاس ‌های قهوه‌اش عكس او چاپ شده است و پاتوق طرفداران «چه» است. تفریح جوانان میلانی، فروش تی‌شرت‌های «چه» در كنار خیابان‌هاست. دولت برزیل نام چند سینمای این كشور را «ارنستو چه‌گوارا» گذاشته است. كلاه مدل «چه‌گوارا» پر فروش‌ترین نوع كلاه در تابستان‌های گرم تركیه است. مارک «چه‌گوارا» معروف‌ترین مارک سیگار در سودان است و باز هم طبق آمار مجله تایم حدود 76 درصد جوانان دنیا «چه» را می‌شناسند و برای او احترام قائلند. مردم بولیوی به خود می‌بالند چون «چه» به خاطر آنان و در آنجا كشته شده است . هر ازگاهی دعوای میان ملت‌ها هم بالا می‌گیرد. ایرلندی‌ها معتقدند چون پدر «چه» اهل این كشور بوده، پس «چه» به آن‌ها تعلق دارد. آرژانتینی‌ها می‌گویند كه چون او ملیت این كشور را داشته و در همان جا تحصیل كرده پس یك آرژانتینی‌است. كوبایی‌ها اعتقاد دارند كه چون «چه» در سرزمین آن‌ها و به‌خاطر آن‌ها جنگیده در یك سخنرانی گفته كه افتخار می‌كند كوبایی باشد، پس او اهل كوبا است. اما او متعلق به یك كشور نیست، چه آنكه نام و عكس چه‌گوارا امروزه در تمامی كشورهای دنیا به نماد اعتراض درمقابل استبداد و سرمایه داری نوین بدل شده است.«چه» متعلق به تمامی آزادی‌خواهان ضد امپریالیسم جهان است.
هفتم اكتبر 1967 «چه» آخرین سطرهای وقایع روزانه خود و گروه چریكی‌اش را نوشت. روز بعد در ساعت یك بعد از ظهر در یك دره كم عرض و تنگ، جایی كه برای درهم شكستن محاصره به انتظارشب نشسته بودند، نیروی عظیمی از دشمن برآن‌ها تاخت. گروه كوچك مردانی كه واحد چریكی را تشكیل می‌دادند تا گرگ و میش بامداد جنگیدند. ازكسانی كه در نزدیك‌ترین مواضع به «چه» می‌جنگیدند كسی زنده نماند جز دو نفر كه به همراه «چه» مجروح و دستگیر شدند.
روز بعد از دستگیری «چه» با شنیدن صدای شلیك فهمید كه دو همرزم «پرویی» و «بولیوی‌اش» اعدام شده‌اند. نوبت به «چه» رسیده بود، مامور اعدام دستخوش تردید شده بود.
ساعتی بعد چه گوارا دست بسته در انتظار اعدام بود. سربازان به خط شدند. "چه" دلش می خواست سیگار بکشد. اما نمی توانست. نگاهی به جیب پیراهن طوسی رنگش کرد که تهِ سیگار برگی از آن بیرون زده بود. سربازی جلو آمد و چشم چه گوارا را با دستمالی سیاه بست. سربازان آماده شلیک بودند...
با یك رگبار از كمر به پایین حكم اجرا شد. جلادان دستور داشتند او را از سر و سینه هدف قرار ندهند زیرا مرگ توام با رنج را برای او انتخاب کرده بودند. سرانجام، گروهبانی مست گلوله‌ای به پهلوی چه شلیك می‌كند و به زندگیش پایان می‌دهد.
هشتم اكتبر چه‌گوارا تیر باران شد. جسدش را به هلی‌كوپتر بستند تا به همه اعلام كنند كه چریك مبارز را دستگیر كرده‌اند پس از انتقال جسد «چه» به «هیگوئرا» روستایی درشمال بولیوی، همه فهمیدند چه كسی كشته شده است. حكومت وقت، جسد «چه» را سوزاند و بقایای استخوان را در مكان نامعلومی به خاك سپرد. سال‌ها بعد در پی فشار دولت كوبا و شخص فیدل كاسترو، دولت بولیوی استخوان‌ها را در تابوت گذاشت و به كوبا فرستاد تا «چه‌گوارا» در میان اشك و احترام دفن شود.


راه توده 137 25.06.2007

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت