راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

خاطره گوئی محسن رضایی
کودتای توده ای
این دروغ به قیمت
یک فاجعه تمام شد

 

آیت الله منتظری در یك قضاوت تاریخی در مورد محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران و دبیر كنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام می گوید: "بزرگترین اشتباه ما این بود كه سرنوشت جنگ را بدست آدم كم عقلی مثل محسن رضایی سپردیم."
محسن رضایی گویا برای تائید این سخنان آیت الله منتظری اخیرا مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا انجام داد. در پایان این مصاحبه خبرنگار از او می خواهد كه برای "حسن ختام و تبرك" مصاحبه خاطره ای از امام را بازگو كند. محسن رضایی می گوید:
"در سال 58 كه حزب توده می‌خواست كودتایی انجام دهد و به بهانه تظاهرات وارد مجلس و صدا و سیما شوند و سپس از شوروی درخواست كمك كنند، من در آن زمان رئیس اطلاعات سپاه بودم، خدمت امام(ره) گفتم كه اینها چنین كاری می‌خواهند انجام دهند."
(توجه کنید که بر همگان آشکار است، طرح کودتای حزب توده ایران یک توطئه انگلیسی بود که در انگلستان تنظیم و در پاکستان به عسگراولادی تحویل داده شد تا به ایران آورده و به اجرا بگذارند. ظاهرا کم عقل تر از رضائی برای آلت اجرای این توطئه شدن کسی را نیافتند بودند. البته در این ماجرا سهم محمد غرضی وزیر اسبق پست و تلگراف را نباید فراموش کرد که به موقع خود به او و نقشی که در جمهوری اسلامی اجرا کرد باید پرداخت.)
هر كس نداند فكر می كند حتما امام به این كار سترگ "اطلاعاتی" رضائی آفرین گفته، چرا كه كشور و انقلاب و حتی جان خود آقای خمینی را هم نجات داده است. اما به گفته رضایی آقای خمینی در پاسخ می گوید این حرف ها "قصه ای بیش نیست".
افتخار محسن رضایی این است كه امام اطلاعات این "رئیس اطلاعات" سپاه را قصه و افسانه نامیده است. اما رضایی هنوز ماجرای دقیق آن جلسه و جنایات و فجایعی که عواقب این توطئه انگلیسی بود و نقشی که این توطئه در سمت گیری انحرافی انقلاب توانست بازی کند را بازگو نمی كند.
مهندس موسوی نخست وزیر پیشین در مصاحبه ای كه در سال 1367 اتقاقا با مجله "پاسدار اسلام" ارگان سپاه پاسداران انجام داده شرح مفصل تری را ارائه می دهد. مهندس موسوی می گوید:
"در جریان حزب توده، به ما تلفن زده شد كه حزب توده توطئه وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود كه ظرف 48 ساعت تا 24 ساعت ممكن است اتفاقاتی بیفتد. تلفن كردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملكتی مطرح شد. گویا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با آیت‌الله موسوی اردبیلی آنوقت تشریف نداشتند. بالاخره فورا خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعاتی مسئله را گزارش دادند. (محسن رضایی اكنون اقرار می كند كه او این گزارش را داده). حضرت امام با دقت مسئله را گوش دادند. سپس تحلیلی در ظرف چند دقیقه از روند حركت شرق و غرب ارائه كردند و فرمودند: "این اطلاعات كاملا نادرست است. هیچ مسئله‌ای پیش نخواهد آمد." اصرار شد كه آقا چنین نیست، خود آنان اعتراف كرده‌اند. ایشان فرمودند: "من نمی‌ گویم مواظب نباشید و تحقیق نكنید، ولی بدانید این مسائل و اطلاعات دروغ است". بعد هم تحلیل حضرت امام درست در آمد و نظر ایشان ثابت شد."
این "اعترافاتی" كه محسن رضایی از آن در نزد آقای خمینی سخن گفته را زنده یاد كیانوری در نامه ای كه از زندان به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ارسال داشته مفصلا شرح داده است كه در اینجا جای بازگو كردن آن نیست. شاید همین یك جمله از نامه زنده یاد كیانوری برای روشن شدن مسئله كافی باشد. كیانوری می نویسد:
"جریان چنین بود كه از سوی بازجویان به آقای محمد علی عموئی و عده‌ای دیگر از كادر رهبری حزب تكلیف می‌ شود كه ‌گزارش دروغی و ساختگی در این باره كه حزب توده ایران (هیات دبیران كمیته مركزی كه در فاصله میان دو پلنوم همگانی افراد كمیته مركزی، بالاترین مقام رهبری حزب است) در یكی از چند هفته پیش از بازداشت تصمیم ‌گرفته ‌است كه تدارك كودتائـی را كه در بالا شرح دادم، بدهند. به دلیل عدم پذیرش آقای عموئـی و دیگران، آنان را در زیر سخت ‌ترین شكنجه‌ ها قرار می‌ دهند. آقای عموئـی، یعنی كسی كه در دوران طاغوت نه تنها 25 سال، یعنی تقریبا تمام جوانی خود را در زندان‌ های مخوف رژیم شاه ‌گذرانده، در این ماجرا زیر سخت ترین شكنجه‌های جسمی عجیب و غیرقابل تحمل قرار گرفت که من از شرح كامل آنچه برایشان ‌گذشته است عاجزم و امیدوارم كه خود ایشان یكبار دیگر این جریان را به اطلاع شما برسانند. همین روش درباره آقایان عباس حجری و رضا شلتوكی و چند نفر دیگر، منجمله شخص من اعمال ‌گردیده‌ است.... واقعا تعجب ‌آور است كه چه "مغزهای داهیانه ‌ای" این كمدی بی ‌مزه را تنظیم كرده بودند."
(مراجعه کنید به مشروح این نامه در بخش کیانوری در راه توده)
ظاهرا همه، لااقل در "كم عقلی" مجریان این توطئه (نمی گوییم طراحان اصلی آن كه آنقدر عاقل بوده اند که بدانند چه کم عقل هائی را مجری توطئه های خود کنند) هم نظر هستند.
اما همه اینها هنوز پاسخ به این پرسش نیست كه چرا محسن رضایی بعد از 25 سال تازه به یاد بازگو كردن این خاطره تحقیرآمیز افتاده است. در واقع مسئله باز می گردد به حملاتی كه سال گذشته رضایی و نظامیان متوجه رهبران سیاسی و روحانی كشور كردند و آنان را مسئول ناكامی در جنگ معرفی كردند. این حملات تا آنجا پیش رفت كه هاشمی رفسنجانی ناگزیر شد نامه محسن رضایی خطاب به آیت الله خمینی را منتشر كند كه رضایی در آن به عجز كامل در ادامه جنگ اعتراف كرده و آقای خمینی سخنان او در ضرورت ادامه جنگ را "شعار" خوانده بود. همزمان با انتشار این نامه هاشمی رفسنجانی مصاحبه دیگری درباره جنگ با ویژه نامه همشهری كرد و در آن به برخی اشتباهات در سیاست جنگی اشاره كرد و از جمله به "اشتباه دیپلماتیك" درباره اتحاد شوروی و از دست دادن حمایت آن كشور. رفسنجانی در این مصاحبه بازداشت رهبران حزب توده ایران را نادرست خواند و گفت:
"اگر رهبران حزب توده را دستگیر نمی كردیم بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف كه آنها به فكر كودتا بودند، دلیلی پیدا نكردم."
اكنون با سخنان محسن رضایی معلوم می شود كه این گفته های هاشمی رفسنجانی بی زمینه و ناگهانی نبوده بلكه ادامه همان افشای نامه محسن رضایی به آیت الله خمینی است. محسن رضایی ظاهرا ترسیده كه هاشمی رفسنجانی در حال باز كردن پرونده دیگری باشد و آن هم پرونده اتهام كودتای ساختگی برای حزب توده ایران و پیامدهای آن در عرصه جنگ است ، اتهامی كه آنقدر بی پایه و واهی بود كه حتی در محاكمات رهبران حزب نیز توسط حجت الاسلام توطئه گری مانند ریشهری نیز مطرح نشد و جرم آنان به "جاسوسی" تغییر یافت. محسن رضایی به این دلیل دست پیش گرفته و قبل از اینكه این پرونده گشوده شود زودتر شاهكار خود را در قالب خاطره از امام تعریف كرده و ضمنا داستان مضحك كودتا را نیز اعتراف كرده است.
سردار محسن رضایی، سردار اسماعیل ذوالقدر، سردار علی شمخانی و ... همه اعضای جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. آنان جناح چپ این سازمان و امثال بهزاد نبوی، محمد سلامتی، مرتضوی الویری، محسن ارمین و دیگران را "كمونیست" می دانستند و خود در برابر آن از یك اقتصاد سراپا سرمایه داری بازاری و تجاری دفاع می كردند. تاریخ هنوز پرونده همكاری آنان را با حاج ماشاالله قصاب و كمیته مستقر در سفارت امریكا در ماجرای دستگیری محمدرضا سعادتی به اتهام جاسوسی برای شوروی نگشوده و نبسته است. درجریان تسخیر سفارت امریكا ، طرفدار اشغال سفارت شوروی بودند. از نقش آنان در جنگ كردستان سخن نمی گوییم و در تمام این مسائل نقش دوم و پامنبری خوانی را امثال احمدی نژاد داشته اند. در سال 1360 پس از اخراج ارتش اشغالگرعراق از ایران، در جلسه فرماندهان نظامی، در شرایطی كه فرماندهان ارتش از جمله سرهنگ هوشنگ عطاریان فرمانده جبهه غرب و و ناخدا بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی (هر دو از هواداران حزب توده ایران) از ضرورت توقف جنگ پشتیبانی كردند، بر شمردگان بالا خواهان ادامه جنگ و حمله به خاك عراق شدند. افضلی و عطاریان اعدام شدند، فلاحی و فكوری و نامجو هواپیمایشان سقوط كرد، صیاد شیرازی ترور شد ... اما این آقایان هنوز بر مسند افتخاراتی كه معلوم نیست در چیست و در كجاست نشسته اند و خود در كمین انجام كودتایی هستند كه به حزب توده ایران نسبت می داند.

راه توده 135 11.06.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت