حمله به ايران
گره از کار فرو بسته بوش
احمدی نژاد و اسرائيل
خواهد گشود!
سيامک جوان
طبق آخرين نظر سنجی های صورت گرفته در کشور آمريکا موقعيت بوش به شدت در ميان افکار عمومی مردم آمريکا در حال نزول است. پديده ای که جمهوری خواهان را متقاعد ساخته که در صورت ادامه روند فعلی تا زمان برگزاری انتخابات رياست جمهوری، جمهوری خواهان قطعا کرسی رياست جمهوری را به دموکرات ها واگذار خواهند کرد، آنهم در شرايطی که در انتخابات سال گذشته کنگره را نيز از دست داده اند و عملا برای اولين بار دموکرات ها کل قدرت را به دست خواهند گرفت. اما بسيار بعيد به نظر می رسد که نئوکان هايی که با به بار آوردن آنهمه افتضاح و تقلب در انتخابات به رياست جمهوری رسيدند و برای رسيدن به اين هدف حيثيت و اعتبار و منافع ملی آمريکا را به گرو گرفتند تا توانستند بوش را به جای الگور به کاخ سفيد بفرستند اکنون به سادگی تن به اين چرخش قدرت بدهند. از سوی ديگر در سال 76 شمسی تلاش های لابی اسرائيل برای متقاعد کردن آمريکا در راستای حمله به ايران در حال به ثمر رسيدن بود و با خروج برخی از سفرای اروپايی از ايران و آماده شدن ارتش آمريکا برای حمله، عملا اسرائيلی ها اندکی با رسيدن به آرزوی ديرينه خود فاصله داشتند اما انتخاب محمد خاتمی تمام تلاش ها و معادلات را به هم ريخت و نه تنها خطر جنگ مرتفع گرديد، بلکه چيزی نمانده بود که ارتباطات ديپلماتيک ايران و آمريکا نيز از سر گرفته شود. اما ضلع سوم ماجرا دولت احمدی نژاد است. دولتی که دارای اشتراکات زيادی با نئوکان های آمريکاست. احمدی نژاد و يارانش نيز نه تنها به نوعی از عوامفريبی های شبه چپ بهره می برند و گرايشات مذهبی شديد داشته و خود را تحت کنف حمايت باری تعالی ميدانند (مانند بوش که در سخنرانيش اعلام کرد که از جانب خدا وظايفی بر عهده وی گذاشته شده است) بلکه اينها نيز در انتخاباتی که در آن بيشترين حجم تقلب مشاهده گرديد با حمايت سپاه و شورای نگهبان به قدرت رسيدند و اقدامات نابخردانه آنها در عرصه داخلی و بين المللی بحران های متعددی را در عرصه بين المللی بر عليه ايران به دنبال داشته و همچنين خفقان داخلی و مشکلات اقتصادی فزاينده را همراه آورده که مجموعا مردم و نخبگان را به اين نتيجه رسانده که بايد هرچه سريعتر افسار قدرت را از دست احمدی نژاد و گروه های حاميش به درآورد. تصميمی که استارت آن در انتخابات شورای شهر گذشته خورد و همگان بر اين عقيده اند که نمود بيشتر اين پشت کردن مردم به دولت را می توان در انتخابات آينده مجلس و رياست جمهوری شاهد بود. بنابراين، ادامه روند فعلی بدون وقوع يک حادثه غير مترقبه نتايج زير را می تواند در پی خواهد داشته باشد: 1- کنار رفتن کامل جمهوری خواهان از قدرت در آمريکا 2- تضعيف هرچه بيشتر احمدی نژاد با انتخاب شدن اصلاح طلبان و راست ميانه در ايران و حتی احتمال رای مجلس به عدم کفايت سياسی احمدی نژاد 3- تکرار کابوس سال هفتاد و شش برای اسرائيل با برگزاری انتخابات نسبتا آزاد در ايران و اقدام مجلس در جلوگيری از ادامه سياست های جنگ طلبانه ای که کشور را تا لبه پرتگاه جنگ پيش برده است.
اما تجربه نشان داده است که هر زمانی که شرايط آمريکا به سمت تهديد شدن از سوی يک قدرت خارجی و يا وقوع جنگ پيش رفته است گرايش مردم به جمهوری خواهان به شدت افزايش پيدا کرده است. ضمن اينکه احزاب مخالف نيز مجبور هستند برای حمايت از دولت در شرايط جنگی، دست از انتقاد عليه دولت برداشته و در حمايت از دولت موضع بگيرند. نظاميان حامی دولت در ايران نيز که برای اولين بار طعم قدرت را چشيده اند ميدانند که در صورت وقوع يک جنگ است که نه تنها نقش نظاميان در عرصه قدرت در ايران تاثير گذارتر می شود،(امری که ژنرال های ترک نيز با آگاهی از آن، به جنگ عليه کردها دامن زده اند و در پاکستان نيز ژنرال مشرف به بهانه مقابله نظامی با طلبان در چند ايالت اين کشور کودتا در کودتا کرده و حالت فوق العاده و نظامی در کشور اعلام داشته است) بلکه اين امکان برايشان مهيا می شود که با تنگتر کردن فيلتر شورای نگهبان کليه مخالفين را قبل از ورود به عرصه انتخابات از دور خارج کرده و صداهای مخالف را نيز به بهانه جنگی بودن شرايط به شدت سرکوب کنند. موضع اسرائيل نيز در مقابل وقوع جنگ عليه ايران کاملا مشخص است. در نتيجه زمان باقی مانده برای اين سه ضلع برای رسيدن به اهدافشان، حداکثر تا پيش از انتخابات مجلس ايران است و نه تا زمان انتخابات رياست جمهوری در آمريکا و وقوع يک حمله نظامی به ايران و به تبع آن پاسخ ايران به آن، منافع هر سه را تامين خواهد کرد. اگر چنين طرحی وجود داشته باشد آيا راهی برای جلوگيری از آن وجود دارد؟ به نظر می رسد اين سوالی است که بايد تمام افراد و گروهها تلاش کنند تا برای آن پاسخی بيابند. به نظر می رسد، همانطور که امثال سحرخيز و حجاريان و حتی ابطحی در روزهای اخير گفته و نوشته اند، در شرايط فعلی تنها راه جلوگيری از اين اتفاق شوم اعلام رسمی محمد خاتمی برای کانديداتوری در انتخابات مجلس و ارائه عاجل فصول برنامه های وی و احزاب حاميش برای جلوگيری از ادامه سياست های جنگ طلبانه در کشور است. بی گمان تنها فردی که با اعلام شرکتش در انتخابات از هم اکنون می تواند افکار عمومی ايران و جهان را تحت تاثير قرار داده و گزينه صبر و انتظار تا انتخابات مجلس را نيز روی ميز مذاکرات 5+1 قرار دهد خاتمی است. ضمن اينکه حضور هاشمی رفسنجانی در راس مجلس خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت نظام به عنوان حامی وی و جبهه ائتلافی طرفدار خاتمی و فصل الخطاب بودن حرف خاتمی برای اصلاح طلبان و بالا بودن محبوبيت وی در نزد افکار عمومی همه فاکتورهايی است که به اعلام بهنگام وی برای شرکت در انتخابات اعتبار ويژه ای در جلوگيری از وقوع جنگ عليه ايران و همچنين سازماندهی اصلاح طلبان و مردم خواهد بخشيد. |