راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

سرگذشت رهبران حزب توده ایران، در متن جنبش کمونیستی ایران
3 عکس و یک دنیا سخن
 

 

اینها عکس هائی است تاریخی، که پیوندهائی انقلابی- تاریخی را به یادها می آورد. دوران جوانی و پیری. کامبخش درکنار علی اکبر دهخدا در لنینگراد. بعدها دهخدا اولین کاندیدای ریاست جمهوری به پیشنهاد حزب توده ایران شد. پیشنهادی که درآستانه تحقق بود و جمهوری ایران می توانست بسیار زودتر از آن که جمهوری اسلامی برپا شود تشکیل شود. دربار شاهنشاهی تا پایان عمر زنده یاد دهخدا، کینه این پیشنهاد و استقبالی که در جامعه از آن شده بود را فراموش نکرد و علی اکبر خان دهخدا منزوی از جهان رفت. چنان که کار سترگ او درباره فرهنگ لغات نیز با طرد و نفی دربار و بادمجان دور قاب چینان سلطنتی روبرو بود. تنها پس از خاموشی دهخدا انتشار لغات نامه او نظمی پیدا کرد که ادامه نیز دارد. این عکس که کامبخش را سمت راست و دهخدا را وسط و احمد ملکوتی را سمت چپ نشان میدهد در زمستان 1307 در لنینگراد گرفته شده است.
عکس شماره 2 به سالهای بسیار دور باز می گردد. سالهائی که شادروان عبدالصمد کامبخش(سمت راست) و سیامک (سمت چپ) هر دو جوان بودند و ساکن قزوین. پیوندی ناگسستنی و انقلابی آن دو را تا پایان عمر وفادار به هم نگهداشت. در جریان ضربه امنیتی رضاشاه به بقایای حزب کمونیست ایران که به 53 نفر مشهور شدند، کامبخش توانست راز ارتباط با سیامک را حفظ کند و این درحالی بود که شاخه سیامک، شاخه و گروهی نظامی بود و 53 نفر عمدتا روشنفکران سیاسی. سیامک در ارتش شاهنشاهی بود و همزمان با تاسیس حزب توده ایران، شاخه نظامی حزب را سازمان داد و بتدریج این سازمان تبدیل شد به سازمان نظامی حزب توده ایران. خسرو روزبه رابط این سازمان با حزب توده ایران بود و سرهنگ سیامک دبیرشورای سه نفره رهبری سازمان نظامی. تا کامبخش درایران بود، این رابطه را او حفظ کرده بود و پس از آنکه او ناچار به مهاجرت شد، این ارتباط را دراندک زمانی شادروان جودت و سپس نورالدین کیانوری برعهده گرفت. سرهنگ سیامک در جریان کودتای 28 مرداد دستگیر، شکنجه و محاکمه و تیرباران شد. سرگذشت پیوند کامبخش و سیامک، یکی از فصول خواندنی و دانستنی تاریخ جنبش کمونیستی ایران است. کامبخش خود نیز خلبانی ورزیده و از افسران دوره دیده زمان رضاشاه در روسیه بود، که بدلیل تحصیل در شوروی و بیم و وحشتی که دربار شاهنشاهی از وی داشت، از ارتش (ژاندارمری) پاکسازی و اخراج شد.
عکس سوم. این کامبخش است در سالهای سخت مهاجرت. سالهائی که او توانست بعنوان چهره ای شناخته شده و معتمد در جنبش کمونیستی جهان، که هیچ خدشه و تردید در ایمان کمونیستی او وجود نداشت، و به همین دلیل توانست موج هول انگیز تصفیه های باقراوف(دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی) و بریا ( رئیس سازمان اطلاعات و امنیت دولتی در مسکو) را پشت سر گذاشته و جمعی از کادرها و حتی مسئولین حزب توده ایران را نیز نجات داده و از آذربایجان به مسکو و از مسکو به آلمان دمکراتیک منتقل کند. وزن و اعتبار او چنان بود که در سالهای حضور در آذربایجان شوروی، مسئولیت بخش فارسی رادیو باکو را برعهده داشت. زنده یاد رصدی از جمله کادرهائی بود که پیوسته زندگی خود را مدیون وزن و اعتبار بین المللی عبدالصمد کامبخش می دانست. کامبخش او را از باکو به مسکو منتقل کرد تا فاصله ای به همین اندازه با باقراوف داشته باشد. این عکس در سال 1967 گرفته شده است. کامبخش سالخورده و امیدوار به آینده مهاجرت را طی می کند و درعین حال عضو هیات سه نفره رهبری حزب توده ایران است. تنگی نفس سرانجام در یک تنها او را غافلگیر کرد و پیش از آنکه خود را به خانه و به دستگاه اکسیژن برساند قلبش را برای همیشه متوقف کرد.

راه توده 153 22.10.2007


 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت