راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

درپای واردات پارچه
ذبح حکومتی نساجی
این قدیمی ترین صنعت ایران
 

 

با واردات بي رويه منسوجات از كشورهايي مانند چين كارخانه هاي نساجي داخلي رو به تعطيلي و ورشكستگي رفتندوهمينطور كارخانه هايي كه زماني صادر كننده پارچه بودند حتي قادر به تهيه و تامين حقوق كارگران خود نيستند. از طرفي فرسوده و مستهلك بودن ماشين آلات نساجي و استفاده نكردن و سرمايه گذاري نكردن در همين كارخانه ها باعث افت توليد شده است.
كارخانه هايي هم كه دستگاه جديد را وارد خط توليد و كارخانه كرده اند براي به كار انداختن كارخانه مدتي به كارگران بيمه بيكاري داده و آنها را بيرون كرده ان.د بعد از بازگشت به كار هم چون با وجود دستگاههاي جديد با مازاد نيرو مواجه بودند پس كارگراني را كه سابقه بالاتري داشته اند به زور و اجبار يا با تحميل بازخريد يا بازنشسته كرده اند ولي حتي حق سنوات را هم به آنها نداده اند و كارگر كه23-25-30سال را در كارخانه نساجي كار كرده است بايد با گرفتن مبلغ ناچيزي دست از حق ساليان خود بردارد و به كار ديگري مشغول شود. آن هم در سنين پيري و كهولت .
اما وضع در همين نقطه باقي نمانده و همين كارگراني كه مشغول به كار هستند هم حقوق و مزايا خود را نمي گيرند و ماهيان حقوق ومزايا طلبكار هستند اما به خاطر خصوصي سازي و ... كسي نيست كه به اين مشكلات و شكايات رسيدگي كند و دست كارگر از همه كوتاه شده است .
در مواردي هم كه با پشتكار و پيگيريها و مراجعات مكرر كارگران و شوراها مصوباتي تصويب شده است كسي وقعي به اين مصوبات نمي گذارد و نقل انتقالات دستگاهها و فروش آنها انجام مي شود يا با حربه هاي مختلف در پي اين اقدام هستند. در مواردي هم كه نمي توانند نقشه خود را محقق كنند دستگاهها را به بهانه فعال كردن شركت كوچكتر به محل ديگري برده و بتدريج آنها را مي فروشند و همين طور كارگران را هم اخراج مي كنند.
هم اكنون نساجي در كل كشور از استانهاي شمالي مثل نساجي قائمشهر و كلار و بهشهر و ... تا سيلك باف يزد و اقبال و گلنار رشت تا نساجي هاي شاهو در سنندج و ... در ركود و وضعيتي مشابه هستند. ديگر كسي حاضر به سرمايه گذاري در اين صنعت عظيم نيست و كارگران فني و اپراتور هاي دستگاهها براي تامين معاش خود و خانواده خود مجبور به ترك كار و كارهايي مانند بنايي و شالي كاري و روز مزدي نقاشي و عملگي هستند اين هم در صورتي است كه اين كارگر جوان بوده و قدرت و توان فيزيكي كار سنگين را داشته باشد .
كارخانه هايي هم كه فعلا در حال كار هستند به خاطر تعديل نيرو و اخراج و بازخريدها زمانهاي شيف هاي كاري را از سه شيفت به چهار شيفت تبديل كرده اند و كارگر دردمند با وجود كار سنگين در طول سال تعطيلي ندارد و تعطيلي هاي رسمي و هفتگي مثل جمعه و ايام اعياد و .... هم بايد به دور از خانه و خانواده كار كند حال حقوق همين ساعات كاري را بگيرد يا نه هم معلوم نيست . حال اين كارگرامروز دراين كارخانه كار كند يا فردا به بهانه اي اخراج شود باز هم معلوم نيست .

حال سئوال اصلي اين است:
مگر قرار نبود كه پول نفت سر سفره هاي كارگران آورده شود پس چرا نان خالي سر سفره ها هم برداشته شده و سفره تهي آنها تهي ترشده باشد؟( خلاصه شده و نقل از نشریه کارگری "پویا")

راه توده 149 17.09.2007

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت