فرمانده جدید برای سپاه و انتخاب
رئیس جدید برای مجلس خبرگان
دو رویداد هفته گذشته
چه پیامی برای جنبش دارد؟
هفته ای که گذشت، با دو رویداد
حکومتی همراه شد. نخست تعیین فرمانده جدیدی برای سپاه پاسداران و دوم تعیین
رئیس جدیدی برای مجلس خبرگان رهبری.
برای آنها که یکسره بر طبل سرنگونی کور- حتی به قیمت حمله به ایران- می
کوبند و نمی خواهند و یا نمی توانند پا به پای رویدادها و تحولات جامعه و
حکومت پیش بروند، بسیار طبیعی است که این دو رویداد نیز مانند بقیه
رویدادهای ایران بی اهمیت باشد. آنها عجله دارند "سرنگون" شود، به چگونگی
اش کاری ندارند! گروهی با ادعای چپ و پنهان شده پشت تئوری بافی هائی که هیچ
ارتباطی با مارکسیسم ندارد، اما بنام آن ادعا می شود، و گروهی مدعی احیای
حکومتی که با انقلاب 57 به تاریخ پیوسته است. دراین میان نیز البته
ماجراجویان و حادثه آفرینانی مانند مجاهدین خلق نیز دست و پائی می زنند که
بر خلاف تبلیغات خود حکومت که به آن نیازمند است، این دست و پا زدن نه
اعتباری دارد، نه زمینه ای در جامعه ای که یک روی مذهب متکی به اختناق و
ارتجاع را دیده اند و تکرار آن برایشان به تراژدی می ماند.
اما این دو برگماری و انتصاب، برای آنها که با جامعه و رویدادهای آن حرکت
می کنند، چه پیامی را همراه دارد و در کجای تحلیل رویدادهای ایران می گنجد؟
نخست آنکه، جامعه ایران، همچنان جامعه ای متلاطم و خواهان تحولات است و
حکومت نیز زیر فشار این تلاطم، دچار انواع تضادها، رقابت ها و کشاکش های
سیاسی- اقتصادی. این تضاد و رقابت و کشاکش، بی شک تنها کلاهی ها و یقه شیخی
های دولتی و حکومتی را در بر نمی گیرد، بلکه روحانیون و نظامی ها و سپاهی
ها را نیز شامل می شود. بنابراین، باید در جستجوی آن حلقه های گمشده ای بود
که از آن سخن گفته نمی شود، اما درهر دو برگماری و انتخاب و انتصابی نقش
اصلی را داشته و هیچ نیروی سیاسی خواهان حضور تاثیر گذار در جامعه نباید از
آن غافل بماند. هر کجا که شکافی در ارگان های مهم حکومتی هویدا می شود، بی
اعتناء به ادعاهای رهبران نظامی و روحانی حکومت، باید بدنبال دلائل واقعی
این شکاف ها و صف بندی ها بود. تردید نداریم و توصیه می کنیم، شما هم تردید
نداشته باشید که اگر کشاکش و زلزله ای در جامعه جریان نداشت، هیچ نیازی به
تلاش برای ترمیم و شمع زدن پشت دیوارهای قلعه حکومتی نبود. اگر همه چیز
مطابق خواست حکومت درسکون و رکود بود، چه نیازی به تغییرات و چه ضرورتی به
صف بندی ها بود.
در دوران اخیر، هرگاه که از ما درباره جدی بودن و یا تبلیغاتی بودن احتمال
حمله نظامی امریکا به ایران سئوال کرده اند، ساده ترین و دقیق ترین پاسخی
که داده ایم چنین بوده است: "هیچ خبری،
باندازه واکنش های خود حکومت بازگو کننده میزان این خطر نیست. ما می گویم
میزان الحراره را برای تشخیص درجه تب حوادث، زیر بغل حکومت بگذارید. هر
نتیجه ای که از آن گرفتید، بیش از هر نتیجه دیگری به واقعیت نزدیک است."
درباره دلائل دو انتخاب و انتصاب مورد بحث در این سرمقاله نیز، توصیه ما
همان توصیه ایست که در بالا و در ارتباط با فعالیت های اتمی در جمهوری
اسلامی و خطر حمله نظامی به ایران کرده و می کنیم. در اینجا نیز می گوئیم
اهمیت، انگیزه واقعی و دلیل این تغییرات، صف بندی ها و جابجائی ها را در آن
حوادث و کشاکش های درون جامعه و درون حاکمیت جستجو کنید، که برخاسته از
خطرات داخلی و خارجی است که حاکمیت بیمناک آنست. صف بندی ها را نیز نتیجه
موافقت و مخالفت با سیاست جنگی- اتمی و دولت نظامی- امنیتی ارزیابی کنید و
در این میان منافع اقتصادی و قشربندی های جدید طبقاتی در حاکمیت را نیز در
نظر داشته باشید.
در لابلای سخنانی که درجریان انتصاب جدید فرمانده سپاه از دهان رهبر و
فرماندهان سپاه بیرون آمده می توان علاوه بر تلاش برای سنگر بندی های جدید
برای تقویت سیاست جنگی- نظامی به آن اختلافات نظراتی پی برد که میان
فرماندهان سپاه حاکم است. به این اختلافات حتما باید بهای لازم را داد. ما
نمی توانیم با قاطعیت دراین مرحله بگوئیم که جزئیات این اختلافات چیست و چه
کسی علنا در کدام صف بندی قرار دارد، اما وقتی گفته می شود شماری از
فرماندهان سپاه به شمول دو فرمانده کل سابق سپاه(رضائی و صفوی) و وزیر سابق
سپاه "شمخانی" قرار است در لیست سردار قالیباف شهردار تهران، خود را آماده
رفتن به مجلس کنند و گروه حامی دولت آینده را به شمول فرمانده سابق نیروی
هوائی سپاه و شهردار کنونی تهران و فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران بزرگ
"طلائی" را در مجلس تشکیل دهند(ادعائی که روزنامه کارگزاران آن را طرح کرده
است). حتی تا همینجا و بموجب همین اندک خبرها، می توان شاهد دو صف بندی
نظامی موافق و مخالف دولت کنونی و سیاست های آن بود. هر حادثه تکاندهنده
ای، هر بحران فراگیری، هر شکست سیاست نظامی- جنگی- اتمی این صف بندی را
گسترده تر و آشکارتر خواهد کرد. به هرکس که دراین زمینه شک دارد، توصیه می
کنیم اخبار نیمسال دوم مجلس شاهنشاهی در سال 1356 و نیمسال اول سال 1357
این مجلس مراجعه کند و نطق های پیش از دستور آن. حتی بیانیه های سیاسی و نه
تظاهرات عظیم خیابانی، آن مجلس را به فراکسیون های مختلف تقسیم کرد!
اگر اخباری که روزنامه کارگزاران مطرح می کند دقیق نیز نباشد، طرح آنها
پیام آور همان صف بندی در میان فرماندهان سپاه است که درتمام دو سال و نیم
گذشته بر آن تاکید داشته ایم. یعنی نمی توان سپاه را از زمین ایران "جاکن"
کرد و در آسمان جایش داد تا آلوده به تضادها و رقابت ها و کشاکش های حکومتی
و تلاطم های جاری در جامعه نباشد و نشود. چنین امری ناممکن است و به همین
دلیل، در آینده بیش ازامروز باید منتظر این رقابت ها و تضادها بود. به همین
دلیل پیوسته به پیروان آن نظری که می گوید سپاه باید به پادگان ها بازگردد
و کاری به سیاست و حکومت و دولت نداشته باشد هشدار داده ایم که این نظر شما
که درحال حاضر زمینه عینی ندارد، فقط می تواند شما را از یک عرصه بسیار مهم
و تعیین کننده محروم کند. سپاه و فرماندهان آن – چه بخواهیم و چه نخواهیم -
در صحنه سیاسی هستند و با قبول این واقعیت باید به استقبال حوادث رفت، نه
با آرزوهای خود برای بازگرداندن آنها به پادگان ها. چرا که زمینه این
بازگشت – حداقل اکنون- وجود ندارد و بیان و پافشاری بر آن شما را از یک
نیروی تاثیر گذار در تحولات محروم می کند و ارتباط شما را برای نزدیک کردن
برخی از این فرماندهان به منطق و عمق بحران حاکم بر جامعه ضعیف و حتی قطع و
عرصه را برای نیروهای ضد تحولات خالی می کند.
در ارتباط با انتخاب رئیس جدید برای مجلس خبرگان رهبری نیز ما همین نظر را
داریم. این که هاشمی رفسنجانی چه کرده و چه بوده و خوب است یا بد؟ بحثی است
که باید آن را برای رسانه های پرگو و پر نویس اما پوچ گو و پوچ نویس داخل و
خارج کشور واگذاشت. برای ما که با مشی و سیاست توده ای به حوادث نگاه می
کنیم، این انتخاب نیز نشانگر صف بندی در میان روحانیون است. همانگونه که در
خود این مجلس و با قد علم کردن احمد جنتی برای نشستن بر صندلی ریاست مجلس
خبرگان مشخص شد و این تازه بخش علنی این صف بندی بود. بنظر ما ریشه های این
صف بندی که تا عمق حوزه های مذهبی و روحانی نفوذ دارد، باز می گردد به
گسترش نگرانی جا کن شدن رهبر از صف روحانیون و پیوستن وی به صف سرداران،
ادامه سیاست جنگی و نظامی و بیرون رانده شدن روحانیون از حکومت بدست
فرماندهان، خودسری رهبر در ادامه سیاست اتمی و جنگی و ماجراجوئی هائی که می
تواند خطرات بنیانکن برای نظام و ایران به همراه داشته باشد. به ادعاهائی
که در سخنرانی ها و نماز جمعه ها می شود نباید توجه کرد، به نشانه هائی که
به یکباره و اینگونه در مجلس خبرگان بروز می کند و به باز شدن "دُمل" چرکین
می ماند باید توجه کرد. در غیر اینصورت در حوادث غرق خواهیم شد و مسیر
رویدادها را تشخیص نخواهیم داد و یارگیری ها و جبهه بندی ها را از دست می
دهیم. ما، این عرصه و زمینه را در سقوط پیاپی وزرای کابینه احمدی نژاد، ترک
آن توسط برخی فرماندهان نظامی و ورود فرماندهان جدید به آن، موضع گیری های
متناقض و متضاد در باره فعالیت های اتمی و سیاست خارجی و... شاهدیم. همچنان
که درارتباط با انتخابات مجلس هشتم شاهدیم و تعجب می کنیم از برخی موضع
گیری های طرفداران اصلاحات و تحولات در داخل کشور، وقتی چنان موضع می گیرند
که گوئی در جامعه ای ایستا و حاکمیتی با ثبات فعالیت می کنند و هنوز بر طبل
"این باید باشد" و "آن نباید باشد" و "این نیرو باید بازگردد به پادگان ها"
و "آن نیرو باید بماند" در صحنه می کوبند و از ورود به صحنه واقعی و حرکت
براساس واقعیات موجود پرهیز دارند. وقتی فرمانده جدید سپاه در همایش همگانی
فرماندهان سپاه در تهران بارها و بارها روی کار ایدئولوژیک(بخوانید مذهبی)
روی بدنه سپاه تاکید می کند و حتی مدعی می شود که این مسئله مدت هاست در
جلسات فرماندهان و رهبر طرح شده و مورد بحث قرار گرفته، نباید به این
اندیشید که آجرهای دیوار پادگان های سپاه متاثر از واقعیات زندگی مردم
درجامعه و قشربندی های سالهای اخیر فرماندهان سپاه براثر فعالیت های
اقتصادی – حکومتی لق شده است؟ برای این بدنه حرفی ندارند و نداریم؟ آیا همه
این بدنه که شاهد تفاوت معیشت و زندگی فرماندهان و خود است و چند صد متر
آنسوی پادگان ها شاهد فروپاشی ارکان فرهنگی و مذهبی جامعه و بیمناک از آغاز
جنگی جدید و خالی ماندن پشت سپاه، طرفدار سیاست جنگی است؟ طرد و حذف یک
گروه وسیع از روحانیون سالهای اول جمهوری اسلامی و جانشین شدن کج اندیش
ترین روحانیون قشری و مرتجع بجای آنها، این بدنه را به اندیشه وا نداشته؟
آن روحانیونی که پشت هاشمی جمع شدند از همین واقعیات نگران نیستند؟ دیدار
کم بازتاب یافته هاشمی رفسنجانی پس از انتخاب به ریاست مجلس خبرگان و در
سفر به قم با روحانیون طرد شده و متهم به دفاع از ضرورت اصلاحات و مخالف
یکه تازی رهبر کنونی جمهوری اسلامی نباید ما را به فکر فرو ببرد؟
روی سخن ما با آنهائی است که به این صف بندی ها در حاکمیت اهمیت می دهند و
گام به گام با رویدادها و جامعه و تحولات و آگاهی مردم پیش می روند. آنها
که این دندان را کشیده اند، می توانند با یکدست دندان مصنوعی کامل نانی را
که خود می پزند بجوند! نان انقلاب و تحولات و اصلاحات و رفرم را باید در
تنور جامعه پخت. این همان مشی و سیاستی است که دشمنان و مخالفان حزب توده
ایران از آن نفرت دارند و همیشه بیمناک آن بوده اند و ما به آن افتخار می
کنیم و آن را ادامه می دهیم.
راه توده 148 11.09.2007
راه توده 148 11.09.2007
فرمات PDF
بازگشت