راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

درک دشوار شرایط ایران
و بیان دشوارتر واقعیات
 

 

یک هفته مانورها و نمایش های نظامی که بمناسبت هفته دفاع مقدس در سراسر ایران آغاز شده، می رود تا به آخرین تردیدها پیرامون خطر حمله و جنگ خاتمه بخشد. خوش بین ترین افراد نیز که طی دو سال گذشته خطر جنگ را چندان جدی تلقی نکرده و اخبار و گزارش های منتشره در باره آن را بزرگ نمائی و یا مانند رهبر جمهوری اسلامی " جنگ تبلیغاتی" ارزیابی می کردند، اکنون به جمع دل نگران ها پیوسته اند.
واقعیت اینست که مردم ایران جنگ نمی خواهند، به همان اندازه که استقلال و آزادی خود را می خواهند. ویرانی و برباد رفتن ثروت ملی – حتی قدرت نظامی و صنایع نظامی ملی- را نمی خواهند، همانقدر که عدالت و برابری را می خواهند. خطر بزرگ، مانند همیشه امریکاست، اما ساده لوحی است اگر نبینیم و نپذیریم که امروز در میهن ما، جاده را برای توطئه های این قدرت افسار گسیخته و از كمند جهان دو قطبی (سوسیالیسم- سرمایه داری) رها شده، حاکمیت و سیاست های آن فراهم می کند.
آیا می توان به هر بهانه ای اخبار را منتشر نکرد و در ادامه آن ها ننوشت که ما در باره این اخبار و رویدادها چگونه می اندیشیم؟ می توان به جای پرداختن به آیه های زمینی، در چنبره بحث های بکلی منزوی از جامعه و از صحنه واقعی و پیش روی مردم کشور باقی ماند و شمع بدست – به سبک بحث های خانه های تیمی دوران چریک بازی در دهه 50- بدنبال نماینده بورژوازی و خرده بورژوازی گشت تا تکلیف در برخورد و یا حمایت از آنها روشن شود؟ گره کار برای جلوگیری از فاجعه و آگاه ساختن مردم و بسیج آنها برای بستن سد در برابر حاکمیتی که ما را به سمت جنگ و ویرانی می برد، با همین نوع بحث های منزوی باز می شود؟ اگر قلم و تریبونی در اختیار داریم، از آن در کدام جهت باید استفاده کنیم؟ در دایره چند تنی که با آنها بحث باصطلاح مارکسیستی و آکادمیک داریم باقی بمانیم و سر خود را به تو نگو تا من بگویم گرم کنیم؟
داستان بامزه و درعین حال غم انگیزی را در باره صبح 28 مرداد نقل می کنند، که معلوم نیست چقدر واقعیت داشته، اما نقلش دراینجا خالی از اشاره نیست. در آن صبح آبستن بزرگترین حوادث، رفیقی با رفیقی در خیابان روبرو می شود و از او می پرسد "چه خبر؟" و رفیق اول پاسخ می دهد: "امروز یک کتاب خوب درباره قیام و کودتا بدستم رسیده، دارم می روم خانه که آن را بخوانم". رفیق دوم که ظاهرا از اوضاع کم اطلاع نبوده خطاب به او می گوید:" این را قبلا باید می خواندی، کودتا الان در خیابان است!"
برخی توصیه ها به ما و برخی بحث های بغایت مفصل و تئوریک روی سایت های اینترنتی که سرگرمی عده ای شده، آن داستان با مزه و غم انگیز بالا را بی وقفه زنده می کند!
اما درباره برخی توصیه هائی که به ما کرده و می کنند و پاسخ به برخی پرسش ها که با ما در باره وظیفه یک رسانه خبری- تفسیری- سیاسی در میان گذاشته می شود. پاسخ را از "ب" بسم الله باید آغاز کرد:

1- یک رسانه خبری موظف است کارش را که کسب خبر و انتشار آنست انجام دهد. این که این و یا آن خبر چگونه بدست می آید و منابع آن کجاست و.... از همان سئوال های کودکانه ایست که عمدتا در مهاجرت و توسط کسانی که در این سالها با راه انداختن وبلاگ و سایت ادعای روزنامه نگاری دارند و یکشبه خیال رفتن راه چند ده ساله را دارند – بویژه درمهاجرت و به دور از جامعه پر تلاطم ایران- طرح می شود.
2- افشاگری یک گام فراتر از خبر رسانی است و جنبه سمت گیری، جبهه گیری خبری و رفتن در صف اپوزیسیون را پیدا می کند. این افشاگری آنجا که مردم را هوشیار می کند، حاملین یک سیاست مخرب را در تنگنا قرار می دهد، مردم را بسیج می کند، روشی است در تقابل با سیاست های غلط حاکمیت ها. میزان تاثیرگذاری این افشاگری، بستگی به واقع بینی و توان یک نشریه، یا سایت و یا روزنامه در داشتن اطلاعات و قدرت تفسیر آن اطلاعات دارد. سمت گیری مترقی و یا ضد ملی در همینجا از هم جدا می شوند، که این بستگی به شرایط داخل کشور و تمایلات، گرایش ها و سیاست های هدایت کنندگان و نویسندگان هر نشریه و روزنامه ای دارد.
3- یک نشریه گروهی، سازمانی و یا حزبی، با دیدگاه مشخص سیاسی وظیفه ای فرا تر از دو وظیفه بالا دارد. یعنی باید بر حسب توان و دیدگاهش رویدادها را فقط منتشر نکند، بلکه تفسیر حزبی و تئوریک خود از آنها را نیز در اختیار خوانندگانش بگذارد. این که این تفسیرها و دیدگاه ها چقدر با واقعیات نزدیک است یا نیست، در طول زمان و گام به گام با آشکار شدن ماهیت حوادثی که پشت سر می مانند مشخص می شود. فقط مشخص نمی شود، بلکه تبدیل به نیروئی اجتماعی برای آن خط فکری، مشی سیاسی و حزب و یا سازمان سیاسی می شود که مروج و مبلغ آن بوده است. مثلا وقتی مجلس ششم زیر حملات تبلیغاتی راست در داخل و چپ و راست قاطی شده با هم در خارج از کشور بود و یا حضور خاتمی در حاکمیت بعنوان یک حقه برای حفظ نظام از جانب خارج نشینان ارزیابی می شد و در داخل کشور نیز جناح راست بی وقفه با انواع توطئه ها مانع تحرک اصلاحات می شد تا او را ناتوان جلوه دهد، باید سمت گیری سیاسی هر رسانه ای - در چارچوب 2 و 3 - مشخص می شد. با اصلاحات و یا علیه اصلاحات؟ خط میانه و اما و اگری وجود نداشت. البته با حفظ نظرات انتقادی. پایان آن دوره و رسیدن دوره ای که در آن هستیم، پایگاه اجتماعی دو دیدگاه و سیاستی که در بالا نوشتیم را تقویت یا تضعیف کرده است. یعنی سر رویدادها نشان داده است که باید از مجلس ششم و خاتمی و اصلاحات دفاع می شد و یا نمی شد. باید با هشدار باش "کودتا" از دانشجویان متحصن در دانشگاه تهران – پس از حمله به کوی در سال 1378- خواسته می شد از دانشگاه بیرون نیآیند و در دام ضد اصلاحات برای ایجا بلوا و سرکوب متعاقب آن نیفتند یا با صراحت و بی تعلل این هشدار نبايد داده می شد؟ این ها تنها نمونه هائی است تا روشن شود که وظیفه یک نشریه خبری- تفسیری با سمت گیری تئوریک و حزبی چیست؟ تفاوتش با یک نشریه صرفا خبری و یا نشریه ای خبری – تفسیری اما غیر حزبی و دارای مشی ثابت و مشخص چیست؟

در ادامه همین پرسش ها و بحث ها، با تاکید بر خطر امپریالیسم دندان تیز کرده و امریکای مهاجم از ما می پرسند بهتر نیست فعلا دشمن خارجی را بکوبیم؟ حمله تبلیغاتی به حاکمیت خلاف منافع ملی نیست؟

به این پرسش کنندگان می گوئیم: دفاع از منافع ملی کشور تنها این نیست که چشم بسته حرکت کنیم و سیاست مخرب حاکمیت را نبینیم و یا از کنار آن به آسانی عبور کنیم. این که ماهیت امریکا چیست و نقشه اش برای خاورمیانه وجهان چیست، هم برای مردم بصورت درکی عام و هم برای ما بعنوان کسانی که درک خاص از ماهیت امپریالیسم جهانی داریم جای ابهام نداشته و ندارد. اما بقول معروف پای مرغ خانگی را باید بست تا همسایه خیال ربودن تخم او را نکند. اگر زمینه های توطئه خارجی در جامعه وجود نداشته باشد، توطئه گران نمی توانند به این آسانی توطئه های خود را عملی کنند. مثل ماجرای طبس، مثل ماجرای نوژه و مثل دهها نمونه دیگر که زمینه اش فراهم نبود و شکست خوردند. اما چه تضمینی وجود دارد توطئه حمله به ایران و فرود آمدن بمب بر سر جامعه ای که سراپای آن را بحران فرا گرفته سرنوشتی مانند سرنوشت "نوژه" و "طبس" و حتی حمله ارتش عراق به ایران را پیدا کند؟ شما تضمین می کنید؟ هر جریان سیاسی که می گوید تضمین می کند، با صراحتی مشابه همین صراحتی که ما در بیان نظرات خود داریم، بی حاشیه پردازی آن را بنویسد و منتشر کند.
بنابراین، یک بخش عمده کار ما برای جلوگیری از فاجعه و بیرون آوردن کشور از دل بحران، افشای سیاست های مخرب حاکم، دلائل و انگیزه های حاکم شدن سیاست و مشی جنگی و نظامی، حسن نیت ها و سوء نیت های موجود در حاکمیت، زمینه های طبقاتی و اقتصادی این سیاست ها و... است. درعین حال که بخش دیگر آن فلج سازی توطئه امریکا و متحدانش برای حمله به ایران و جدال بر سر تقسیم منافع با تکه پاره کردن ایران است.
ایراد اصلی بسیاری از تفسیر و تحلیل های حوادث ایران و روندی که در جامعه ما، منطقه و جهان طی می شود، عبور از کنار- حتی با فاصله بسیار- حوادث داخل کشور، ماهیت حاکمیت، سرشت سیاست های کنونی، دلائل تنش ها، دلائل بستن فضای سیاسی کشور.... است. ماهیت امریکا نه برای ما و نه برای اکثریت مردم ایران، منطقه و جهان ناشناخته نیست و قطعا نیز باید توطئه های آن علیه ایران را افشاء کرد تا بتوان آن را خنثی ساخت، اما یک بحث بسیار جدی دیگر، بر سر آن نیروئی است که درایران حاکم است و سیاستی است که می تواند به فاجعه ملی ختم شود و اتفاقا برای جلوگیری از همین فاجعه ملی است که تنها نمیتوان خبر رسان ( مثال شماره 1) بود، بلکه باید افشاگر هم بود(مثال دوم)، نه تنها این، بلکه اگر خود را حزبی و سازمانی و تشکیلاتی و ... می دانیم تحلیل گر هم باید باشیم (مثال سوم)
ذکر آمار پادگان های امریکا و ناوگان های آن و.... بجای خود نیکوست، اما کجاست اطلاعات نشریات وابسته مستقیم و یا غیر مستقیم به احزاب و سازمان های سیاسی در باره دلائل حاکم شدن سیاست جنگی در ایران و دلائل اقتصادی، مذهبی، سیاسی و نظامی تحمیل این سیاست به مردم ایران؟
تمام گرفتاری کسانی که با پای لنگ به استقبال تحلیل حوادث امروز ایران می روند از همینجا و با غفلت از یافتن پاسخ به همین سئوالات بر می خیزد. سئوالاتی که اگر به آنها پاسخ ندهیم و برای آنها پاسخی نیابیم نمی توانیم مردم را آگاه و هوشیار و بسیج کرده و از منافع ملی کشور چنان دفاع کنیم که در چاله دفاع از منافع حاکمیت نیفتیم. هرگز نباید فریب مشتی حرف های عمدتا ضد غربی تا ضد امپریالیستی و ضد امریکائی حکومت را خورد. صدام هم از این شعارها زیاد داد. باید دید انگیزه حاکمیت در پشت این شعارها چیست؟ پایگاه طبقاتی اش کدام است؟ هدفش از غرب ستیزی چیست و...؟
ما هم می پذیریم که درک اوضاع به آن آسانی که عده ای فرض کرده اند نیست!
باید روي اين نكته انگشت گذاشت تا چند و چون آن روشن شود: بحث بر سر رقابت در غارت منطقه است؟ حاکمیت جمهوری اسلامی متکی به توپ و تانک و موشک و هواپیما و حتی اتم توهم سلطه و آقائی در منطقه به سرش زده است؟ شیعه گشائی در خدمت قبضه بازار های منطقه قرار نگرفته؟ این جمله احمدی نژاد که ما باید در کنار 8 قدرت جهانی بنشینیم و یا این جمله رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه آستانه ماه رمضان که "امروز ما حرف اول نظامی را در منطقه می زنیم" جملاتی نیست که لازم باشد بدنبال معانی واقعی آن بگردیم؟ بستن فضای سیاسی کشور برای مسدود کردن بحث پیرامون همین سئوالات نیست؟ با همین توهمات ایران را به پرتگاه نمی برند؟ موقعیت ممتاز صنایع نظامی ملی و حتی دستآوردهای اتمی کشور را که نه متعلق به حاکمیت و حاکمیت ها، که متعلق به مردم ایران است، همراه با تمامیت ارضی کشور برباد نخواهند داد؟ به یکباره و با یک چرخش یک رضاخان جدید به کشور تحمیل نخواهد شد؟ ازدرون همین حاکمیت جنگ طلب زدوبندچی های با امریکا سر بیرون نخواهند آورد؟ وقتی فضای سیاسی کشور بسته است، چه تضمینی برای خاتمه دلنگرانی های بالا هست؟


راه توده 150 24.09.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت