راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

  خواهران حراستی  
روان پريشانی كه
فكری برایشان بايد كرد
 امضا محفوظ

 

صبح، دير از خواب بيدار شدم ، اينقدر كه حتی فرصت صبحانه خوردن هم نداشتم، فوری راه افتادم به طرف دانشگاه. بين راه با بچه ها در مورد مسئول جديد حراست صحبت می‌كرديم واينكه از اول ترم تا حالا 3 نفر كميته انضباطی كرده،تازه اختيار حذف ترم،حذف واحد وحتی اخراج دانشجوها هم افتاده دست حراست. قبلا يه نفر دم در گير می‌داد و حالا شدن 3 تا،خلاصه تو گير و داد اين بحثها بوديم كه رسيديم نزديك دانشگاه و طبق معمول، مقنعه اومد جلو،چادر ها از كيف ها دراومد ورژها پاك شد و آرايشها بی‌رنگترو من كه حتی فرصت نكرده بودم ضد آفتاب هميشگی رو بزنم با خيال راحت از نگهبانی رد شدم كه:
باصدای جيغ و داد اون خانوم كه داشت دنبالم می‌اومد ميخكوب شدم،
- خانوم ،وايسا،اينم شد قيافه؟ كجا داری ميری؟ فكر كردی من نديدمت؟ اينم مانتو تو پوشيدی؟ موهات را بپوشون،كفش سفيد؟ وايسا كنار تا كارم تموم بشه به كارت رسيدگی كنم……
- از تعجب داشتم 4 تا شاخ در می‌اوردم!
- خانوم من كلاس دارم ،الانم ديرم شده ، تازه من 1 ماهه دارم اينطوری ميام، امروز به اين نتيجه رسيديد كه قيافم مورد داره؟
- حتما من نديدم ، نكنه چادر سرت می‌كردی و می‌اومدی تو، بمون كنار،حرف نباشه………
تو اين قيل و قال، يكی از نگهباهای طرف پسرا اومد جلو و گفت:خانوم… مشكلی پيش اومده؟
- نه،اين خانوم مشكل داره ،هر چی بهش ميگم كنار بمون تا به كارت رسيدگی بشه ،توجه نميكنه وبا من جروبحث ميكنه،……..
- بيخود،خانوم می‌خوای اخراج بشی؟ميگن مشكل داری يعنی مشكل داری،نميتونی بری داخل و……

اون لحظه فهميدم كه بايد قيد كلاس را بزنم و بمونم كنار تا تكليفم مشخص بشه،
بعد از نيم ساعت اين پا،اون پا كردن نوبت من شد.
- كارتت بده،فعلا يه اخطار ميگيری تا مانتو توعوض كنی، چاكش بلنده، كفشت هم سفيده،رنگش زننده س،وقتی عوض كردی بيا كارتتو بگير……..
- كلی حرف زدم، داد زدم،جيغ كشيدم ،اما نه تنها فايده ای نداشت تازه تهديدم هم كرد كه اگه يه كلمه ديگه حرف بزنم كميته انضباطيم می‌كنه، وقتی ديدم فايده نداره،تصميم گرفتم بی‌خيال كلاس بشم و برم از حقم دفاع كنم،چون واقعا احساس می‌كردم شخصيتم زير سوال رفته ،بهم توهين شده و…………
راه افتادم به طرف حراست مركزی،پيش رئيس حراست،سرش كه پاين بود حتی واسه يه لحظه بالا نيومد كه جواب سلام منو بده ،كم مونده بهم بگه 1 متر برو عقب بوی عطرت به مشامم نرسه!!!
- خواهر ،شما مشكل داشتی،اون خانوم،پايين ،مسئول اينكه نذاره كسی كه قيافه ش با شئونات مغايرت داره وارد دانشگاه بشه ،من كه نميتونم تشخيص بدم ،ايشون خودشون صاحب اختيارن و……….
از شدت عصبانيت دوست داشتم داد بزنم كه آخه قيافه من چه مغايرتی با شئونات داره،اصلا شئونات چی هست؟ كی اين شئونات را تعين ميكنه؟كی مسئول؟
تصميم گرفتم آخرين تير تركش رها كنم و برم پيش رئيس دانشگاه ،بعد از معطلی زياد،اجازه صحبت با رئيس پيدا كردم،بعد از اينكه حرفامو شنيد گفت:باور می‌كنيد من در اين مورد مسئول نيستم. بخش حراست يه بخش جداست
ديگه حرفا شو نمی‌ شنيدم،يعنی ديگه مهم نبود.اون روز بعداز ظهر كارتمو پس گرفتم اما كی می‌تونه جوابگوی روح و روان داغون من باشه؟
كی مسئول اين همه اهانت هست؟كی مسئول اين همه بی‌ احتراميه؟
كی جوابگوی شخصيت لگد حال شده منه؟ چرا به خودشون اجازه می‌دن منو از كلاس محروم كنن چون چاك مانتوم بلنده،يا كفشم سفيده،اگه كفش سفيد بپوشم يعنی خلافكارم؟ يعنی ميشم يه دختره ……؟ اگه چاك مانتو بلند باشه يعنی تحريك كنندس؟


راه توده 173 21.04.2008

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت