راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

انتخابات ریاست جمهوری
فرصتی مهم و یا رویدادی بی‌اهمیت؟

دوره چهارساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، با شکست سیاست جنگی و حاکمیت نظامی- امنیتی توام خواهد شد و یا این سیاست باز هم به جان سختی خود ادامه داده و چهار سال دیگر نیز احمدی نژاد و یا احمدی نژاد دیگری سکان قوه مجریه را در اختیار خواهد داشت؟
هر نوع محاسبه و زمینه سنجی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده، اگر با بررسی شرایط و امکان چنان تغییر و یا چنین جان سختی همراه نباشد و شعارها و سیاست‌های انتخاباتی بر مبنای آن تنظیم نشده باشد، نه مردم به صحنه خواهند آمد و نه شرکت در انتخابات، یا شرکت نکردن در انتخابات با یکدیگر تفاوت خواهند داشت.
به سخنی دیگر، انتخابات آینده ریاست جمهوری، می‌ تواند انتخابات باشد، اما نه در حد دل مشغولی جا به جا شدن این فرد با آن فرد، بلکه در حد آغاز یک خانه تکانی حکومتی و دراندازی طرحی برای آشتی ملی در کشور. ترک سیاست جنگی و ایجاد تغییرات اساسی درحاکمیت نظامی- امنیتی متکی به ماجراجوئی و خرافات مذهبی و برگرداندن مسیر درآمد نفت از جهت هزینه نظامی و اتمی، به مسیر و جهت تولید، کار و رفاه ملی.
آغاز هر تحول اساسی - چه پیش و چه پس از انتخابات آینده ریاست جمهوری - جز با قبول همین تغییر مسیر و جهت نخواهد بود. در غیر اینصورت بحرانی که سراپای جامعه را گرفته – چه به ایران حمله بشود و چه نشود- به حریقی خواهد انجامید که ‌تر و خشک را نمی‌شناسد و آنچه بنام تولید ملی تسلیحات نظامی و یا حتی پیشرفت اتمی که با صرف تاریخی‌ترین هزینه و بودجه از شکم چاه‌های نفت ایران بیرون آمده نیز به کام خویش کشیده و تقابل خانگی را جانشین آشتی ملی خواهد کرد.
ابتدائی ترین آشنائی به خوی و خصلت سرمایه داری جهانی و امپریالیسم امریکا – که خود نیز در خانه خویش گرفتار بحران اقتصادی رو به تعمیق است و مانند موارد گذشته فرار از بحران را در جنگ و ویرانی و انفجاراتمی جستجو می‌ کند - می‌ گوید: فشار به ایران برای رفتن به سوی فاجعه، مقدم ترین سیاست است. چنان که حتی حمله نظامی احتمالی به تاسیسات نظامی و اتمی ایران و یا بستن گلوگاه "هرمز" و جلوگیری از صدور نفت ایران نیز در خدمت همین استراتژی، یعنی کمک به انفجار ایران از داخل است. انفجاری که روز به روز، - بر خلاف آن اندیشه ساده لوحانه و ماجراجویانه‌ای که با سرکوب در جستجوی امنیت حکومتی است- زمینه آن فراهم‌تر می‌ شود.
بر مبنای همین دیدگاه است که می‌ توان یقین داشت، ادامه حاکمیت سیاست جنگی در ایران و ادامه و تمرکز قدرت در دست نظامی‌ها و ماجراجویانی آماده تسلیم- پس از فاجعه-، مانند احمدی نژادها، مورد حمایت امریکاست و هر آنچه را در قدرت و ابتکار و توان داشته باشند در این جهت صرف خواهند کرد. بنابراین، آن تحولی که در بالا به آن اشاره شد و پرباری و بی‌باری انتخابات آینده ریاست جمهوری بستگی به آن دارد، نه تنها سیاستی ملی به مفهوم نجات کشور از بحران است، بلکه سیاستی ملی به معنای دفاع از استقلال کشور نیز هست.
این که افراد و سکانداران با چه شعارهای دهان پرکنی سیاست جنگی را به کشور تحمیل کرده و پیش می‌ برند، برای ما نباید مهم باشد و نیست. مهم محتوای شعارها و سیاست‌ها و نتایجی است که از آنها حاصل می‌ شود. هیچیک از رهبران عرب خاورمیانه باندازه صدام حسین علیه امریکا شعار ندادند و آمادگی جنگی خود را تفنگ بدست و شلیک در خیابان و در مقابل دوربین‌های تلویزیونی به نمایش نگذاشتند. حتی جمال عبدالناصر نیز چنین بی‌پروا عمل نکرد و بی‌گدار به آب نزد. حاصل آن بی‌پروائی و شعارهای نظامی و جنگی صدام حسین چه بود؟ حکومتی اسلامی در بغداد؟ حکومتی روی نعش صدها هزار عراقی (به گفته‌ای یک میلیون) و تبدیل عراق به بزرگترین پادگان منطقه‌ای امریکا در منطقه.
حتی همین نمونه و تجربه نزدیک نباید ما را قانع سازد که به جای قیل و قال، درون و حاصل سیاست‌ها و شعارها را بنگریم؟
انتخابات ریاست جمهوری آینده، می‌ تواند مهم باشد، اما بنابر شروط بالا، در غیر اینصورت بحران انفجاری به سوی تعمیق و انفجار و حریق پیش خواهد رفت، نه مهار و کنترل آن.

راه توده 188 02.08.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت