شطرنج جهانی در دوران
اوباما-2
در دوران اوباما
جهان شاهد کدام
سمت گیری امریکا خواهد بود؟
روزنامه چپگرای «یونگه ولت» آلمان
ترجمه عسگر داوودی
در کتاب منتشر شده در سال 1977 توسط برژینسکی با نام «میزبزرگ شطرنج» که به کتاب
دیدگاهی او شهرت دارد، برژینسکی با دیدی عمیق و با علاقه ای وافر قدرت سیاسی آمریکا
را بررسی می کند. در این کتاب تحلیلی ارائه شده است که بر مبنای این تحلیل اگر
آمریکا اقدامات ضروری برای بقا خود را به عرصه عمل در نیآورد تا حدود 30 سال بعد از
انتشار این کتاب تسلط ژئو پلیتیکی خود را خواهد باخت. به دیگر سخن آمریکا بخش های
اصلی جغرافیای بین المللی تحت تسلط خود را از دست خواهد داد.
در نتیجه فروپاشی این تسلط «اروآسیا بعنوان برنده بازی میدان سیاست، بعنوان یک
نیروی بالنده ظاهر خواهد شد.»(ص57) در جمله بعدی برژنیسکی ظهور این قدرت "ارو
آسیائی" را توام با تسلط جهانی آن پیش بینی می کند:«این صحنه بزرگ بازی شطرنج سیاسی
اورو آسیائی که از لیسبون تا ولادی وستوک پهن خواهد بود، مرکز بازی سیاست بین
المللی آینده خواهد بود.»(ص54)، «در عین حال که هم اکنون نیز یک بازیگر سیاسی
اوروآسیائی در صحنه سیاسی مذکوردر مرحله ما قبل قدرت وجود دارد.»(ص64) زمینه عینی
ظهوراین قدرت را وجود 75% جمعیت دنیا و منابع سرشار انرژی در منطقه ارو آسیا فراهم
می کند.[...]
برژینسکی می نویسد:[...] درنتیجه، اولین هدف سیاست خارجی آمریکا باید طور تنظیم شود
که:«هیچ دولت و گروهی دارای آن استعداد نباشد که آمریکا را از اروآسیا بیرون کرده و
یا نقش حکمیت آن را در منطقه زیر سوال ببرد»(ص283) «ارزش آن را دارد که خطر بروز
ناگهانی یک قدرت جدید در منطقه به تعویق انداخته شود»(ص304) «سیاست آمریکا باید
اهداف زیر را در نظر داشته باشد:«مناطق تسلط فعلی آمریکا حتی برای یک نسل دیگر و
حتی برای زمانی طولانی تر حفظ شوند» لازم است «تا از رشد و ترقی رقبا و دستیابی آن
ها به قدرت جلوگیری شود»(ص306)
این تصمیمات با گذشت ده سال از انتشار کتاب برژنیسکی وروی کار آمدن دولت بوش البته
سوال بر انگیز است. در سال گذشته او با انتشار کتاب جدیدش«شانس دوم» امکان کوشش
برای دسترسی آمریکا به یک تسلط دائمی بین المللی را مکمل نظریات قبلی خود کرده است.
برژینسکی ـ همانند اوباماـ به طور مشخص برنقش اروپا در مبادلات سیاسی موجود تاکید
کرده است. اروپای دارای سمت گیری به ماورای بحار نقش یک پل ارتباطی را به سمت «ارو
آسیا» ایفا می کند.(ص91) منطق مذکورتاکید می کند که تا گسترش اتحادیه اروپا به سمت
اروپای شرقی تامین شود.
این دیدگاه تسلط امریکا بر آسیای مرکزی را ضروری دانسته و بردستیابی به قدرت قبل از
موفقیت رقبای سیاسی تاکید می کند. بدین ترتیب هسته سیاست ژئوپلیتیک امریکا در اروپا
از قرار زیر خواهد بود:«توسط یک همکاری ماورای بحار با اروپا، باید پل ارتباطی
آمریکا بامنطقه «اروآسیا» چنان بر قرار شود که تا اروپای در حال رشد به تخته پرش
آمریکا به «اروآسیا» مبدل شده و بدین وسیله دموکراسی و همکاری مورد نظر آمریکا
در«اروآسیا» گسترش داده شود»(ص129)
برژینسکی در سال 1997 می دانست که حتی در صورت موفقیت این طرح عمر قدرقدرتی آمریکا
طولانی نخواهد بود. به همین دلیل نیز او متذکر شد که وجود آرامش نسبی بین المللی می
تواند کوتاه مدت باشد.(ص303). به همین دلیل نیز او بر آمادگی تسلط طولانی مدت بر
حوادث بین المللی تاکید می کند:«سازماندهی تسلط دائمی سیاسی بین المللی»(ص305).او
در این رابطه حتی به یک «سیستم امنیتی ماورای اروآسیا» نیز تاکید می کند (TSEE)
»(ص297) که با همکاری همکاران بخش آسیائی ناتو در اتحاد عمل با روسیه و ژاپن. چین
«منطقه ارو آسیا» را پوشش می دهد در این سیستم امنیتی اروپا ضلع سوم این مثلث را
تشکیل می دهد. مثلثی امنیتی که تحت سیادت و کنترل آمریکا که پایه ریزی همکاری ها را
در منطقه اروآسیا امکان پذیرمی کند.(ص91)
منظور از سیستم امنیتی ماورا اورآسیا چیست؟ این نظر می تواند با دیدگاه شخصیت های
سیاسی کشور های دیگر نیز مرتبط باشد، زمانی که ما آن را با سخنرانی «ولادیمر پوتین»
در چهل و سومین کنفرانس سیاست امنیتی مونیخ (10 فوریه 2007) مقایسه می کنیم.
پوتین بر سیاست پس از جنگ سرد ایالات متحده که یک «دنیا تک قطبی» را منعکس می کند،
معترض است:« جهان تك قطبی كه بعد از پایان جنگ سرد پیشنهاد میشد، عملی ناشدنی
است. جهان تك قطبی به چه معناست؟ متاسفانه اما در مقطع فعلی ودر عمل یك مركز قدرت
و یك مركز تصمیمگیری وجود دارد. جهانی با یک حکمران».
پوتین همچنین گفت: «در نتیجه ی وجود یک سیستم تک قطبی ما شاهد توسل لجام گسیخته و
مهار نشده زور در امور بین المللی هستیم. اموری كه جهانیان را به ورطه مناقشات پی
در پی می کشاند. امكانات و نیرو برای حل و فصل چنین مناقشه ای كفایت نمی كند و حل و
فصل سیاسی این مناقشات نیز عملا غیرممكن میشود. ما شاهد نادیده گرفتن فزاینده اصول
اساسی حقوق بین الملل هستیم. بعضی از موازین حقوقی و در واقع تمام نظام حقوقی یك
كشور یعنی ایالات متحده، در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و انسانی از مرزهای یك
كشور پا فراتر گذاشته و به دیگران تحمیل میشود. چنین موضوعی میتواند مورد پسند
دیگران باشد!؟»
روس ها سیاست خارجی آمریکا را بدرستی این گونه درک می کنند: همانگونه که برژنیسکی
پیشنهاد می کند، آمریکا می کوشد تا حیطه نفوذ خود را در قاره آسیا مرتبا توسعه
دهد.«اتحادیه اروپا» وظیفه همکاری در این رابطه را بعنوان بخشی از ارو آسیا پذیرفته
است و کوشش می شود تا از اروپای شرقی به عنوان یک تخته پرش جهت رسیدن به این هدف
استفاده شود. متحدین اتحادیه اروپا در اروپای شرقی، متخصصین ناتو و بعضی از کشور
های سابق شوروی مثل گرجستان، آذربایجان، اکراین و ازبکستان در حال آموزش و تمرین
برای راه اندازی چنین پروژه ای هستند.
شرایط امریکا برای این آموزش و تمرین به کشورهای مذکور این است که آن ها باید
دروازه های خود را برای ورود سرمایه غربی باز گذاشته و با تعبیرات حقوقی غرب هماهنگ
باشند، در چنین شرایطی غرب امنیت استخراج طلای سیاه را تضمین کرده و از طریق
روانگردانی رسانه ای بر افکار عمومی چنین کشور هائی مسلط می شود.
بخش اصلی نظریات برژینسکی زمانی بیشتر معنی پیدا می کند که در مناطقی چون دریای خزر
که دومین ذخیره نفت و گاز دنیا را در خود ذخیره دارد، بویژه در جمهوری آذربایجان
مراکز عظیم استقرار نیرو های نظامی آمریکا بر پا می شود وبا استقرار مدرن ترین
تجهیزات نظامی، استراتژی ژئو پلیتیکی آمریکا در ارو آسیا به واقعیت مبدل می شود.
با همکاری متحدین آمریکائی در اوپک کشور های مثل کویت، عربستان سعودی، امارات
متحده، قطر و کشور هائی چون عراق و افغانستان آمریکا قادر خواهد بود تا از طریق
آسیای مرکزی و در نهایت از طریق ارو آسیا هژمونی سیاسی خود را بر چین و روسیه تحمیل
کرده و «ساختار امنیتی» مورد نظر برژینسکی را مستقر کند.
توسط نفوذ نظامی رشد یابنده ناتو در شرق اروپا که بوسیله اتحادیه اروپا اعمال می
شود و اعمال تهاجم نظامی آمریکا درجنوب آسیا(عراق و افغانستان)، از سرمایه گذاری
نظامی به مثابه یک ابزار شکاف افکن جهت اعمال نفوذ در منطقه بهره مند و استراتژی
ژئوپلتیکی «ارو آسیا»به پیش رانده می شود.
موفقیت در ایجاد آنچه که از منطقه اروآسیا مورد نظر غرب است، زمینه اعمال سلطه بر
تمامی قاره های دنیا را ازآمریکای لاتین تا آفریقا از استرالیا تا تمامی کشور های
جزیره ای، طرح های بعدی برژینسکی رابه واقعیت تبدیل خواهد کرد.
همزمان با تئوریزه کردن دیدگاه های بالا توسط برژینسکی آمریکا درسطح بین الملل با
شکست های سیاسی مواجه شده است. برژینسکی با وجود این که در کتاب اخیرش«شانس دوم»
اعتراف می کند که اشغال نظامی بعضی کشورهای خاورمیانه با ناکامی مواجه شده است، اما
این شکست ها را در حدی ارزیابی نمی کند که برتئوری ژئواستراتژیکی «اروآسیا» که او
در سال 1997 آن را طرح ریزی و پیشنهاد کرده، آسیبی برساند.
اوحتی تحرک نظامی موجود آمریکا را در جنوب «اروآسیا» موافق نظرخود برای نفوذ پیمان
نظامی ناتو از طریق شرق اروپا ارزیابی می کند و معتقد است که پس از ایران روسیه نیز
به شبکه مورد نظر امریکا خواهد پیوست.
راه توده 204 01.12.2008