راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

سخنرانی شیراز نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی با این
مشی و سیاست توده ای مسئله دارد:

نه سیاست جنگی، نه حکومت رضاخانی
 

سفر رهبر جمهوری اسلامی به شیراز و سخنرانی او برای مردم این شهر، در سرمقاله این شماره راه توده در کانون توجه قرار دارد. این سخنرانی بر دو محور استوار بود. نخست واکنش نسبت به نارضائی گسترده توده مردم ایران که در تنگنای بی سابقه معیشت و زندگی قرار گرفته اند و شخص خود وی مسئول درجه اول این فاجعه است. او در این بخش و این محور مدعی شد که گرانی کمرشکنی که بر ایران حاکم شده و همچنان مانند سرطان خون درحال رسوخ و نفوذ به تمام اعضا و اجزاء بدنه جامعه است، ناشی از بحران اقتصادی امریکا و غرب است و بی جهت دولت برگزیده او را نباید مقصر اعلام کرد. البته، این دفاع از دولت احمدی نژاد، در حقیقت دفاع از خویش بود تا دفاع از احمدی نژاد، زیرا اکنون دیگر بر هیچ ایرانی پوشیده نیست که آنچه بر مملکت می گذرد و آنچه بر مملکت گذشته با اشراف و تسلط کامل او بر قدرت حکومتی گذشته و منصوبین او کار کشور را به اینجا کشانده اند. این را که در غرب بحران اقتصادی وجود دارد همگان مطلع‌اند و نیازی به تائید ایشان که گاری اقتصاد ایران را چهار نعل به سمت خصوصی سازی لجام گیسخته و وابستگی به سازمان تجارت جهانی پیش می برد نیست و سخن تازه ای هم نیست. اما این که چرا مردم ایران حتی برای نان شب محتاج خارج و واردات شده اند سخن اصلی است و ایشان باید پاسخ این فاجعه را بدهد. پشت شعار ضد امریکائی پنهان شدن و پس از مقصر اعلام داشتن قدرت های خارجی در قتل‌های زنجیره‌ای، نقش آنها در تظاهرات معلمان، کارگران، اقوام و ملیت‌ها و حتی دانشجویان و ادعای حمایت آنها از کانون ها و انجمن های مستقل و صنفی و حتی اصلاح طلبان حکومتی برای رسوخ آنها به مجلسی که ایشان طالب و مبتکر آن بود، اکنون نوبت رسیده است به اعلام نقش بحران اقتصادی غرب در بحران اقتصادی جاری در ایران. هیچکس در حاکمیت ایشان و در راس همه آنها، خود ایشان مقصر در هیچ زمینه ای نیست و همه چیز زیر سر غرب و امریکاست! حتی واردات 48 میلیارد دلاری رسمی و 64 میلیارد دلاری غیر رسمی که همچنان رو به رشد است. رهبر جمهوری اسلامی نه در سخنرانی شیراز و نه در هیچ سخنرانی دیگری نمی گوید و اعتراف نمی کند که سیاست نظامی و جنگی او چگونه امنیت و ثروت ملی را بلعیده و حاکمیت تجاری و سیستم وارداتی که نیروهای مسلح و بویژه سپاه پاسداران دست بالا را در آن یافته اند، چه فساد، رشوه خواری، رانت خواری و تاراج مافیائی را بر کشور حاکم کرده است. همچنان که سرکوب سپاهی- امنیتی را حاکم کرده است. او اهل حساب پس دادن نیست و "ولایت مطلقه" نیز همین است. یعنی، حتی شرکت نکردن در یک مصاحبه مطبوعاتی و شنیدن چند سئوال روز مردم کوچه و بازار و سپس سخنرانی کردن! به همین دلیل است که هیچکس نمی داند هزینه نظامی جمهوری اسلامی چقدر است، پول نفت – از جمله 150 میلیارد دلار در دولت احمدی نژاد- کجا خرج شده، بودجه ای که تاکنون صرف امور اتمی شده چه میزان بوده و چه میزان در نظر گرفته شده است. این فرماندهان و ماموران و کارکنان عالیرتبه اتمی و سپاهی که جاسوس از آب در آمده و سر از امریکا در آورده اند چگونه و چرا در خدمت امریکا بوده اند؟ اطلاع دقیق توام با تصویر و حتی لب تاپ اتمی جمهوری اسلامی چگونه بدست اسرائیل و امریکا و فرانسه رسیده است؟ این برگماری های نظامی و سرتیپ و سرلشکر شدن ها بر مبنای کدام معیار صورت میگیرد و مگر فرمانده کل قوا دارای چنین اختیاراتی است که یک تنه به این و آن درجه بدهد و برای خود سنگری در پناه فرماندهان برگمار شده خویش بسازد؟ چرا مجلس مملکت درجریان هیچیک از این مسائل نیست؟ (از جمله دلائل طرد و بایکوت مجلس ششم بدلیل دخالت و پرسش درهمین امور بود!)
ایشان نه در شیراز و نه در یزد و نه در تبریز نگفت و نمی گوید که با کدام اختیارات مردم بخشیده‌ای ماجراجویانه ترین سیاست امنیتی و نظامی را بر کشورحاکم کرده و هواهای رضاشاهی به سرش زده؟ نه می گوید و نه مجلسی را می خواهد که چنین سئوالی در آن طرح شود. گلوی مطبوعات را نیز بدستور شخص او گرفتند تا از این خطوط قرمز عبور نکنند.
محور اول سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در شیراز این پس زمینه ها را داشت و شاید شایسته‌ترین پاسخی که در داخل نظام بشکلی علنی به آن داده شد، همان سخن محمدخاتمی درجمع دانشجویان گیلان در موسسه نشر آثار آیت الله خمینی بود که این هفته گفت: «هیچ انقلابی با انفجار در کشورهای دیگر صادر نمی شود. ما اگر کشور خودمان را توانستیم آباد کنیم و مردم در رفاه و آزادی در آن زندگی کردند، خود بزرگترین مدل برای صدور است»(نقل به مضمون)
دومین محور سخنرانی رهبر نیز در ارتباط مستقیم بود با همین نکاتی که در بالا به آن اشاره کردیم. وی در بخشی از سخنرانی خود برای مردم شیراز، به یکباره و بی مقدمه زد به صحرای کربلا و گفت:« رژيم پهلوي و حزب كمونيست توده تلاش فراواني داشتند ايمان و اعتقادات جوانان اين منطقه را سلب و هويت غربزده يا شرق زده را بر آنان تحميل كنند.»
رهبر جمهوری اسلامی دراینجا نیز بدون حساب و کتاب سخن نگفت. بحث اصلی هم نه دین و ایمان مردم، که هیچوقت حزب توده ایران با آن کاری نداشته و اتفاقا به همین دلیل نیز همیشه حسابش از حساب سازمان های چپ رو جدا بوده است، بلکه ابراز خشم نسبت به همین مسائلی بود که ما در بالا نوشتیم. مسائلی که در سه سال گذشته بی وقفه روی آن انگشت گذاشته ایم. حتی در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و با تکرار بی وقفه این جمله که بجای نامه نگاری به خاتمی، نامه خطاب به رهبر بنویسید تا مردم بدانند کار از کدام سرچشمه خراب است.
ما با مذهب مردم کاری نداشته و نداریم. با سیاست ها و حاکمیت ها کار داشته و داریم. همچنان که منتقد سیاست جنگی حاکم هستیم و برای داشتن حتی یک بانگ مخالف در مجلس آینده به همگان توصیه کردیم در انتخابات شرکت کنند و میدان را برای ایشان خالی نگذارند. درد اصلی ایشان هم اتفاقا همین است نه مقابله نا کرده ما با دین و ایمان مردم. رهبر جمهوری اسلامی با کسانی که تحریم انتخابات را تبلیغ کردند و حرف های شعاری می زنند کاری ندارد، با آنهائی کار دارد که بجای حرف های هوائی، حرف های زمینی می زنند و عصبانیت و خشم او نیز ناشی از همین است. عصبانیت و خشمی که آگاهانه یا نا آگاهانه تقلیدی بود از شعار شاه که هر گاه در تنگنا قرار می گرفت از «اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه» سخن می گفت و آنها را تحریک کننده مردم در مخالفت با رژیم خود معرفی می کرد. ارتجاع سیاه یعنی روحانیون مخالف دیکتاتورشاه و ارتجاع سرخ هم یعنی توده‌ایهای مخالف دیکتاتوری او. رهبر جمهوری اسلامی یگانه ابتکاری که توانست در اين زمینه به خرج بدهد عوض کردن ارتجاع سیاه و گذاشتن رژیم شاه بجای آن بود. یعنی فقط جای خود را با جای شاه عوض کرد و او را آورد جای ارتجاع سیاه و خود شد انقلاب سفید!
حتی همین دو محور و دو واکنشی که در سخنرانی رهبر برای مردم شیراز برجسته بود و خبرگزاری های دست راستی حکوت آن را با وسعت پخش کردند نشان داد که مشی و سیاستی که راه توده دنبال می کند، مشی و سیاستی تاثیر گذار است و با قدرت باید آن را ادامه داد. این مشی و سیاست در شرایط کنونی، مخالفت با سیاست نظامی- امنیتی حاکم و جلوگیری از برپائی حکومتی رضاخانی است و برای بسط و گسترش آن از برقراری وسیع ترین جبهه بالقوه و بالفعل- با استقبال از همه نیروهای مخالف سیاست جنگی و حکومت رضاخانی- دفاع می کند.


راه توده 175 05.05.2008
 



 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت