جمهوری اسلامی
درچنبره تضادها
ع. خیرخواه
جمهوری اسلامی و حاکمیت کنونی آن با تضادهای
گوناگون درگیر است، حتی تضاد باقی ماندن در چارچوب مذهبی کنونی و مذهبی
خارج از حاکمیت و حافظ نظام. اینكه آینده مبارزه در ایران به چه شكل پیش
خواهد رفت مسئله ای پیجیده است. در یك چشم انداز درازمدت به اختلاف ها و
تضادها و برنامه های مختلفی باید اندیشید. بر اثر وجود این تضادها، امكان
ها و احتمال های مختلفی هم بوجود می آید كه برخی می تواند تحمیل شود یا
برعكس براثر مبارزه ای كه با آن می شود یا برنامه های دیگر پیش نرود و شكل
دیگری به خود بگیرد یا غیرعملی شود. مسایل آینده قطعا مانند گذشته نیست كه
آمده و رفته باشد و تكلیف آن هم، چنان روشن شده باشد که بحث فقط بر سر نحوه
تفسیر یا شیوه روشن كردن آن باشد. در آینده نگری همواره باید با زمان و
حوادث پیش رفت و آماده بود كه نتیجه گیری ها یا قطعیت ها را تغییر داد و یا
تعدیل کرد. آنچه امروز می بینیم آن است كه تضادی که مذهب حاکم با واقعیات
جامعه درگیر آن شده بتدریج به یک بحران بسیار جدی تبدیل می شود. در این
شرایط حكومت کنونی برای کنترل تضادهایی که در آن غوطه ور است و برای بقای
خود بیش از پیش نیاز به دشمن خارجی دارد. این ربطی به خود احمدی نژاد
ندارد، بلکه ربط به سیاستی دارد که نیازمند چهره ای شبیه اوست برای همین
هدف. روز به روز این حلقه در حاکمیت جمهوری اسلامی تقویت شده و حتی ممکن
است به حلقه اصلی تبدیل شود. این مسئله چنان در حال رشد است که ما کم کم و
به نوعی شاهد خارج شدن از بحث مذهبی و غیرمذهبی می شویم. بحثی که 30 سال در
جمهوری اسلامی دوام داشته است. دراینجا دیگر مسئله خودی و غیر خودی مطرح
نیست، بلکه مسئله اصلی حمایت و یا مخالفت با یک سیاست است. سیاستی که بقای
حاکمیت را درگرو داشتن دشمن خارجی می داند. شاید بارزترین نمونه دراین
زمینه سخنان و موضع گیری اخیر خامنه ای در جریان انتخابات مجلس هشتم باشد.
آنجا که وی دیگر بحث مذهبی و غیر مذهبی و خودی و غیر خودی را مطرح نکرد،
بلکه مدعی شد بوش از اصلاح طلبان حمایت كرده است و به این بهانه از
انتخابات كنارشان گذاشت.
سرپوش گذاشتن بر تضادهای داخلی و سركوب مردم روز به روز عاصی تر ایران كه
دیگر نمی توانند مانند گذشته آنها را كنترل کنند جز در شرایط ایجاد یك دشمن
خارجی ممكن نیست. به همین دلیل است كه ما شاهدیم، برخلاف تصوری كه عده ای
می کردند، فشارهای خارجی نه تنها حاکمیت را وادار به عقب نشینی نکرد، بلکه
گویا هدیه ای بود كه به تقویت موقعیت جنگ طلبان و طرفداران دشمن خارجی هم
منجر شد. البته در اینجا نیز نباید از تضادی که در درون همین سیاست نهفته
است غافل ماند. این که حاکمیت چگونه و تا چه وقت خواهد توانست فشارهای
خارجی را در حدی نگه دارد كه بتواند بر اساس آن ضرورت انسجام و سركوب داخلی
را توجیه كند و خود این فشارها به حدی و شكلی در نیاید كه عامل برهم زدن
انسجام در بالاترین سطح یا ضربه خوردن اساسی به نظام شود. شعار و سیاست
دفاع از صلح از این زاویه بشدت مطرح است و باید اهمیت آن را نه تنها بعنوان
یك عنصر خارجی، بلكه عنصر داخلی به یاد داشت. صلح یعنی آنكه این حاكمیت
دشمن خارجی نداشته باشد و این برای برخی مساوی با سقوط نظام است.
راه توده 178 26.05.2008
فرمات PDF
بازگشت