حاشیه ای بر یادداشت مهدی خزعلی
خبرهای دست اولی
به قلم
مهدی خزعلی
آقای مهدی خزعلی، فرزند ایت الله خزعلی
است. وبلاگی دارد که روزانه در آن مطالب کوتاه اجتماعی می نویسد. دریکی از آخرین
یادداشت هایش که اتفاقا یادداشت بلند بالائی است ( برخلاف نوشته های همیشگی اش) و
در پاسخ به مطالبی که گویا حسین شریعتمداری نماینده آقای خامنه ای در کیهان و شمشیر
دو لبه آیت الله جنتی در این روزنامه، در یک مصاحبه درباره انجمن حجتیه گفته و
کیهان منتشر کرده، پاسخی نوشته است. او دراین یادداشت و پاسخ، با تمام قوا از انجمن
حجتیه دفاع کرده است، درعین حال که می نویسد هیچپگاه عضو این انجمن و حتی هیچ
سازمان و گروه و حزب دیگری نبوده است. مهدی خزعلی درهمین یادداشت به نکته ای اشاره
می کند که مربوط به پیام شیخ محمود حلبی (بنیانگذار حجتیه پس از کودتای 28 مرداد
است) برای آیت الله خمینی است. این پیام در همان ابتدای پیروزی انقلاب توسط آیت
الله خزعلی پدر مهدی خزعلی برای آیت الله خمینی برده شد. تا آنجا که ما در حافظه
داریم آیت الله خزعلی بدلیل نزدیکی اش به انجمن حجتیه و آقای حلبی با حضور آیت الله
ربانی شیرازی، به نزد آیت الله خمینی رفت تا پیام شیخ محمود حلبی را اینگونه بدهد:
"شما برای اداره کشور نیروی سازمان یافته ندارید. انجمن 30 هزار کادر و سازمانی
سراسری درکشور دارد که می تواند آن را درخدمت شما قرار دهد."(نقل به مضمون)
آیت الله خمینی این پیشنهاد را رد کرد و فرمان کنار گذاشتن وابستگان این انجمن از
راس امور مهم را صادر کرد که ظاهرا علی اکبر پرورش، وزیر آموزش و پرورش کابینه
میرحسین موسوی هم مشمول همین فرمان شد و کنار گذاشته شد، گرچه مدتی بعد، سر از قائم
مقامی دبیرکل موتلفه اسلامی در آورد!
شیخ محمود حلبی هم تا وقتی آیت الله خمینی در قید حیات بود، گوشه نشین بود تا از
این دنیا رفت.(مطالعه تحقیق عمادالدین باقی دراین مورد هم علیرغم آلوده بودن آن به
شتابزدگی های اوائل انقلاب خواندنی است. کتاب و تحقیقی که عمادالدین باقی همچنان
چوب آن را می خورد!)
طاهراحمدزاده که در سفر و زندان و انقلاب و ابتدای حکومت در جمهوری اسلامی حضور
داشته، درنقل خاطراتش به نکته دیگری اشاره می کند که عینا در زیر می آوریم:
" به دیدن مرحوم ربانی شیرازی, نماینده امام در فارس رفتم... بعد از صحبت من گفت:
تو از ریشه قضایا خبر نداری. همان روزهای اول كه امام از پاریس آمده بودند و در
دبیرستان علوی بودند، ما آنجا بودیم كه آقای خزعلی به اتفاق یك نفر دیگر خدمت امام
آمدند. آقای خزعلی گفت كه انجمنی به نام به نام حجتیه وجود دارد كه علیه بهائیت
مبارزه می كرده اند و خدمات بسیاری دارند. حالا كه به بركت انقلاب موضوع بهائیت
منتفی شده است, اجازه بفرمایید كه اینها با ماركسیستها مبارزه كنند, چون اینها اهل
منطق و استدلال و اجتماع و… هستند. تا آقای خزعلی این موضوع را مطرح كرد, بنده
یادداشتی با این مضمون خدمت امام دادم كه این جریان به فراماسونری و اینتلیجنت
سرویس وابسته می باشد و ما باید از خیر مبارزه اینها با ماركسیسم بگذریم. مساله در
آنجا مسكوت ماند."
مهدی خزعلی می نویسد رابط ملاقات آیت الله خزعلی با آیت الله خمینی، آیت الله مطهری
بوده است. لابد کسانی در حاکمیت جمهوری اسلامی هستند که دقیق تر و مستند تر در این
باره نظر بدهند. تا آنجا که ما به یاد داریم، حتی آیت الله خمینی در نامه ای خطاب
به شورای نگهبان که آیت الله خزعلی در آن جای گرفته بود نوشت: "می ترسم آنها (یعنی
انجمنی ها)همه چیزتان را بر باد بدهند!"(باز هم نقل به مضمون و از ماجرای کشاکش بر
سر مصوبات مجلس که شورای نگهبان با میدان داری آیت الله خزعلی در برابر آن ایستادگی
می کرد و آیت الله خمینی حکم حکومتی صادر کرد. بگذریم از بنیانگذاری "بنیادرسالت" و
روزنامه رسالت توسط آیت الله آذری قمی که او هم با همین گروه و دسته پالوده می خورد
و آیت الله خمینی دستور توزیع نشدن آن را درجبهه های جنگ با عراق داده بود.
امیدواریم آقای مهدی خزعلی این دو نکته را با دقت و مستند در وبلاگ خود بنویسد تا
اگر دچار اشتباه هستم، از آن درآئیم!)
این که احمدی نژاد و حسین شریعتمداری خود یک پا انجمنی اند، اما در قالبی طالبانی و
یا آیت الله جنتی طرفدار اسلام ناب انجمنی است، اما تحت نام حزب الله و با همین
شناسنامه و با حمایت طیف طرفداران مصباح یزدی می خواست بعد از مرگ آیت الله مشگینی
رئیس مجلس خبرگان شود، اما چند رای از هاشمی رفسنجانی کمتر آورد، یک چیز است، اینکه
نقش و موقعیت و انگیزه بنیاگذاری انجمن حجتیه چه بوده و چه هست، چیز دیگر. بقول
سهراب سپهری "آب را گل نکنید!".
آقای خزعلی در بخش پایانی نامه خود، خطاب به حسین شریعتمداری و در واقع به مجموع
حاکمیت توصیه می کند که برای مبارزه با وهابیون و بهائی ها که بقول او بسرعت در
ایران درحال رشد هستند، چاره ای نیست جز به میدان مقابله ایدئولوژیک فراخواندن
انجمنی ها.
این همان کاری است که در ابتدای پیروزی انقلاب و در جریان بحث ایدئولوژیک با زنده
یاد طبری آنها خود را جلو انداختند و به دیگران قبولاندند که مردم این میدان اند.
چهره شاخصی که آن روز از طرف انجمن حجتیه به این میدان فرستاده شد آیت الله مصباح
یزدی بود که درکنار عبدالکریم سروش می نشست تا کمی مدرن تر و با تسلط به فلسفه روز
در اروپا، دو نفره با طبری مقابله ایدئولوژیک کنند. سرانجام نیز، چون در آن مناظره
کارشان پیش نرفت، در زندان و در سلولی که کنار حمام و مستراح کمیته مشترک بود طبری
را زندانی کردند و حسین شریعتمداری را برای گفتگو نزد او فرستادند و او چنان کرد با
طبری که در تاریخ جمهوری اسلامی بعنوان یک ننگ ثبت است.
اما، در یادداشت بلند آقای خزعلی در دفاع از انجمن حجتیه (انجمنی که با تاکید می
نویسد خود و پدر عضو آن نبوده اند و معلوم نیست جنگ ایشان با شریعتمداری بر سر
چیست!) چند اشاره ظریف هم وجود دارد که خود اخباری بکر است و حداقل تا حالا جز
رندان کسی از آن با خبر نبوده است. آگاهی از این چند اشاره ظریف خبری به همه آن
دفاعی که خزعلی از انجمن حجتیه کرده می ارزد. بخوانید:
«آقا مصطفی خامنه ای هم جهت اعزام به جبهه همراه ما بود، ولی در روز دوم آموزشی در
پادگان امام حسین(ع) ما را روی برف ها غلتاندند و آقا مصطفی سینه پهلو کرد و از ما
جدا شد و به جبهه نیآمد.
همگان می دانند انجمن خیریه حجتیه با هدف مبارزه با فرقه ضاله بهائیت - که یک فرقه
سیاسی و استعماری بود - توسط عالم ربانی، فقیه عالیقدر حضرت آیت اله حاج شیخ محمود
حلبی تاسیس شد و آن بزرگوار از ذخائر معنوی شیعه و از منتظران شایسته حضرت ولی عصر
ارواحنا له الفداه بود. حتی برای دفن آن بزرگ حضرت آیت الله خامنه ای شخصاً دستور
مساعدت صادر فرمودند. بعد از معظم له آقای مهندس سجادی کسی است که اخیراً رهبر
انقلاب او را گرم در آغوش گرفته است و شخص دوم انجمن آقای مهندس مادرشاهی مشاورعالی
آیت الله خامنه ای دردوران ریاست جمهوری بوده است و خدمات این بزرگواران به اسلام و
انقلاب بر کسی پوشیده نیست.»
امروز در کشور دو معضل داریم، فرقه ضاله بهائیت و فرقه ضاله وهابیت و باز مراجع و
علمای قم برای پاسخ مستدل و علمی به دو فرقه ضاله دست به دامان پرورش یافتگان انجمن
حجتیه شده اند. مبارزه با بهائیت از مصادیق مبارزه با فساد و ظلم و جور است.
راه توده 196 06.10.2008
فرمات
PDF
بازگشت