انتخابات ریاست جمهوری
با قدرت و صراحت، باید
مقابل بحث های انحرافی ایستاد!
هنوز وقت قابل توجهی تا انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی است. هر نوع بحث پیرامون این امر که چه کسی، بر اساس چه معیاری، بموجب چه زمینه اجتماعی و متاثر از کدام توازن قوا می تواند خود را نامزد این انتخابات کند، هم می تواند زود هنگام باشد و هم زود هنگام نباشد. زود هنگام است، چرا که آن 4 اصل یاد شده در بالا همچنان رو به تکامل و قوام است و چهره واقعی موقعیت از پس آن بیرون نیآمده است، و زود هنگام می تواند نباشد، اگر این بحث بتواند میلیون ها ایرانی را که یا به حاشیه رانده شده اند و یا خود نا امید شده و حاشیه گزیده اند را برانگیخته و به میدان آورد. این که زمینه این به میدان آمدن فراهم خواهد شد یا خیر؟ بستگی به بسیاری از عوامل دارد. از جمله و در راس آن بیان صریح نظرات و برنامه های جانشین برنامه ها ونظرات سیاست نظامی- جنگی حاکم. بنابراین و در درجه نخست باید با صراحت و با قبول هزینه های امنیتی آن، از تغییر سیاست حاکم با مردم سخن گفت و از آنها برای این تغییر رای خواست. این که روحانیت چه تدبیری اندیشیده برای داشتن "سهم شیر" در حاکمیت و یا فرماندهان سپاه چه عزمی را برای تثبیت موقعیت خود بعنوان نیروی برتر در عرصه اقتصادی و سیاسی درحاکمیت جزم کرده اند، مهم هست اما نه در آن حد که تصور شود مردم برای تثبیت آن دیگری و یا برتری این دیگری به میدان خواهند آمد. این رقابت، تنها درحد مانور و بهره گیری از فرصت ها و موقعیت ها مهم اند و باید از آن استفاده کرد. به همین دلائل، بحث در باره این که عبدالله نوری بهتر است یا کروبی و خاتمی معروف تر است یا دیگری، جز انحراف از اصل مسئله چیزی نیست. مگر برای خرید میوه به میوه فروشی رفته ایم که سیب و گلابی رسیده جدا کنیم؟ اصل بسیج مردم است که جز با بیان صریح نظرات در باره سیاست خطرناک حاکم و تبعات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن ممکن نخواهد شد. اگر چنین بسیجی ممکن شد، آنگاه خواهیم دید که چهره ناشناسی مانند محمد خاتمی که در انتخابات 1376 بزرگترین رای تاریخ انتخابات ریاست جمهوری را در ایران به خود اختصاص داد هم امکان پیروزی در انتخابات را دارد. مقابله با بحث های انحرافی و گمراه کننده ای که معلوم نیست از کجا سر چشمه گرفته و مانند خوره به جان ضرورت بسیج مردم جهت تغییر سیاست حاکم افتاده نیز از همین زاویه ممکن است. بحث هائی از این جمله که ناگهان فلان تشکیلات بعد از کاندیدا کردن عبدالله نوری، الان یادش افتاده که وظیفه اش کاراجتماعی است و نه کار سیاسی! بگذریم از این که هر کار اجتماعی و حتی هر فعالیت صنفی نیز خود به نوعی کار سیاسی است. و یا فلان تئوریسین چپ از داخل کشور بانگ برداشته که ما به جای شرکت درانتخابات باید برویم دنبال کار اجتماعی و متشکل کردن مردم! یعنی اجازه بدهیم فضای سیاسی را حاکمیت نظامی- جنگی بیش از این ببندد و حتی خطر حمله نظامی به ایران را تشدید کند و ما در چنین فضای بسته و بسته تری برویم دنبال متشکل کردن مردم. یا فلان تحلیلگر چپ سیاسی- آن هم از داخل کشور- بانگ برداشته: "رفت و آمد دولت ها بی فایده است و وضع را تغییر نمی دهد!". به زبانی ساده؛ یعنی : مردم از سر راه دولت نظامی و سیاست جنگی حاکم بروید کنار. این نوع بحث ها، که بیشتر محفلی است تا جدی و سیاسی، حداقل مشی و سیاست حزب توده ایران نیست. ما همیشه پیرو سیاست حرکت گام به گام با مردم بوده و هستیم و به همین دلیل حتی از یک گام کوچک به جلو نیز حمایت کرده و می کنیم. از هر فرصتی برای بسیج مردم حمایت می کنیم، زیرا این بسیج چه به پیروزی بیانجامد و چه با شکست همراه شود، حداقل هوشیاری و آگاهی و شناخت توده مردم را تقویت می کند. از انقلاب 1905 روسیه تا این لحظه که در آن هستیم، این مشی و سیاست، توده ای ترین و علمی ترین مشی و سیاست احزاب کمونیست و مترقی جهان بوده است. برای جلوگیری از همین بحث های انحرافی است، که باز هم روی محوری ترین نکته تاکید و تکیه می کنیم. این که باید با مردم از ابعاد مختلف سیاست نظامی- جنگی حاکم گفت و ضرورت به میدان آمدن آنها برای تغییر این سیاست را تبلیغ کرد. هر نوع غفلت در این عرصه، عملا میدان را به نیروی مقابل خواهد سپرد. نیروئی که بسیار منسجم تر، مصمم تر و مجهز به امکان وسیع مالی و حکومتی می خواهد سیاست خود را پیش برده و به همین دلیل سکان قوه مجریه را نمی خواهد رها کند. آنها برای نگهداشتن این سکان، حتی حاضر به کثیف ترین زدوبندهای بین المللی با هارترین جناح های جنگی امریکا می باشند. ما، نمی توانیم سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل را یکی از همین زدوبندهای کثیف برای تقویت موقعیت نامزد جمهوریخواهان در انتخابات امریکا ندانیم. حتی اگر برخی گفته ها، مربوط به این زدوبند در دیدار محرمانه سفیران پنهان آنها با "دیگ چنی" معاون جنگ طلب بوش در ایتالیا؛ و یا نقش آفرینی هوشنگ امیر احمدی در همین ارتباط در سفر نیمه پنهان اخیرش به جزیره کیش را، شایعاتی بدانیم که تا اسناد آن بدست نیآمده نیز، در حد شایعه هم باقی میمانند، متن سخنرانی احمدی نژاد و سیبی که از این طریق در سبد کاندیدای جمهوریخواهان گذاشت خود بزرگترین سند است. دو دست جنگی و نظامی یکدیگر را می شویند. بحث اصلا بر سر فعالیت های اتمی ایران نیست. بحث بر سر حاکمیت نظامی بر ایران و فراهم شدن زمینه معامله نهائی با امریکاست. یک قدرت واحد از جانب ایران، برای گفتگو با قدرت برتر نظامی جهان. به همین دلیل است که ما پیوسته نوشته ایم که حتی اگر در ایران بمب اتم هم تولید شود یا در جهت تولید آن گام برداشته شود نیز، حاکمیت نظامی ضرورت ندارد. حاکمیت نظامی را برای سرکوب داخلی، یکپارچه کردن قدرت و معامله بزرگ با امریکا می خواهند. آن دست های پنهانی که این سیاست را به ایران تحمیل کرده اند، بدنبال چنین موقعیتی اند، و سخن ما اینست که از هر فرصتی – از جمله انتخابات ریاست جمهوری- باید برای تغییر این سیاست بهره گرفت. ما ضرورتی نمی بینیم که یکبار دیگر تاکید کنیم: سخن بر سر این نیست که این کس و یا آن کس مامور است و یا ماموریت اجرا می کند. ما سندی دال بر این وابستگی ها نداریم؛ اما حق داریم و باید در باره نتیجه یک سیاست سخن بگوئیم. تاکنون گفته ایم، باز هم خواهیم گفت!
راه توده 195 29.09.2008 |
فرمات PDF
بازگشت