راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اوباش
در قلب بسیج
یا حزب پادگانی
 

مطلبی که در زیر می خوانید، حدود 8 ماه پیش در راه توده منتشر شد. اکنون و با توجه به رویدادهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و کودتائی که علیه نتیجه واقعی این انتخابات انجام شد، آن را بار دیگر ویراستاری کرده و منتشر می کنیم. همه این تلاش، برای بازگشت به گذشته، به آنچه که راه توده منتشر کرده به آن دلیل است که اگر در گذشته به این مطالب آنگونه که ضرورت بود توجه نشد، امروز و با دیدن حوادثی که از 22 خرداد گذشته پشت سر گذاشته شد توجه بیشتری بشود.

با پایان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، در جمهوری اسلامی مسئله وجود یک حزب نظامی یا آنگونه که بیان می شد "حزب پادگانی" در مطبوعات ایران مطرح شده و گفتند این حزب نقش اصلی را در آن انتخابات و به ریاست جمهوری رسیدن آقای احمدی نژاد ایفاء کرد. اعضای این حزب که اکنون همه مخالفان دولت احمدی نژاد نگرانند در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری در ایران نقشی مهم را بازی کند. همان زمان رئیس مجلس ششم، حجت الاسلام مهدی کروبی و حتی محمدخاتمی نیز به نقش آفرینی این حزب اشاره کردند. هر اشاره ای که به ضرورت برکنار ماندن سپاهیان و نظامی ها در انتخابات می شود، عملا اشاره به نقش آفرینی همین حزب است و رابطه ارگانیکی که با سپاه پاسداران دارد.
آیا واقعا حزبی نظامی، جدا از سپاه پاسداران و ارتش و نیروی انتظامی و بسیج وابسته به سپاه پاسداران در جمهوری اسلامی وجود دارد؟ اگر وجود دارد رهبری آن با کیست و با چه هدفی مسلح است؟ شکل سازمانی آن چگونه است و چرا در باره آن رسما سخنی گفته نمی شود؟
این سئوالات و ابهامات، به آنجا رسیده است که حتی می گویند کسانی در دولت کنونی به تقلید از شیوه سازمانی حزب ناسیونالیست سوسياليست آلمان در دهه 1920 که به حزب نازی معروف است، این حزب را تشکیل داده اند. البته شواهد و قرائنی هم در این مورد بیان می کنند و کسانی را در کنار آقای احمدی نژاد و بعنوان مشاوران تشکیلاتی او در همین مورد نام می برند.
اما پیش از آنکه در باره این شواهد و قرائن سخن بگوئیم، باید مشخص کنیم که ریشه این اشارات و کنایه ها در کجاست و آیا حزبی بنام "حزب پادگانی" مستقل از سپاه پاسداران و بسیج وابسته به آن در جمهوری اسلامی شکل گرفته است یا نه؟
ما سعی می کنیم با استفاده از آمار و اطلاعاتی که مقامات سپاهی و روحانی، طی سه سال گذشته به اشکال گوناگون و بعنوان آمادگی در برابر حمله احتمالی امریکا و یا اسرائیل به ایران مطرح کرده اند وارد این بحث مهم بشوم. این آمار و ارقام در باره بسیج سپاه پاسداران است و با کمی دقت و مقایسه آمارهای اعلام شده از سوی فرماندهان سپاه و بسیج و همچنین روحانیونی که در این دو ارگان مستقر هستند، معلوم می شود آن حزب پادگانی که از آن صحبت می شود، همان هسته مرکزی و مسنجم و سازمان یافته بسیج است و نه غیر از آن. یعنی بسیج یک کانون بزرگ مرکزی دارد که شمار آن اتفاقا با همان ارقامی که درباره حزب پادگانی می گویند مطابقت دارد. یعنی حدود 120 تا 150 هزار. این هسته مرکزی مانند کادرهای ثابت و استخدام شده سپاه پاسداران، کادرهای نظامی و استخدام شده در بسیج اند، اما جدا از وظائف نظامی، وظیفه دیگری نیز دارند که سپاه ندارد. این وظیفه عبارتست از بوجود آوردن حلقه های چند نفره جوانان در محله های شهرها، ادارات، دانشگاه ها و... یعنی هر عضو ثابت بسیج که در استخدام کانون اصلی است، باید در محله ای که زندگی و یا کار می کند و یا تحصیل می کند، یک حلقه ای را در اطراف خود جمع کند. این حلقه ها می تواند 5 یا 10 نفر بیشتر یا کمتر باشد. افرادی که دراین حلقه ها جذب شده اند مانند کادرهای وابسته به مرکز بسیج حقوق نمی گیرند، اما بدلیل همین وابستگی می توانند از امتیازهائی، مثلا برای راه یافتن به دانشگاه ها، استخدام در ادارات، گرفتن سهمیه مواد غذائی، سفر به مراکز مذهبی و زیارتی و حتی رفتن به شهرهای مذهبی عراق مانند کربلا و نجف و یا مکه درعربستان سعودی بهره مند شوند. در حقیقت این وابستگی به آنها امکان میدهد تا سهم اندکی از قدرت را در جمهوری اسلامی داشته باشند. در عین حال که آماده ماموریت هائی هستند که از طرف سران حلقه های بسیج به آنها داده می شود. این ماموریت ها نیز عمدتا از کانون مرکزی و رهبری بسیج ابلاغ می شود. برای نمونه:
یک روز صبح، بسیج دانشجوئی در برابر سفارت عربستان با پلاکاردهای از قبل تهیه شده که همگی منطبق است با سیاستی که رهبری جمهوری اسلامی دارد حاضر می شود. نیروهای انتظامی که میدانند آنها از کدام مرکز دستور گرفته و برای تظاهرات آمده اند، از قبل در محل حاضرند و تنها کاری که می کنند حفاظت از آنها و یا حداکثر جلوگیری از هیجان زدگی هائی است که ممکن است برخی از این افراد از خود نشان بدهند. برای مثال اگر بخواهند وارد فلان سفارتخانه شوند و یا کوکتل مولوتف به سمت فلان سفارتخانه پرتاب کنند و یا برای ترافیک شهری ایجاد اشکالات اساسی کنند و یا به سمت سفارت شلیک کنند، جلوی آنها گرفته می شود. همینگونه است حضور منظم و سازمان یافته اما ناگهانی آنها در دانشگاه ها برای مقابله با تظاهرات دانشجوئی و دهها نمونه دیگر. (دقت کنید که ماموریت چماقداری و حمله به صفوف مردم سوار بر موتور سیکلت و شلیک گاز اشک آورد که سرانجام به شلیک مستقیم با فشنگ نظامی به طرف مردم معترض به کودتای 22 خرداد شد، شکل ارتقاء یافته این ماموریت ها بود و مردم در ابتدا آنها را لباس شخصی ها خطاب می کردند، اما بتدریج متوجه شدند که آنها همان هسته مرکزی بسیج اند.)
به این ترتیب است که ما تقریبا با شکل سازمانی حزب پادگانی آشنا می شویم. حزبی که با سرعت مساجد را به ستادها خود تبدیل کرده و رهبر جمهوری اسلامی نیز در یکی از آخرین سخنرانی های خود بر ضرورت گسترش مسجد سازی در مجتمع های مسکونی، مراکز اداری و حتی برخی ایستگاه های مترو نیز تاکید کرد. و این نیست مگر گسترش مراکز و پایگاه های استقرار هسته های مرکزی این حزب. ( از فراز همین پایگاه ها، از جمله مسجد لولاگر به سوی مردم در راهپیمائی 25 خرداد شلیک شد و فاجعه به خون کشیدن اعتراضات مردم آغاز گشت!)
ما با آمارهای متضاد و متفاوتی در باره نیروی بسیج در جمهوری اسلامی روبرو هستیم. از چند صد هزار تا چند میلیون. ارقام علیرغم تفاوتی که دارند، ساختار حزبی که از آن صحبت می کنیم را نشان میدهند. یعنی همان بسیج منسجم، سازمان یافته و ثابت که مانند کادرهای ثابت سپاه پاسداران حقوق ماهانه می گیرد و حلقه هائی که بدون این انسجام نظامی و بدون حقوق ثابت به آنها وصل اند و از مزایای این وابستگی استفاده می کند و در ماموریت هائی که به آنها محول می شود شرکت می کنند. از جمله این ماموریت ها، شرکت منسجم در انتخابات و دادن رای به کاندیدائی است که از کانون رهبری این حزب، در پایان همه بحث ها و تبلیغات انتخاباتی معرفی می شود. کانونی که با کانون مرکزی سپاه پاسداران و یک پله بالاتر، به مرکز قدرت یعنی بیت یا دفتر رهبر جمهوری اسلامی وصل است. ما اگر سازمان منسجم و کادرهای حقوق بگیر این حزب را برای نمونه 150 هزار نفر فرض کنیم و هر یک از آنها موظف به ابلاغ این نظر به 5 نفر از اعضای حلقه های مرتبط با خود باشند و هر یک از آن 5 نفر نیز وظیفه داشته باشند 4 عضو خانواده خود را برای دادن رای به کاندیدای مورد تائید مرکز بسیج به پای صندوق های رای بیآورند، آنگاه با چند میلیون آرای سازمان یافته برای احمدی نژاد روبرو هستیم و این همان نگرانی است که در باره نقش حزب پادگانی به آن اشاره می شد.
از آنجا که مساجد عملا تغییر ماهیت داده و هویت سنتی و مذهبی خود را روز به روز بیشتر از دست می دهند، این سئوال مهم مطرح می شود که آیا روحانیونی که درمراکز مهم مذهبی و حوزه های دینی مستقر هستند و در حکومت شرکت ندارند، از این که مساجد را از دست می دهند نگران نیستند؟
در حقیقت این یکی از مهم ترین سئوالات و هسته مرکزی تقابلی است که حدس زده می شود در آینده میان فرماندهان بسیج و سپاه از یکسو و روحانیون سنتی ایران از سوی دیگر بوجود خواهد آمد. البته در بسیج و یا حزب پادگانی روحانیونی منطبق با وظیفه حزب پادگانی گمارده شده اند( از جمله طائب جانشین فرمانده بسیج) و در مساجد نیز روحانیونی بعنوان امام جماعت محلات و مساجد حضور دارند، اما بسیار بعید به نظر می رسد این حضور کم شمار روحانیون در مساجد و پایگاه های بسیج در مقابل فرماندهان و کادرهای حقوق بگیر پرشمار بسیج بتواند آن نگرانی از تقابل احتمالی آینده را کاهش بدهد. بویژه که اعتبار روحانیون در نزد مردم بسیار ضربه دیده است. اکنون در ایران 58 هزار مسجد وجود دارد و بدنبال آخرین توصیه رهبر که بر ضرورت گسترش مساجد پافشاری کرد، قرار است دولت بودجه 40 هزار مسجد و محل اقامه نماز جدید را نیز تصویب کند. اتفاقا یکی از علائق دولت احمدی نژاد و وظائفی که این دولت پیگیر آن بوده گسترش مساجد و تامین بودجه آنها بوده است و این ناشی از همان ارتباطی است که بسیج و حزب پادگانی بعنوان اقمار شکل گرفته در اطراف این قمر مرکزی با دولت احمدی نژاد دارد.
حال نگاهی بیاندازیم به آمار و اظهار نظرهائی که این نوشته را تائید می کنند:

شمار اعضای بسیج
هیچکس آمار دقیقی از شمار اعضای بسیج ارائه نداده است. نه تنها رقم دقیقی در این مورد وجود ندارد، بلکه حتی میان ادعاهای مقام‌های رسمی و فرماندهان سپاه در این مورد نیز تفاوت وجود دارد. مثلا حجت الاسلام طائب رئیس بسیج از "سازماندهی 13 میلیون و 639 هزار بسیجی در کشور" خبر می‌دهد.(توجه داشته باشید به آن ساختار حلقه ای که در بالا به آن اشاره کردم)
اما سردار سرلشگر "عزیز جعفری" فرمانده سپاه پاسداران این رقم را یک میلیون کاهش داده و می‌گوید : "تا الان‌ سپاه‌ توانسته‌ دوازده‌ و نیم‌ میلیون‌ نفر را در بسیج سازماندهی‌ کند که‌ حدود پنج‌ میلیون‌ نفر از این‌ تعداد را خواهران‌ بسیجی‌ تشکیل‌ می‌دهند. انشأالله‌ تا ده‌ سال‌ آینده‌ باید به ارتش 20 میلیونی برسیم."
سردار ذوالقدر فرمانده سابق بسیج که با احمدی نژاد به دولت و وزارت کشور آمد و سپس از دولت و وزارت کشور بازگشت به ستاد کل نیروهای مسلح، در همایش "حماسه عزت و پایداری" گفت:
"با توجه به نیاز کشور برای حضور سازمان یافته بسیج باید به سمت بسیج 10 میلیونی حرکت کرد."
این سخنان در حالیست که فرمانده "بسیج وزارتخانه‌ها و ادارات کشور" این آمار را به یک دهم کاهش داده و مهمترین برنامه هفته بسیج را در تهران "نمایش اقتدار و پایداری بیش از یک میلیون و 600 هزار بسیجی" اعلام کرد.
همزمان با همین اظهارات و ارائه آمارها، سردار سید محمد حجازی جانشین فرمانده کل سپاه از مراسم همایش عزت و پایداری "15 هزار بسیجی تهران بزرگ" خبر می‌دهد.
آماری که در بالا به آن ها اشاره شد اغراق آمیز و گاه آرزوئی است؛ اما هسته ای از واقعیت را نیز در بر دارد، اگر شما به آن ساختاری که به آن اشاره کردم توجه داشته باشید. یعنی کانون مرکزی و حلقه های وابسته به آنها. اگر این ساختار را بپذیریم، آنگاه سخن و آماری که سردار حجازی اعلام می کند دقیق تر است. یعنی کانون منسجم و سازمان یافته و حقوق بگیر بسیج در تهران بزرگ همان 15 هزار بسیجی است که او می گوید و آنچه دیگران می گویند با احتساب حلقه هائی است که به آن اشاره کردم. این 15 هزار در کل کشور حدود 150 هزار می شود.
اگر شمار کسانی که در نماز جمعه های تهران بزرگ و 15 میلیونی شرکت می‌کنند را حدود 30 هزار تن برآورد کنیم – که منصفانه ترین و دقیق ترین برآورد است- و فرض کنیم که نیمی از این جمعیت نماز گزار بسیجی‌های تهران هستند، عملا می‌رسیم به همان رقم 15 هزار بسیجی که سردار حجازی اعلام کرده است.
حتی این رقم مطابقت دارد با خبر مربوط به سخنرانی سردار سرلشگر "عزیزجعفری" فرمانده سپاه در آذربایجان غربی که در آن از حضور " 6 هزار نفر از بسیجیان گردان‌هاى عاشورا، الزهرا، امام حسین (ع) و گروه‌هاى رزمى ذوالفقار" سخن گفت. یعنی تشکل ها و سازمان های منسجم بسیج که زیر نظر سپاه قرار دارند و تمام حلقه های بسیج در محلات و ادارات و دانشگاه ها و مساجد و ایستگاه های مترو به آنها وصل اند.
باز هم دقیق تر به ارقام نگاه کنیم:
بر اساس یک خبر دیگر، به نقل از سایت خبری سپاه پاسداران بنام "سپاه نیوز" مثلا در شهر 700 هزار نفری ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی، بسیج تنها توانسته 400 دختر و 300 پسر را آن هم برای یک برنامه تفریحی و سیاحتی گرد آورد. این خبر با عکس در صفحه اول سپاه نیوز (سایت خبری روابط عمومی سپاه) در کنار سخنرانی رهبر و فرماندهان سپاه و بسیج درج شده است.
این ارقام همخوانی دارد با خبرهای مربوط به سخنرانی فرمانده سپاه در خراسان، یعنی بزرگترین و پرجمعیت ترین استان ایران بعد از تهران بزرگ که دربرابر 50 هزار بسیجی انجام شده است. همچنین سخنرانی فرمانده سپاه در استان لرستان دربرابر 10 هزار بسیجی. همه این سخنرانی ها در هفته بسیج، یعنی دو هفته پیش انجام شده است.
این ارقام و مقایسه آنها با سایر استان های کشور، در مجموع نشان می‌دهد که اگر بسیار هم خوشبین باشیم، شمار بسیجی منسجم و سازمان یافته که مانند کادرهای سپاه پاسداران حقوق دریافت می کنند، در سراسر کشور مي تواند چیزی در حدود 150 تا حداکثر 200 هزار نفر هم برسد.
در حقیقت، در میان همه این ارقام، آنچه سردار ذوالقدر در مورد بسیج ده میلیونی، نه بعنوان بسیج موجود و سازمان یافته، بلکه بعنوان یک سمتگیری و یک طرح می‌گوید و در واقع آرزو می کند، جدی ترین رقم است و با دیگر سخنرانی ها و آماری که ارائه می شود و عمدتا تبلیغاتی و برای ترساندن مردم در داخل و دشمن از خارج است متفاوت است.
البته، در ساختار و هدفی که در ابتدا به آن اشاره کردیم، گذار از بسیج سازمان یافته و 150 تا 200 هزار نفری موجود برای رسیدن به بسیج ده میلیونی با حلقه های متصل به آن در محلات یک آرزوست که تحقق آن بستگی به بسیاری عوامل جانبی و اجتماعی دارد.
محتوای همین طرح و جهت گیری آنست که باعث شده تا این زمزمه آغاز شود که "فاشیستی کردن حیات سیاسی و اجتماعی در ایران" هدف این طرح است.
منظور از "فاشیسم" در اینجا به معنای استفاده از زور و کشتار و سرنیزه و سانسور و سرکوب نیست. حتی به معنای دیکتاتوری نظامی هم نیست. این اصطلاح درمورد دیکتاتوری‌های نظامی در آمریکای لاتین یا حتی در مورد رژیم شاه سابق در ایران، از روی شباهت بخشی از روش های حکومتی آنان با روش های فاشیست‌ها به کار می رفت و نه مطابقت آن با سازماندهی حزب سوسیال ناسیونالیست آلمان يا همان حزب نازی. ما دراینجا روی سازماندهی دقت می کنیم و نه روی شیوه عمل. این که در آینده این سازماندهی به همان شیوه هائی ختم شود که در مورد دیکتاتوری های امریکای لاتین و یا رژیم پینوشه در شیلی و یا حتی رژیم شاه سابق به کار می بردیم و می بریم، بحث آینده و تغییر و تحولات آینده است. (ما در جریان مقابله با جنبش مقاومت در برابر کودتای 22 خرداد شاهد این نقش فاشیستی بسیج سازمان یافته بودیم. بسیجی که اوباش، چاقوکش ها، افراد منحرف جنسی در قلب آن فعال بودند و یا شدند و بعنوان بازجو و زندانبان در بازداشتگاه کهریزک و یا بازداشتگاه زیر زمین وزارت کشور و یا حتی بازداشتگاه های موقت سپاه و بسیج تاریخی ترین جنایات و تجاوز جنسی را آفریدند.)

سازمان مردم در بسیج
سازمان دادن اقشاری از مردم در سازمانی با خصلتی ارتجاعی بنام بسیج در ایران چگونه انجام شده است و چگونه می‌خواهد در آینده انجام شوند؟
بنا بر اخبار و گزارش‌ها، تاکنون طرح تشکیل بیش از 15 واحد و زیر مجموعه بسیج به اجرا گذاشته شده یا در حال تدارک است. این واحدها عبارتند از :
بسیج دانشجویی - بسیج دانش‌آموزی - بسیج ورزش و تربیت بدنی - بسیج خواهران - بسیج جامعه پزشکی - بسیج اساتید - بسیج ادارات - - بسیج علمی - بسیج جامعه مهندسین- بسیج هنرمندان - بسیج فرهنگیان - بسیج حقوقدانان و وکلا - بسیج اصناف - بسیج کارگری - بسیج عشایر و بسیج طلاب.
اگر این مجموعه را با دقت نگاه ‌کنیم چند نوع تقسیم بندی در آن می‌بینیم که کاملا نشاندهنده یک ساختار حزبی است. به این نمونه ها توجه کنید:
الف بسیج خواهران یعنی در واقع ایجاد نوعی "سازمان زنان"
ب - بسیج دانشجویی، بعنوان سازمان جوانان.
پ- بسیج دانش آموزی که شامل دوره راهنمایی تحت عنوان "پویندگان بسیج" و در دوره دبیرستانی "پیشگامان بسیج" نام گرفته اند و همگی سازمان نوجوانان یک حزب را تشکیل میدهند.
ت- بسیج پزشکان، بسیج وکلا، بسیج هنرمندان
ث- بسیج طلاب که در واقع نوعی نظامی کردن سازمان روحانیت است.
ت - بسیج ورزش و تربیت بدنی
در واقع در زیر این عناوین، تمام فعالیت های ورزشی، علمی، فرهنگی، هنری، تحصیلی و تفریحی تحت پوشش بسیج قرار می‌گیرند و در عمل برای جوانان و نوجوانان هیچ راهی جز شرکت در همان حلقه های وابسته که در بالا به آن اشاره کردم و گذار از بسیج برای شرکت در فعالیت‌های علمی، ورزشی و تفریحی باقی نمی‌ماند.
کادرهای آینده سپاه و کانون مرکزی و نظامی بسیج نیز از درون این حلقه ها بیرون خواهد آمد.
چنانکه می‌بینیم، غیر‌ از بخش نظامی، بقیه واحد‌های بسیج برای شرکت در جنگ یا سرکوب شورش مردم بوجود نمی‌آیند. طراحان نقشه بسیج 10 میلیونی آنقدر کودک نیستند که تصور کنند قرار است مثلا بدست پزشکان یا اساتید دانشگاه چماق داده شود که در خیابان‌ها شورش مردم گرسنه را سرکوب کنند. آنان را با هدف دیگری می‌خواهند سازمان دهند، یعنی با هدف نشان دادن مشارکت، با هدف کنترل سیاست و جامعه در ایرانی که بحران سراسری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را برای آن پیش بینی کرده اند. گرهی ترین بحث برای راه یافتن به دلائل این سازماندهی، باز می گردد به آن استراتژی که رهبران نظامی و روحانی حاکم بدنبال آن هستند و به همین دلیل نه تنها باید ساختار بسیج و حزب پادگانی را بازشناسیم، بلکه انگیزه های سازماندهی این بسیج یا حزب پادگانی را نیز باید بشناسیم.
(وقتی امروز در باره کابینه جدید احمدی نژاد، پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد سرداران بسیج وارد کابینه می شوند، زنانی برای نخستین بار وارد دولت درجمهوری اسلامی می شوند که سابقه خدمت در واحدهای مختلف بسیج را دارند و یا وزارت اطلاعات به آن روحانی سپرده می شود که در بسیج خدمت کرده است، همه و همه باید ما را بیش از گذشته نسبت به اهداف فاشیستی بسیج در جمهوری اسلامی حساس کند. در این بسیج برای رسیدن به اهداف آن، همانگونه که در زمان فاشیسم هیتلتری عمل شد، از هر فردی که مجری دستورات باشد استفاده خواهد شد. از جمله از اوباش، چاقوکش ها، منحرفین جنسی و ...)

راه توده 231 24.08.2009

 

بازگشت