پس از درگذشت آیت
الله منتظری، رادیو "فردا" در ارتباط با شخصیت وی با افراد
مختلف مصاحبه کرد، از جمله با محمد علی عموئی قدیمی ترین
زندانی سیاسی در تهران، که نزدیک به 25 سال در زمان شاه و بیش
از 12 سال در جمهوری اسلامی زندانی بود. او را در جمهوری
اسلامی زمانی دستگیر کردند که عضو هیات سیاسی و دبیر کمیته
مرکزی حزب توده ایران بود. متن این مصاحبه را به نقل از سایت
رادیو فردا می خوانید. البته با حذف سئوالات:
«ايشان نه فقط يک شخصيت مذهبی مورد قبول دين باوران بود، بلکه
يک شخصيت سياسی اجتماعی استثنايی بود که مورد توجه همه
جريانهای سياسی تحولخواه و آزادیخواه قرار داشت.
من چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب تا پيش از بازداشت
مجددم در سال ۶۱ با آقای منتظری نه فقط آشنايی، که مناسبات
بسيار صميمانه و نزديکی داشتم .همين نوع مناسبت، نشانه و
بيانگر رفتار انسانی و به دور از تعصب ايشان بود که با کسی
(مثل من) که به خوبی از نظرات سياسیاش آگاهی داشت، معهذا نه
فقط اکراهی در اين گونه مناسبات نشان نمیداد، بلکه با اشتياق
تمام از چنين مراوداتی استقبال میکرد. در دهه ۴۰ آقای منتظری
با من در زندان شماره ۴ قصر هم زندان بود.
ما آقايان معمم متعددی را از دهه ۴۰ به بعد در زندان ديديم و
با آنها آشنا شديم. با برخی روابط عادی و به دور از تعصب
داشتيم و با برخی به علت اکراهی که در اين گونه مراوده داشتند،
زندگی مسالمت آميزی داشتيم. ولی مسئله مراودات با آقای منتظری
اصلاً ورای روابط با ديگر آقايان بود.
من، به دور از نظرگاه های مذهبی، شخصيت انسانی ايشان و آن
تواضع و فروتنی که ايشان با وجود موقعيت سياسی اجتماعی معينی
که داشت، ارج بسيار زيادی برای ايشان قائل هستم.
پس از زندان هم در دورانی که ايشان موقعيت ممتازی در جامعه
ايران پس از انقلاب داشت، چه زمانی که در تهران بودند و چه آن
زمان که به قم رفتند و در آنجا ساکن بودند، بارها و بارها به
ديدار ايشان رفتم. در اين ديدارها، مشکلاتی را که به لحاظ
مسايل سياسی، مشکلاتی که جريانهای انحصارطلب و تماميت خواه
مزاحمت هايی که برای حزب و ساير جريانهای سياسی ديگر فراهم می
آوردند، با ايشان در ميان میگذاشتم.
معمولاً برخورد ايشان بسيار برخورد دموکراتيک و بسيار انسانی
بود و به نظر من، يکی از نمونههای روحانيونی بود که در جهت
همراهی و همگامی با هر نيروی آزاديخواه و برخوردار از
انديشهای غير از انديشه دينی که ايشان داشت، قدم بر میداشت.
ايشان واقعاً نمونه ممتازی بودند.
آنچه گفتم درباره مراودات و حسن رفتار آقای منتظری قبل و بعد
از انقلاب گفتم. پس از بازداشت من در سال ۶۱، حوالی سال ۶۵
ايشان نمايندهای را به زندان اوين اعزام داشتند.
اين نماينده به من مراجعه کرد و اظهار داشت که از طرف آيتالله
العظمی منتظری مأموريت دارد با من تماس بگيرد و پيام او را به
من بدهد.
پيام ايشان عبارت از اين بود که پارهای از خانوادههای
زندانيان سياسی از چگونگی رفتار زندانبانها، بازجوها،
بازجويیها و فشارهای گوناگونی که در مرحله تحقيق بر آنها
اعمال میشود، شاکی هستند. ايشان خواهان اين بود که تحقيق به
عمل آيد که آيا واقعاً چنين چيزی صحت دارد و با توجه به شناختی
که ايشان از من داشت، تجربه و نظر من در اين زمينه چيست؟
من به آن روحانی مراجعهکننده اظهار کردم که در تماس با ساير
زندانيان نيستم. اما نمونه رفتار با خودم را الگو قرار میدهم
و مسلماً همين رفتار با شدت و ضعف مختصری نسبت به ديگران هم
مسلماً اعمال میشود. ايشان يک برگ کاغذ و يک خودکار به من
داد. من گفتم مسئله فراتر از يک برگ و دو برگ است. يک دفترچه
برای من بياوريد و ايشان رفت و يک دفتر ۶۰ برگی برای من آورد .
من آنچه که بر خودم رفته بود، از سحرگاه ۱۷ بهمن ۶۱ تا آن روز
(و من در اوين بودم)، هر آنچه بر من گذشته بود، ريز شکنجههايی
که بر من روا داشته بودند، اصرار و تلاش برای گرفتن
اعترافهايی درباره کارهايی که هرگز انجام نداده بودم، نوعاً
اتهامهايی که مسئله تشکيل ستاد کودتا، مسئله تدارک کودتا و
... يک سری از اين مسائل که اصلاً روح من هم با آن بيگانه بود.
نه تنها من، تمام رهبری حزب، تمام رفقا و اعضای حزب اصلاً به
دور از اين مسائل بودند.
من اين فشارها را با جزييات در آن دفترچه يادداشت کردم و طبق
وعدهای که داده بودم به نماينده ايشان دادم و ايشان هم به دست
آقای منتظری رساند. البته اين تنها مراجعه نبود. پس از آن هم
ماهی نمیگذشت که يکی از فرستادههای آقای منتظری که به زندان
اوين مراجعه میکرد، به اتاق من میآمد و احوالپرسی که از جانب
ايشان مأموريت داشت، با من در ميان میگذاشت. ايشان نهايت محبت
را داشت، توجه کافی داشت و توصيههای زيادی به مسئولان زندان و
کسانی که با ما سروکار داشتند میکرد.
به گمان من، اين نحوه رفتار انسانی، منحصر به من نبود و من
تصور میکنم نسبت به همه کسانی که دادخواهی میکردند و شکايتی
از چگونگی رفتار بازجوها و زندانبانها داشتند، ايشان از طريق
فرستادگان و نمايندگان خود سعی میکرد اقدامات بسيار
انسانگرايانهای را انجام دهد. حتی بعدها در نامههايی که
ايشان برای آقای خمينی ارسال داشت و در آنجا نظرات خود را
منعکس کرد، به خوبی نشاندهنده آن بود که ايشان به هيچ وجه با
اين رويداد خشونتآميز و غير انسانی که در زندانهای اوين و
گوهردشت حاکم بود، موافقت نداشت و خواستار تحقيق در اين مسائل
بود. در يکی از نامههايی که ايشان برای آقای خمينی ارسال کرده
بود، عيناً يکی از جملاتی که من درباره خودم و اعضای حزب توده
ايران نوشته بودم، در آنجا مشاهده کردم که ايشان مطلب من را
نقل کرده بود.» |