فتنه "کودتا"
بحران مشروعیت را
به همراه آورد!
چند ماه پیش وقتی كه هاشمی رفسنجانی در نماز
جمعه خود از وجود "بحران" در كشور سخن گفت، طرفداران دولت و ستاد كودتا از
هر سو به او تاختند كه وی بحران سازی می كند و كشور در زیر سایه فصل الخطاب
در شرایط كاملا عادی است و آرامش حاكم است.
از آن زمان تا به امروز روزی نیست كه كودتاچیان خود از وجود "فتنه" در كشور
سخن نگویند و برای رهبران جنبش سبز كه بزعم آنان "سران فتنه" هستند خط و
نشان نكشند، روزنامه ها را توقیف نكنند، احكام رسوای زندان و تبعید صادر
نكنند. سئوال اینجاست كه اگر در كشور بحرانی نیست و آرامش حاکم است، پس
"فتنه" و این خط و نشان ها دیگر چیست؟ و اصلا تفاوت بحران با فتنه در
كجاست؟ كورترین طرفداران دولت هم بهتر از هر كس دیگر می دانند كه كشور در
شرایط عادی نیست. نه تنها می دانند بلكه با رفتار خود و نمایش های
تلویزیونی و احكامی كه در قوه قضاییه صادر می كنند هر روز به مردم نشان می
دهند كار كشور از بحران گذشته و وارد مرحله فوق بحران شده است. اما آنان
تفسیر دیگری از دلایل این اوضاع دارند. یعنی می خواهند به خورد مردم بدهند.
آنان بحران را به شكل یك فتنه می بیینند و معرفی می كنند. از نظر آنان
بحران یعنی آنكه در جریان انتخابات و پس از آن حوادثی در كشور روی داده كه
حداقل نیازمند بررسی و ریشه یابی است. در این چارچوب برای تخفیف بحران یك
سلسله راه حل ها وجود دارد. مانند آزادی زندانیان سیاسی، تامین آزادی
مطبوعات، باز شدن صدا و سیما بر روی مخالفان و منتقدان و مشابه آنها. اما
فرماندهان سپاه، قوه قضاییه، طرفداران دولت و در یك كلام ستاد كودتا برعكس
مدعی اند كه نباید بر حوادث انتخابات اسم بحران گذاشت، بلكه آن یک "فتنه ضد
حكومتی" بود كه "سران فتنه" یعنی موسوی و كروبی و خاتمی طبق یك برنامه و
نقشه به راه انداختند و بنابراین راه حل این فتنه برعكس پیشنهاد اول،
دستگیری، زهر چشم گرفتن، تهدید كردن، شلیك كردن و آتش گشودن، چماق زدن،
پلیس و نیروی انتظامی را به خیابان كشیدن، مطبوعات را توقیف كردن و خلاصه
كودتای انتخاباتی را تكمیل كردن و به آخر رساندن است.
كودتاچیان در مورد فتنه البته خیلی بی راه نمی گویند. مشكلشان در آنجاست كه
می گویند: كودتا فتنه نبود، بلكه مبارزه علیه كودتا فتنه است.
این دو تفسیر از فتنه و كودتای انتخاباتی فقط دو دیدگاه و نگرش مختلف نیست
كه بتوان با بحث و گفتگو و مناظره طرف دیگر را قانع كرد. این دو دیدگاه
متناسب با دو موقعیت در حكومت و در جامعه و در طبقات و قشرهای اجتماعی است.
هر قشری و جریانی فاسدتر و با حكومت نزدیك تر و از خوان نعمت سفره حكومتی
برخوردارتر و بر چماق و تفنگ مسلط تر است بیشتر از فتنه ضدحكومتی سخن می
گوید. برعكس اكثریت عظیم مردم كه هیچكدام اینها را ندارند انتخابات و حوادث
پس از آن را یك فتنه ولی فتنه حكومتی می بینند كه همین جریان فاسد برای حفظ
قدرت و ثروت خود به راه انداخته است.
آنچه پس از انتخابات گذشت تجلی مبارزه مسالمت آمیز مردم در برابر فتنه های
خشن و نوبتی حكومتی است كه با كودتای انتخاباتی شروع شده و سپاه و بسیج و
قوه قضاییه بعنوان ابزار كودتاچیان این فتنه را هر روز به شكلی ادامه می
دهند تا چند صباحی بیشتر بمانند. پاره كردن عكس آیت الله خمینی یكی دیگر از
حلقه های این فتنه حكومتی بود ولی آخرین آن نیست. مردم ما امروز فهمیده اند
كه با یك حكومت فتنه گر طرف هستند كه برای حفظ خود به هر كاری، حتی پاره
كردن عكس بنیانگذار جمهوری اسلامی - كه از او و خانواده اش هم دل خوشی
ندارند - دست می زند. همین آگاهی است كه تا به امروز فتنه های حكومت را یكی
پس از دیگری خنثی كرده است. مردم ما هم البته خواهان "محاكمه سران فتنه"
هستند ولی برای آنان سران فتنه احمدی نژاد و حامیان او از نوع صادق محصولی،
حجت الاسلام تائب، سردار رادان، قاضی مرتضوی، سردار ذوالقدر و سرلشگر
فیروزآبادی و... كه بخش جلوی صحنه را تشكیل می دهند و امثال مجتبی خامنه
ای، احمد جنتی، سردار وحید و حجت الاسلام میرحجازی در بیت رهبری بعنوان بخش
پشت صحنه فتنه كودتا هستند.
راه توده 248 21.12.2009