اوباما در جاده بوش
عبور ایران
از لبه دو پرتگاه
در فاصله دو شماره راه توده، یعنی در یک هفته
گذشته تحولات نظامی مهمی در منطقه ما روی داد، که رویدادهای آینده را شکل
خواهد بخشید. این تحولات نظامی، که پرچمداری آن با امریکاست، باید توانسته
باشد برخی خوش خیالی ها را که پس از انتخابات ریاست جمهوری در امریکا شکل
گرفته به ضرورت تعمق بیشتر روی ماهیت نظام حاکم در امریکا بعنوان رهبر جهان
سرمایه داری تبدیل کند. این تصور که "اوباما" به این دلیل که رنگ پوستش
تیره است و یا خوب سخنرانی می کند و دلائل و نشانه های دیگری که همگی سطحی
و ظاهری است می تواند و یا می خواهد و یا اساسا برای تغییر ماهیت نظام حاکم
در امریکا بر سر کار آمده، سراب است.
اما آنچه که از آن بعنوان تحولات نظامی هفته گذشته یاد کردیم، با سخنرانی
"اوباما" در آکادمی نظامی "وست پوینت" ایالات متحده رسما اعلام شد. یعنی
تشدید حضور نظامی در افغانستان با اعزاب 30 هزار نیروی جدید به این کشور.
همراه این نیرو، نوین ترین تجهیزات زمینی و فضائی راهی افغانستان می شود.
بهانه این حضور القاعده در افغانستان و اشاره به فعالیت های اتمی است که
ایران دارد. دراین میان دولت جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی که خود را
کارشناسان سیاسی و اتمی و نظامی فرض کرده و همه فن حریف شده اند، روز به
روز بهانه های جدیدی در اختیار کاخ سفید برای تقویت استراتژی نظامی آن کشور
می گذارند. این استراتژی در نهایت می خواهد روسیه را محاصره کرده و در
برابر چین صف آرائی نظامی کند. ایران و فعالیت های اتمی آن بهانه است و با
کمال تاسف حاکمیت ایران آب به آسیاب این استراتژی می ریزد.
اوباما در سخنرانی آکادمی نظامی "وست پوینت" بسیار دقیق تر، مسلط تر و پر
احساس تر از جورج بوش از ضرورت گسترش حضور نظامی این کشور در افغانستان
دفاع کرد.
خبرگزاری های جهان، عمدتا آن بخش های سخنرانی اوباما را مخابره کردند که در
ارتباط مستقیم بود با اعزام نیروهای نظامی به افغانستان. آنها کمتر روی بخش
دوم سخنرانی او متمرکز شدند. بخشی که اوباما بصورتی مشروح تر و دقیق تر از
سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه صلح نوبل در "اسُلو" بیان کرد. او در
دانشگاه وست پوینت گفت:
«من این تصمیم را می گیرم زیرا قا نع شده ام که امنیت ما در افغانستان و
پاکستان در مخاطره است. این نقطه مرکزی افراط گرایی خشونت باری است که ا
لقاعده آن را هدایت می کند. یازدهم سپتامبر از اینجا، یعنی در همین نقطه که
من هستم به ما حمله شد و مطمئن هستم که حملات جدیدی نیز هم اکنون که من در
این نقطه ایستاده ام درحال طراحی است. اگر منطقه به حال گذشته باز گردد،
خطر بیشتر خواهد شد و القا عده می تواند بدون محدودیت وارد عمل شود. اقدام
نظامی برای مقابله با شورشیان در راستای بر قراری امنیت مردم افغانستان
تنها یک بخش از رویکرد ماست. رویکرد دوم موج غیر نظامی برای تقویت
عملکرد مثبت ماست که باید بوجود آوریم. بخش سوم مشارکت موثر در پاکستان
است.
من خواستار کمکهای نظامی بین المللی هستم. برخی کشور ها مانند بریتانیا و
استرالیا نیز هم اکنون نیروهای جدیدی را می خواهند وارد عمل کنند و من
انتظار دارم کشورهای دیگر نیز به همین رویکرد بپیوندند. دوستان ما در کنار
ما در افغانستان جنگیده اند و خون داده اند و کشته شده اند. اکنون ما باید
برای پایان موفقیت آمیز این جنگ به هم بپیوندیم. آنجه در مخاطره است تنها
اعتبار ناتو نیست، بلکه امنیت متحدان ما و امنیت مشترک جهانی ماست. همانطور
که در عراق این کار را انجام دادیم این انتقال را مسئولانه و با در نظر گر
فتن شرایط در محل انجام خوا هیم داد. ما پا کستان را تنها نخواهیم گذاشت.
ما در افغانستان هستیم تا جلوی پیشرفت دو باره غده سرطا نی را بگیریم،
سرطانی که تا مرز پاکستان پیشرفت کرده است."
بلافاصله و بصورت همآهنگ، نمایندگان حاضر در رهبری ناتو تشکیل جلسه داده و
ضمن تائید آنچه اوبابا در وست پوینت گفت، اعزام نیروهای بیشتری به
افغانستان را تصویب کرد.
این که القاعده چه می کند و یا چه نمی کند؟، دست های سازمان های وابسته به
امریکا و انگلیس در آن دخیل است یا نیست؟ مردم افغانستان چه پیوند مذهبی یا
غیر مذهبی با القاعده و طالبان دارند و یا ندارند؟، عربستان سعودی و
دلارهای نفتی آن چه نقشی در پاکستان و افغانستان دارد؟ و پرسش های دیگری در
این ارتباط در مرکز توجه آن نکته ای که در این نوشته می خواهیم روی آن
انگشت بگذاریم نیست. همچنان که حادثه جوئی ها و بهانه سازی های حکومت ایران
در جهت تقویت استراتژی نظامی امریکا در منطقه نیز مورد توجه این نوشته
نیست. آنچه که این نوشته بدنبال تاکید بر آنست، اینست که با نگاهی دورنگر و
استراتژیک باید به رویدادها نگاه کرد. ماهیت سرمایه داری و امپریالیسم را
نباید در پشت کلمات و وعده ها فراموش کرد. این که مردم ایران چه مشکلات
عظیمی با حاکمیت کنونی کشور دارند، بحثی است جدا از ماهیت امپریالیسم جهانی
و نباید آن دو را با هم مخلوط کرد. به همین جهت، نیروهای تحول خواه ایران
موظف اند نبرد سیاسی را در دو جبهه پیش ببرند. علیه حاکمیت کنونی و سیاست
های آن که در عمل خدمت به امپریالیسم جهانی است و علیه امپریالیسم جهانی که
استراتژی آن غارت است و جنایت. ایران را لبه دو پرتگاه باید عبور داد و
مردم را برای این عبور یاری کرد.
راه توده 247 14.12.2009