راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

رهبران روسیه
میان واقعیت و رویا
دست و پا می زنند
امیرعلی لاهرودی
(صدر فرقه دمکرات آذربایجان ایران)
 

غرب بعد از ٧٠ سال نبرد بی امان به نابودی کمونیسم در روسیه دست یافت. این کشور پهناور را تکه پاره کرد، توسط عوامل داخلی خود اقتصاد آنرا به نابودی کشاند، منابع طبیعی و بازار آن را به انحصار خود در آورد.
غرب در رابطه با چین کمونیست سیاست دیگری را در پیش گرفت. نخست با تقویت ناسیونالیسم چین این کشور را در برابر روسیه قرار داد. سپس با صدور سرمایه به این کشور به رشد اقتصاد آن یاری رساند. در نتیجه چین به یک کشور بزرگ صادر کننده مواد مصرفی تبدیل گردید. بدین وسیله کمونیسم در چین بتدریج جای خود را به سرمایه داری داد. غرب نسبت به روسیه سیاست دیگری را در پیش گرفت: صنایع پیشرفته آنرا نابود کرد تا بدین وسیله روسیه را تحت سلطه خود در آورد و آورد. برای تثبیت این سیاست این کشور را در حلقه محاصره ناتو در آورد. برای فشار به روسیه از سیاست ضد روسیه اوکراین و گرجستان حمایت کرد.
روسیه با سوابق تاریخی ضد غربی و با اتکا به غرور ملی و سیاست عظمت طلبانه خود و با پشت سر گذاشتن دوران آشفتگی و جنگ در قفقاز شمالی منم منم گویان قد علم می کند و با بیانات تهدید آمیز در برابر غرب، بخصوص در برابر آمریکا خود نمائی می کند. حمله ارتش گرجستان به اوستیای تجزیه طلب جنوبی (منطقه خود مختار در گرجستان) و ضد حمله ارتش روسیه به گرجستان سر آغاز تقابل روسیه با غرب گردید. روسیه با استقرار پایگاه ضد موشکی آمریکا در لهستان و ایجاد دستگاه رادار در جمهوری چک شدیدا مخالفت می کند و اعلام میدارد که در صورت اجرای این برنامه موشک های خود را درکالینینگراد مستقر خواهد کرد. این اخطار اولین بر خورد شدید روسیه نسبت به سیاست ضد روسیه آمریکا است. مخالفت شدید روسیه نسبت به پذیرش اوکراین و گرجستان به سازمان نظامی ناتو دومین تقابل میان غرب و روسیه است. در عین حال روسیه با این عمل میکوشد به مستعمرات سابق روسیه تزاری و جمهوری های سابق روسیه شوروی گوش زد کند که خود را جمع و جور کنند و از پشت کردن به روسیه بپرهیزند و نزدیکی به روسیه را در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهند.
ایجاد نیروی واکنش سریع در چارچوب ٧ کشور از کشورهای مشترک المنافع (روسیه، بلا روس، ارمنستان، قزاقستان ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان) سومین تلاشی است که روسیه برای رویاروئی با غرب در پیش میگیرد.
بدین ترتیب روسیه یگانه کشوری است که دارد در راستای سیاست تقابل با آمریکا قرار میگیرد.
روسیه دراین میان با تک قطبی بودن جهان مخالفت می کند و می کوشد هندوستان و چین را نیز با خود همراه کند و به تک قطبی بودن جهان پایان دهد. اما فراموش می کند که جهان از لحاظ سیاسی تک قطبی است ولی از لحاظ اقتصادی چند قطبی است. یعنی کشورهای رشد یافته در یک قطب، کشورهای عقب مانده و در حال رشد در قطب دیگری قرار دارند. هندوستان و چین جزئی از کشورهای در حال رشد هستند و با قطب جهان رشد یافته روابط سیاسی و اقتصادی تنگاتنگ دارند و از لحاظ رشد اقتصادی به قطب رشد یافته و از لحاظ وجود فقر به قطب کشورهای عقب مانده نزدیک ترند. یعنی هم هندوستان، هم چین و هم روسیه در جایگاه بینابین قرار دارند.
در قرن ٢٠ سیستم استعماری بر سراسر جهان حاکم بود. جنگ جهانی اول را امپریالیزم آلمان برای تجدید تقسیم جهان به راه انداخت و خود در این جنگ شکست خورد.
جنگ دوم جهانی را باز هم امپریالیزم آلمان برای ایجاد اروپای واحد تا اورال به راه انداخت. عمده ترین هدف از این جنگ نا بودی کمونیسم در روسیه و تصاحب به مستعمرات آسیايی و آفریقایی انگلیس و فرانسه بود. اما دولت کمونیستی روسیه اجازه نداد امپریالیزم آلمان به این هدف دست یابد. بعد از شکست آلمان در کوتاه ترین مدت دولت های کمونیستی در شرق اروپا و در قسمتی از آسیا تشکیل گردید. تقابل میان کمونیسم و کاپیتالیزم شدت یافت و «خطر» گسترش کمونیسم در سراسر جهان زیادتر گردید. تجربه شکست آلمان در جنگ با کمونیسم روسیه، غرب را وادار نمود تا برای نابودی کمونیسم در روسیه راه دیگری را در پیش گیرد . جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی را به روسیه تحمیل نماید و زمینه فکری نابودی نه تنها کمونیسم در روسیه، بلکه نابودی قدرت حکومت در روسیه را فراهم کند، و بدست عاملین نفوذی خود به این هدف نائل آید. بدین وسیله برای عاملین خود ثروت کلان، برای مردم روسیه فقر و مسکنت آفرید.
سران ضد کمونیست کنونی روسیه بعد از آنکه ثروت و قدرت را به انحصار خود درآوردند. غرور ملی به سرشان زد و بدون تامل فیل شان یاد هندوستان کرد. «احیأ» عظمت روسیه در سیاست حکومتگران کنونی در اولویت قرار گرفت. آنها می خواهند نخست کشورهای مشترک المنافع را زیر نفوذ سیاسی و نظامی خود در آوردند، بعد دولت های ضد آمریکائی را با خود همراه کنند. این سیاست در آمریکای لاتین و در خاورمیانه بشکلی از اشکال توام با «موفقیت» است. اما تحکیم و تعمیق این سیاست به علل ناتوانی اقتصادی روسیه امکان پذیر نیست. بحران اقتصادی و پائین آمدن قیمت نفت اقتصاد از هم متلاشی شده روسیه را زیر ضربه قرارداده است. بنابراین احیأ عظمت روسیه در این شرایط رویایی بیش نیست.
 

راه توده 214 23.02.2009


                                                                                                                                             بازگشت