راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

جمهوری اسلامی بر سر دو راهی
کودتای فاشیستی
و یا آشتی ملی

 

یکی خوانندگان راه توده، با اشاره به مطالبی که در سایت "سلام دمکرات" منتشر می شود از ما خواسته است نشانه های تضاد و شکاف در درون حاکمیت راست را توضیح دهیم. آنچه را می خوانید پاسخی است به این سئوال.

تضاد و شکافی که درون راست حاکم در نتیجه برهم خوردن توازن قوا میان جناح های مختلف آن ایجاد شده از یکسو و بالا گرفتن مقاومت قشرهای مختلف مردم دربرابر مجموعه حاکمیت از سوی دیگر تشتت سیاسی را در راست دامن زده است. انواع و اقسام گروهبندی ها از نوع ایثارگران، آبادگران، آبادگران جوان، اصولگرایان، اصولگرایان جدید، اصولگرایان منتقد، موتلفه، انجمن اسلامی مهندسین، بسیجیان و غیره نه فقط میان خود بلکه در درون خود نیز با تشتت مواجه هستند. در کنار اینان مدعیانی از نوع لاریجانی، قالیباف، توکلی، محسن رضایی، ولایتی، ناطق نوری، و حتی سردار ذوالقدر و رحیم صفوی و بالاخره احمدی نژاد وجود دارند که خود را ورای احزاب و گروه ها می دانند و با همدیگر در رقابت و نزاع اشکار و پنهان هستند. شدت تضادها، عمق نارضایتی ها، ناتوانی حکومت در خفه کردن جنبش های زنان و جوانان و دانشجویان و کارگران و شتاب حوادث داخلی و جهانی نشان می دهد که ما بسرعت به پایان یک مرحله تاریخی نزدیک می شویم. مرحله ای که با انتخابات آینده ریاست جمهوری و نحوه برگزاری آن، به این یا به آن شکل، گره خورده است. تمام مسئله در اینجاست: حفظ ائتلاف طبقه حاكم و حفظ توده های مردم در زیر سلطه این ائتلاف، در چارچوب جمهوری اسلامی و در شكلی كه تاكنون داشته است، ناممكن شده است.
جمهوری اسلامی در مرحله ای قرار گرفته که یا باید خود را از شر دموکراسی نیم بند و دست و پاگیر، انتخابات، مجلس، رئیس جمهور و غیره خلاص کند یا باید خود را با محتوای واقعی نسبی این اشکال دمساز کند. از درون این وضع دو احتمال بیرون می آید که هر دو به شکلی عبور از جمهوری اسلامی در شکل کنونی آن است: "کودتای فاشیستی" یا "آشتی ملی" بیان این دو چشم انداز و دو گزینه هستند که دیگر به آینده های نامعلوم مربوط نمی شوند، بلکه گزینه هایی هستند که بتدریج خود را تحمیل می کنند و جنبش مردم یا انفعال آنان در اینکه آینده به کدام سو گردش کند نقش تعیین کننده دارد. کارزاری که طرفداران دولت احمدی نژاد، چپ نماها و تلویزیون‌های ماهواره ای برای خانه نشین کردن مردم در پیش گرفته اند با سرانجام این دو راه حل در ارتباط است. راه حل نخست را بخشی از نیروهای نظامی پشتیبانی می کند که در یک "سیاست جنگی" متبلور شده و در نهایت باید به آن ختم شود. سیاست "آشتی ملی" نیز سرانجام روندی است که اصلاح طلبان رادیکال و پیگیر دنبال می کنند. در این میانه طیفی از سیاست ها وجود دارد که در نهایت راه را برای یکی از این دو باز خواهد کرد. بدیهی است دو چشم انداز دیگر، یعنی قیام ملی و حمله نظامی خارجی با هدف فروپاشی نیز وجود دارد. اما بنظر می رسد که این دو احتمال اخیر از درون دو راه حل فوق می تواند بیرون زند و نه در خارج از آن.

در شرایطی که سرنوشت کشور به دو سیاست متضاد در دو سمتگیری متضاد گره خورده است، بحث در مورد دولت، نقش آن، بخش دولتی اقتصاد روزبروز بیشتر به مسئله ای مورد اختلاف تبدیل می شود و با گزینش های آینده در انتخابات ریاست جمهوری در می آمیزد. در این زمینه دو گرایش نادرست به چشم می خورد:
گرایش نخست با مخلوط کردن دولت با بخش دولتی اقتصاد زیر پوشش دفاع از دومی از اولی دفاع می کند. در حالی که گرایش دوم برعکس زیر پوشش مبارزه با اولی با دومی مبارزه می کند. گرایش اول دفاع از بخش دولتی اقتصاد را با دفاع از دولت احمدی نژاد در می آمیزد. گرایش دوم مبارزه با دولت احمدی نژاد را در مبارزه با بخش دولتی اقتصاد معنا می کند. این هر دو گرایش مرز های سیاسی را به هم می ریزد، به ایدئولوژی لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم حقانیت می دهد و آن را تقویت می‌کند. بنظر ما دولت یک نهاد سیاسی و در نهایت یک دستگاه محتوم به فروپاشی است و در نهایت تاریخی باید به چشم انداز مهار و زوال آن فکر کرد، در حالیکه برعکس بخش دولتی اقتصاد عرصه حضور و اثرگذاری مستقل توده های میلیونی در روابط تولیدی و عاملی در سمت دمکراتیک کردن اقتصاد و سیاست است.
حزب توده ایران با اینحال از دیرباز به این نکته توجه داشته است که اولا دولت در ایران یک بنیاد غول آسا برای بازتولید سرمایه‌داری است و ثانیا ضعف قشرهای سرمایه‌داری در ایران به دولت استبدادی دست باز داده است. در این شرایط باید کوشید با دو گروه بالا تا آنجا که خود را در زمره نیروهای چپ و اصلاح طلب تعریف می کنند زبانی مشترک پیدا کرد و مبارزه با دولت احمدی نژاد را با خواست توده های مردم در دفاع از بخش دولتی اقتصاد پیوند زد.
جامعه ایران از فردای انقلاب 57 درگیر نبردی طولانی شده است که همچنان ادامه دارد. این نبرد اما در همه مراحل خود ریشه های یکسان، چشم انداز واحد یا محتوایی مشابه نداشته است. زمینه ها و علل این نبرد در مرحله های مختلف انقلاب، در پیشروی ها و عقب نشینی های آن متفاوت بوده است. از سال 1368 یعنی از زمان انتصاب علی خامنه ای به رهبری جمهوری اسلامی، نیروهای طرفدار سرمایه‌داری در رهبری جمهوری اسلامی دست بالا را یافتند و تمام موانعی را که تا پیش از آن بر سر راه رشد لجام گسیخته و کنترل نشده سرمایه‌داری قرار داده شده بود از میان برداشتند. همراه با فرو رفتن بیشتر در مسیر رشد سرمایه‌داری، مركز ثقل نبردها که تا پیش از آن، یعنی در دوران حیات آیت‌الله خمینی، میان چپ و راست قرار داشت به درون راست منتقل شد. ورود گسترده سپاه و نیروهای نظامی به عرصه فعالیت های اقتصادی از یکسو و از دست رفتن پایگاه روحانیت و وزنه سنگین رهبر جمهوری اسلامی از سوی دیگر در طول دهه هفتاد به برهم خوردن توازن قوا میان جناح های مختلف سرمایه‌داری حکومتی منجر شد. بورژوازی دولتی نظامی كه توازن بسود او در حال تغییر بود خواهان سهم بیشتری از حاكمیت شد. در این مرحله، جنبه طبقاتی مبارزه، عمدتا در همینجا یعنی در اختلاف های میان خود جناح بندی های حاكم قرار داشت. این روند ادامه داشت تا دوم خرداد. دوم خرداد یك نیروی جدیدی را كه از محاسبات خارج شده بود مجددا وارد صحنه كرد یعنی توده مردم و ضمنا عمق نارضایتی آنان را نشان داد. از دوم خرداد بدینسو، بتدریج مضمون طبقاتی عمده نبرد سیاسی در رهبری جمهوری اسلامی تغییر كرد. یعنی روز بروز بیشتر این مقاومت توده مردم، مقاومت همه اقشار ملی و دمكراتیك اعم از كارگران و زحمتكشان و دهقانان و پیشه وران و كارمندان و آموزگاران و بورژوازی كوچك و متوسط در برابر كل طبقه حاكمه است كه از یكسو بصورت بحران در بالا ، بصورت شكاف در میان راست حاكم خود را نشان می دهد و از سوی دیگر بصورت باز شدن منفذی برای طرفداران اصلاحات به نمایش در می آید. بنابراین در مرحله كنونی جنبه طبقاتی نبرد سیاسی در جناح های حكومتی را نباید عمدتا در این دید كه كدام جناج از طبقه حاكم وابسته به كدام بخش سرمایه‌داری و كدام یك وابسته به بخش دیگر آن است، بلكه باید در مقاومت مجموعه اقشار دمكراتیك در برابر كل حاكمیت راست دید كه بصورت تشدید و آشتی ناپذیر شدن شكاف های درونی آن خود را نشان می‌دهد.

راه توده 208 12.01.2009
 


 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت