پس از 58 سال و در یکصد و هفتمین سال تولد
ناظم حکمت
شاعر بزرگ ترک
بار دیگر شهروند وطنش شد!
راه توده
ناظم حکمت Nazım Hikmet)) در 15 ژانویه سال 1902 در شهر استانبول به دنیا آمد.
وی از برجسته ترین شاعران و نمایشنامه نویسان کمونیست ترکیه بود. او در خانواده
ای هنرمند رشد و پرورش یافت. در سن یازده سالگی اولین شعر خود را با نام "فریاد
وطن" سرود.
ناظم حکمت، پس از خاتمه تحصیلات در سال 1917، وارد آکادمی نیروی دریایی و دانشكده
افسری استانبول شد و در رشته افسری نیروی دریایی فارغالتحصیل گشت. انقلاب روسیه
(اکتبر 1917) وی را تحت تاثیر قرار داد. او در سال 1921 از ارتش اخراج شد. حكمت، پس
از اخراج از ارتش به مسكو رفت و در رشته جامعه شناسی و هنر تحصیل کرد و در همین سال
ها با ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر بزرگ روس آشنا شد که در شعرهای ناظم تأثیر گذار
بود. در سال 1924 پس از پایان تحصیلاتش به تركیه بازگشت و عضو حزب کمونیست ترکیه
شد.
در سال 1938 در قیام علیه «آتاتورک» شرکت کرد. پس از شكست قیام و ناظم حکمت توسط
نیروهای دولتی دستگیر و به بیست و هشت سال و چهار ماه زندان محكوم شد. او، پس از
آنكه 12 سال از عمر خود را در زندانهای استانبول، بورسا و ... گذراند، در سال 1950
با استفاده از عفو عمومی از زندان آزاد شد. در سال 1951 به دلیل تعقیب و تهدیدهای
پلیسی، استانبول را مخفیانه ترك كرد و به دلیل کمونیست بودن شهروندی كشورش را از
دست داد.
در مجموع هفده سال از عمرش را در زندان گذراند و سالهای پایانی عمر را در تبعید.
ناظم حکمت در سحرگاه روز سوم ژوئن 1963 در مسکو، در سن 61 سالگی چشم بر جهان فرو
بست و در آرامگاه "نووودویچی" به خاک سپرده شد.
یونسکو - سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل سال 2002 میلادی را که بزرگداشت صدمین
سال تولد او بود، به جهت جایگاه او در ادبیات متعهد جهان، سال «ناظم حکمت» اعلام
کرد.
دولت تركیه امسال (ژانویه 2009)، پس از 58 سال عنوان شهروندی را به ناظم حكمت
بازگرداند.
آثاری که در طول سالیان مبارزه و تبعید از او باقی مانده، بیش از 14 مجموعه شعر و
11 نمایشنامه است که به زبان های مختلف ترجمه شدهاست.
شماری از آثار معروف ناظم حکمت:
ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمیگوید، شمشیر داموکلس، طغیان
زنان، رمان رمانتیکها، فریاد وطن، شهری که صدایش را از کف دادهاست، جمجمه، خانه
آن مرحوم، خون خاموشی میگیرد، نام گم کرده، حماسه شیخ بدرالدین، چشم اندازهای
انسانی کشور من، تبعید چه حرفه دشواری است، از یاد رفته، تصویرها، شیخ بدرالدین پسر
قاضی، سیماونا، چشم اندازهای آدمی، شیرین و فرهاد صباحت، مهمنه بانو و آب سرچشمه
کوه بیستون، یوسف و زلیخا، حیله، آیا ایوانوویچ وجود داشتهاست، گاو، ایستگاه،
تارتوف، چرا بنرچی خودکشی کرد، چهرهها تلگرافی که در شب رسید، نامهها به تارانتا
بابو، شهر بی نام، پاریس گل من، آدم فراموش شده، فرهاد و شیرین و عوضی...
راه توده 209 19.01.2009
فرمات
PDF
بازگشت