راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با تخم دو زرده اتمی هم مردم کودتا را نمی پذیرند
نه خامنه ای آقای خمینی است
نه مردم ایران، مردم دهه 60

 

حمایت های علی خامنه ای از احمدی نژاد تا پیش از انتخابات اخیر و کودتائی که علیه میرحسین موسوی ترتیب داد، تا حدی نیمه پنهان بود. ادامه آشکار حمایت از وی و دفاع از کودتای 22 خرداد تا سر حد صدور دستور کشتار مردم معترض به نتیجه انتخابات، روز گذشته به تهدید مراجع و شاخص ترین چهره های حکومتی مخالف کودتا انجامید. این در حالی است که علاوه بر چند هزار تنی از مردم معترض که در زندان ها به سر می برند دهها تن از کارگزاران و کاربدستان 30 سال گذشته جمهوری اسلامی نیز در بازداشت اند. آنها زیر فشار اند تا آن توطئه ای را قبول کنند که "رهبر" کاشف آنست و در واقع پشت آن سنگر گرفته تا کودتا را توجیه کند: انقلاب مخملی!

اینها دیگر نکاتی نیست که مردم ندانند. حتی در بسته ترین فضای سیاسی و سانسور خبری پس از کودتا. بنابراین سخن از ممکن بودن آن تهدیدهائی است که در روز مبعث پیامبر علی خامنه ای همه مخالفان خود و احمدی نژاد را کرد. دو نکته را باید در نظر گرفت:

1- چرا خامنه ای چنین با سر می دود؟

2- آیا پیش از خوردن سر خودش به دیوار سنگی، سرهای دیگری را بر باد خواهد داد؟

 

1- تمام انگیزه خامنه ای برای دویدن با "سر" در آن هدف اتمی است که برای خود تعیین کرده است. یعنی دست یابی به سلاح اتمی. در مسیر دستیابی به این هدف او خود را مجاز به هر تصمیم و اقدامی می داند و شواهد نشان میدهد که او این هدف را دور نمی بیند و اعتقاد دارد با این دستآورد، ملت همه آنچه با رای آنها، با سرکوب آنها و با استحاله جمهوری به حکومت شد، تائید خواهد کرد و دفتر اعمال سالهای اخیر او با آب زمزم شسته خواهد شد. او آنقدر ساده لوح نیست که نداند احمدی نژاد نه مدیراست، نه مجری و نه قابل اعتماد و اتکاء. بنابراین او را برای چهره ای که درکشورهای عربی از او بوجود آمده می خواهد تا پشت جبهه امریکا و اسرائیل در صورت حمله به ایران را نگهدارند! در داخل کشور نیز فرماندهان نظامی که سکاندار واقعی دولت و کابینه احمدی نژاد اند، از او حمایت نمی کنند، بلکه از موقعیت خویش و سیاست اتمی که پیش می برند دفاع می کنند. طبیعی است که رانت خواری و دیگر مسائل اقتصادی نیز در این میان مطرح است که جای بحث آن اینجا نیست. بر این سیاست اتمی، یک سیاست نظامی نیز استوار شده که از کره شمالی الگوبرداری شده است. همچنان که سیاست اتمی از کره شمالی الگوبرداری شده است. بموجب این دو سیاست که یکدیگر را کامل می کنند، علی خامنه ای به این امید است که پس از نخستین انفجار اتمی توسط ایران، دیگر امنیت کشور تضمین شده و امریکا و غرب با ایران بعنوان یک قدرت غیر قابل انکار و غیر قابل مقابله بر سر میز مصالحه خواهند نشست.

این ریشه های عمیق آن درختی است که ما شاخ های آن را در همه پدیده های حکومتی – از جمله انتخابات اخیر- شاهدیم. اتفاقا یکی از نکاتی که میرحسین موسوی در سخنرانی خوزستان خود، پیش از برگزاری انتخابات برآن انگشت گذاشت همین بود. او گفت که در برنامه اتمی تلاش خواهد کرد سمت گیری نظامی فعالیت های اتمی ایران را تغییر دهد. بسیار به این نکته از سخنرانی او در جریان سفرهای انتخاباتی در خوزستان توجه نکردند.

تا پیش از انتخابات و مقاومت انفجاری مردم ایران علیه کودتائی که علیه نتیجه واقعی انتخابات شد، این سیاست یک پایه دیگر هم داشت و آن بسیج و حمایت مردمی بود. یعنی هم روی مانورهای پولی و سفرهای استانی احمدی نژاد حساب باز کرده بودند و هم روی باصطلاح جنگ های نامتقارن (جنگ پارتیزانی مردم با قوای اشغالگر) که با فرض حمله به ایران تنظیم شده بود. این پایه اکنون نه تنها فروریخته، نه تنها معلوم شد نیروی سازمان یافته بسیج بسیار اندک تر از آن ادعاهای فرماندهان سپاه است، بلکه حمایت مردم از بسیج نیز به صفر تبدیل شد. نه تنها دیگر از آن حمایت نمی توان سخن گفت، بلکه مردم روبروی بسیج قرار گرفته اند و در صورت حمله به ایران، در اولین فرصت جنگ میان بسیج و مردم شروع خواهد شد. جنایتی که نیروی بسیج مسلح مشهور به لباس شخصی از خود در ایام اخیر نشان داد، تمام دروازه های آشتی را پشت سر آنها بست. این نکته ایست که اکنون جهان با آن آشناست. بویژه آنها که احتمال میدهند به ایران حمله خواهند کرد. تردید نباید داشت که در جریان سرکوب مردم و کودتای انتخاباتی، در میان فرماندهان سپاه و بویژه بدنه سپاه نیز شکاف های عمیقی بوجود آمده است که کمتر از شکاف در حاکمیت و روحانیت نیست. این شکاف نیز در نخستین فرصت چنان دهان باز خواهد کرد که مجموعه نقشه ها و تصورات علی خامنه ای را می تواند در کام خود بکشد.

2- این احتمال که طراحان و مدافعان سیاست اتمی – نظامی که به قیمت کودتا و مقابله خونین با مردم و بزرگترین شکاف در خود حاکمیت به پای آن ایستادند بتوانند عده ای را قتل عام کنند و یا تصفیه حکومتی کنند وجود دارد، اما همین اقدام نیز خود به سرعت بخشیدن سقوط به عمق دره ای که در بالا به آن اشاره کردیم خواهد انجامید و ایران را به استقبال حمله نظامی به ایران و جنگ داخلی و تجزیه کشور پیش خواهد برد. نه تنها این، بلکه نخستین دولت شیعه را در منطقه سرنگون خواهد کرد. آنچه اکنون حاکم است، حتی در زمان صفویه نیز بعنوان حکومت شیعه حاکم نبود. در اینصورت نه تنها تشیع در تمام منطقه ضربه ای مهلک خورده و بسیار ضعیف خواهد شد، بلکه در خود ایران شاخه های دیگری از مذاهب رشد خواهند کرد. از اسلام سنی تا آئین زرتشت و حتی مسیحیت. اینها نکاتی نیست که روحانیت شیعه حاکم در ایران به آن نیاندیشد و آینده را در آینه غبار گرفته از حوادث روز نبیند. بخشی از وحشت هاشمی رفسنجانی و مراجع دیگر مذهبی دراینجا نهفته است.

علی خامنه ای در سخنرانی مبعث به گونه ای سخن گفته که تقلیدی باشد از موضع گیری آقای خمینی علیه آقای منتظری. اما او یادش رفته که اولا او نه تنها پایگاه آقای خمینی را در میان مردم ندارد، بلکه به چهره ای منفور ملت تبدیل شده است. آیت الله خمینی نه تنها تمام قوای نظامی را تحت نفوذ معنوی خود داشت، بلکه مراجع مذهبی نیز تابع او بودند، درحالیکه علی خامنه ای دارای چنین موقعیتی نیست. او صرفا به فرماندهان سپاه متکی است و این فرماندهان نیز آن فرماندهان جان برکف و انقلابی سالهای اول انقلاب و جنگ با عراق نیستند. شکم سرلشکر فیروزآبادی نماد فربه بودن فرماندهانی است که دور خامنه ای را گرفته اند. این فرماندهان به آسانی به کودتائی مشابه کودتا علیه موسوی، علیه خامنه ای در زمان لازم و ضروری می توانند بیاندیشند، درحالیکه در زمان آیت الله خمینی چنین نقشه ای محال و ناممکن بود. حاکمیت دروغ، ریا، نیرنگ، پول در کنار بیکاری، گرانی، نارضائی مردم که اکنون به نفرت علیه کودتای 22 خرداد تبدیل شده نیز آن مجموعه ایست که هنگام کنار گذاشتن آیت الله منتظری وجود نداشت. به محبوبیت واقعی امروز آیت الله منتظری که فارغ از حمایت آیت الله خمینی و براثر انسانیت و جسارت و مردمی بودن خود او بدست آمده باید نگاه کرد. همچنان که به آگاهی عمیق مردم نسبت به حاکمیت و رهبر و حوادثی که در کشور می گذرد. اینها نیز در زمان ایت الله خمینی غایب بودند.

بنابراین، آن خواب خونینی که رهبر در سخنرانی روز مبعث خود وعده داد، چنان با دشواری "تعبیر" روبروست که احتمالا سرعت و ضرورت کنترل او را بیشتر خواهد کرد. حتی مدافعان اولین آزمایش بمب اتمی جمهوری اسلامی نیز می توانند بیمناک باشند که پیش از چنین آزمایشی در آزمایش قدرت گیر کنند و همه چیز بر باد برود. همچنان که روحانیون و غیر روحانیون مخالف کودتا و سرکوب مردم می توانند ضرورت بیرون کشیدن اختیارات مطلق قوای نظامی از دست علی خامنه ای را در دستور روز قرار دهند. چرا که، آنچه در این دوران او می کند و می گوید و می خواهد به آن دست بزند، تنها متکی به قوای نظامی است و در اساس، این فرماندهان سپاه اند که از او حمایت می کند، نه مردم و نه روحانیت! همان اندازه که اقلیتی از مردم می توانند طرفدار خامنه ای و احمدی نژاد باشند – که هستند- اقلیتی نیز از میان روحانیون حکومتی می توانند همچنان حامی علی خامنه ای باشند، اما این دو اقلیت، در برابر دو اکثریت است. اقای خامنه ای از این محاسبات غافل مانده است!

 

بازگشت