راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

راه طولانی و پر پیچ
سوسیالیسم تا کمونیسم
"هانس هاینتس هولتس" فیلسوف و اندیشمند معاصر آلمان فدرال
ترجمه ش.م. بهرنگ

ما باید بطور تاریخی بیندیشیم. جامعهً سوسیالیستی، هنوز جامعهً کمونیستی نیست، بلکه آغاز دورانی است که در آن فرماسیون کمونیستی بوجود خواهد آمد.
وقتی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم (به احتمال زیاد بوسیلهً یک انقلاب) جامهً عمل پوشید، هنوز بمعنی این نخواهد بود، که بلافاصله سوسیالیسم بوجود آید، بلکه تازه وقت آن خواهد بود، که ساختمان آنرا شروع کنیم.
انقلاب به معنی سرنگونی حاکمیت موجود (که در طی نبردی کوتاه مدت تحقق می یابد) تنها شرایط سیاسی لازم را برای تغییر فرم مالکیت فراهم می آورد. بعد باید طی روند انقلابی طولانی، مجموعهً ساختار جامعه دگرگون شود. این زمان لازم دارد.
برای رسیدن به این هدف موافقت های سیاسی با طبقات مختلف مردم لازم خواهد بود، که شاید مایل به محو نواقص سرمایه داری اند، ولی هنوز نفهمیده اند که نواقص یک نظام اجتماعی، فقط زمانی می توانند ریشه کن شوند، که علل موجود در سیستم در مجموع خود نابود شوند.
تضاد میان منافع شخصی و عمومی هنوز مدت ها وجود خواهد داشت و محتویات ذهنی بورژوائی مدتهای مدیدی جان سختی خواهند کرد.
چرا؟
برای اینکه سوسیالیسم همهً دستاوردهای جامعهً بورژوائی را یکجا دور نمی اندازد، بلکه بسیاری از آنها را حفظ می کند، توسعه می دهد و در شرایط نوین دگرگون می سازد و به خدمت می گیرد.
سوسیالیسم یک مرحلهً گذار است و همهً تضادهای مخصوص جامعه در حال ساختمان و هنوز بپایان نرسیده و تحکیم نیافته را با خود دارد. به احتمال زیاد، گذار به سوسیالیسم، همزمان در همهً کشورهای متروپول سرمایه داری صورت نخواهد گرفت و لذا ساختمان جامعهً سوسیالیستی باید در مصاف بی امان با قدرت های سرمایه داری موجود صورت گیرد و مورد مدافعه قرار گیرد.
سوسیالیسم به دفاع در مقابل دشمنان خارجی و دشمنان طبقاتی داخلی که از خارج مورد حمایت قرار می گیرند، نیاز خواهد داشت.
از این رو، شکل سازمانی سوسیالیسم نمی تواند اتحادیه ای باشد، که مورد نظر «مانیفست حزب کمونیست» است، بلکه خصلت یک دولت به خود خواهد گرفت، گیرم که ساختار کنونی دولت های ملی کنونی را نداشته باشد.
بنا بر «مانیفست حزب کمونیست»، گام اول عبارت خواهد بود از «ارتقای پرولتاریا به درجهً طبقهً حاکمه و مبارزه برای احراز دموکراسی». « پرولتاریا قدرت سیاسی خود را بکار خواهد گرفت، برای خلع ید از بورژوازی و تمرکز سرمایه و ابزار تولید در دست دولت پرولتاریای سازمان یافته، بمثابه طبقهً حاکمه و تکامل حتی الامکان سریع نیروهای مولده.» (مانیفست)
سخن، ساده، بی پرده و روشن است. استراتژی، پیشاپیش ترسیم شده است :
تسخیر قدرت دولتی، تغییر ماهیت دولت، استفاده از قدرت دولتی، برای تغییر فرم مالکیت، بالا بردن میزان تولید و بدین طریق، تدارک زمینهً مادی لازم، برای انجام وظایف سوسیالیستی و گذار گام به گام به فرم های جدید مالکیت اجتماعی. شعار «بهشت فوری»، شعاری توخالی، خیالی و غیرتاریخی است.
استقرار تدریجی مناسبات اجتماعی نوین، برای ساختمان جامعهً سوسیالیستی باید با همراًئی و همکاری مردم صورت گیرد.
پایگاه توده ای فقط زمانی می تواند برای مدت درازی تحکیم شود، که مردان و زنان کشور در تشکیل دولت و تعیین نحوهً زندگی فعالانه شرکت کنند.«اتحاد افراد آزاد» در کمونیسم، اولین گام در جهت تحقق دموکراسی است، ولی راه حرکت به سوی کمونیسم باید دموکراتیک باشد وگرنه، دموکراسی واقعی نمی تواند استقرار یابد. البته دموکراسی داریم تا دموکراسی.
آنچه در سیستم بورژوائی، دموکراسی نامیده می شود، گنجشکی است، که رنگ زده اند و به عنوان بلبلی عرضه می کنند، که هرگز قادر به خواندن نیست.
سیستم پارلمانی بنا به ماهیت خود، میدان جدال میان منافع گروهی است و نه ارگان حراست از منافع عمومی. در سوسیالیسم باید فرم هائی کشف شوند، که انسانها بتوانند منافع شخصی خود را با منافع عمومی هماهنگ سازند.
ارگانهای همراًئی و همکاری در سطوح مختلف، تمرکز حتی الامکان وسیع نظرات در اعماق جامعه، شفافیت روندهای تصمیم گیری از پایین تا بالا از ضروریات یک دموکراسی اند، که در آن تودهً مردم هرگز نباید سیاست زدائی بشوند.
یکی از مهمترین ویژگی های تاریخ بشری عبارت است، از استقرار یک نظام حقوقی که تک تک افراد را در مقابل قدرقدرتی قلدران و اعمال زور از سوی آنان مورد حمایت قرار می دهد.
محتوای حقوقی جامعهً سوسیالیستی متناسب با فرم های حیات اجتماعی آن خواهد بود. برای کسانی که در پی اعادهً حقوق خویش اند، مهم است، بدانند که موازین ومقررات حقوقی وجود دارند که براساس آنها می توان ازحیف ومیل شدن حقوق افراد جلوگیری کرد و دستگاه مجریه را در آن نفوذی نیست. در دولت بورژوائی، جدائی قوهً قضائیه از قوهً مجریه، مانع طبقاتی بودن قضاوت نمی شود، از این رو باید راه دیگری برای استقلال قضات پیدا شود.
وظیفهً اصلی سوسیالیسم در وهلهً اول عبارت از این خواهد بود، که شرایط بنیادی لازم را برای یک زندگی شرافتمندانه، برای تک تک مردم پدید آورد.
در این مورد می توان فهرست مفصلی تهیه کرد که دولت سوسیالیستی از همان آغاز باید چه چیزهائی را بدون چون و چرا تضمین کند و تحقق بخشد.
از آنجمله اند :
حق کار، حق مسکن، حق استفاده از امکانات بهداشتی، بیمهً بیماری و پیری، عرضهً وسیع امکانات آموزشی برای همهً مردم و بر آورده کردن نیازهای فرهنگی همهً افراد جامعه و ایجاد شبکه وسیعی از خدمات عمومی برای فرد فرد مردم جامعه.
با نظر مختصری به کشورهای اروپای شرقی و آلمان دموکراتیک، می بینیم که بخش اعظم موارد یاد شده، جامه عمل پوشیده بودند، در حالیکه هنوز در عرصه های دیگر، نواقص جدی به چشم می خورد. از این تجارب باید بیاموزیم.
آنچه برای جامعهً سوسیالیستی شرط اصلی بشمار می آید، باید در اهداف برنامه ای سیاست کمونیستی بازتاب یابد.
ولی آنچه که براساس اوضاع تاریخی مشخص می تواند جامهً عمل پوشد، باید به جریان تاریخ واگذار شود.
تفاوت نظر دربارهً آنها مشروع است. انسانها همیشه قادر بوده اند، راجع به شیوهً زندگی خود، مستقلا تصمیم بگیرند. تحمیل پیشاپیش نظر، موجب تحدید آزادی اراده و بیان مردم خواهد شد.
مساًلهً اصلی ما نه بحث در بارهً این جزئیات، بلکه در بارهً تعیین ماهیت سوسیالیسم خواهد بود و هیچ کمونیستی نباید از آن عدول کند.
تجزیه و تحلیل علمی و تعیین اهداف سیاسی در هر مرحلهً مبارزه ضرورت دارد و گر نه نمی توان بطور مشخص وارد عمل شد.
ما امروز سوسیالیسم را طرح نمی ریزیم، بلکه سمت حرکت مان را و راه مان را نشان می دهیم و از برشمردن ایستگاه های مختلف آن هراسی بخود راه نمی دهیم.

راه توده 226 08.06.2009

 

بازگشت