راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

4 سال پیش
سهیل آصفی چه گفت
امروز سهیل آصفی ها
در ایران چه می گویند!
 

سهیل آصفی روزنامه نگار جوان ایرانی که اکنون به جمع مهاجرین پیوسته، چهار سال پیش در همین روزها، که هنوز در ایران بود، مقاله ای در دفاع از تحریم انتخابات نوشت. وی در مقاله خود این پرسش را دربرابر طرفداران حضور در انتخابات مطرح کرد که " واقعا با آنچه در جهان و میهن ما گذشت و می ‌گذرد، برای شما كه به تاریخ معتقدید، چه تفاوت عمده ایست میان معین و رفسنجانی با احمدی نژاد و قالیباف؟"
این که سهیل آصفی جوان چه درک و تجربه ای از مسائل سیاسی دارد که ما نقطه نظرات 4 سال پیش او را مرور کنیم مهم نیست، مهم اینست که این نظرات همچنان در بخشی از جوانان و باصطلاح سوپر تحول طلبان به حیات خود ادامه میدهد. به این دلیل است که باید مروری داشت بر مواضع امثال آقایان زیدآبادی و یا سهیل آصفی.
راه توده، همان زمان، یعنی 4 سال پیش در پاسخ به پرسش سهیل آصفی مقاله نستبا مفصلی در دفاع از ضرورت حضور در انتخابات نوشت و در پایان آن خطاب به وی چنین گفت:
«در همین صدسال اخیر ایران چند بار فرصت‌های اندك آزادی بدلیل اشتباهات، ندانم كاری‌ها، ماجراجویی ‌ها یا محافظه كاری‌ ها از كف رفته است؟ این تجربه یك حزب است كه از 65 سال فعالیت خود بیش از 50 سال آن را غیرقانونی و زیر تازیانه و زندان و اعدام بوده و امروز تمام شهامت اخلاقی و نیروی اندیشه و خرد خود را بر آن گذاشته تا این روزنه‌ای كه پس از دوم خرداد بر روی خلق ما گشوده شده یك بار دیگر بسته نشود؛ باز بماند تا سهیل آصفی و سهیل آصفی ‌ها آن سرنوشتی را نداشته باشند كه نسل‌ های پیش از او داشتند.»

احمدی نژاد رئیس جمهور شد. سهیل آصفی به زندان افتاد و پس از مدتی کشور را ترک کرد. تلاش و آرزوی ما برای سرنوشتی دیگر برای سهیل آصفی و آصفی ها ناکام ماند.
بخش هایی از مقاله چهار سال پیش راه توده را بنقل از شماره 23 خرداد 1384 می خوانیم. با خواندن این مقاله می بینیم که چگونه تاریخ تکرار می‌شود و همه آن استدلال ها در دفاع از تحریم امروز بار دیگر اما به شکلی نخ نما شده تکرار می شود. راه توده نوشت:

«سهیل آصفی روزنامه نگار ایرانی در نوشته‌ای به تشریح آن دلایلی پرداخته كه از نظر او اكثریت مردم ایران را به تحریم انتخابات سوق می ‌دهد. سهیل آصفی از همان ابتدا از "ما تحریمیان" سخن می ‌گوید. گویی بطوركاملا بدیهی جامعه ایران به دو طیف طرفداران تحریم و مخالفان تحریم تقسیم می شود، گویی خطی كه مردم ایران را در دو سوی جبهه قرار می ‌دهد خطی است كه طرفداران و مخالفان تحریم را رویاروی هم می‌ گذارد. و او در این نظر تنها نیست. همه "تحریمیان" در این مورد با او همصدا هستند.
باید به آقای سهیل آصفی، بعنوان یک نمونه از میان ده ها نمونه دیگر گفت: از همان قدم نخست اشتباه نكنید. نمی توان واقعیت عینی جامعه، جبهه عمده و واقعی را در ذهن خود پشت سرگذاشت. هیچكس، حتی یك نفر از هفتاد میلیون تن جمعیت ایران انتخابات را تحریم نكرده است. همه ما داریم و همه مردم دارند در انتخابات شركت می ‌كنند. اما یك عده آگاهانه شركت می ‌كنند و می دانند به چه كسی رای می دهند و یك عده شركت نمی كنند و به این ترتیب رای خود را عملا برای مخالفان "اصلاحات" به صندوق می ریزند؛ و البته اجازه می ‌دهند بقیه برای آنان تصمیم بگیرند. چنین است که بنظرما، هیچکس دراین انتخابات و در تعیین سرنوشت کاندیداهائی که در میدان حضور دارند بی طرف نیست. نه تنها بی طرف نیست، بلکه عملا با رای خود سرنوشت این و آن را تعیین می کند. نام این را تحریم ملی نگذاریم! بین دو گزینه و دو انتخاب، عملا همه شرکت داریم.
عده ای در این تصورند كه با تحریم و با ندادن رای گویا "مشروعیت" حكومت دود می ‌شود، "تكلیف روشن" و "كار یكسره" می ‌گردد.
انفعال، دقیقا همین تفكر و همین تصور است كه بویژه در خارج از كشور بشدت تبلیغ می شود. اما برخلاف ادعای اپوزیسیون خارج از كشور، با یك روز در خانه نشستن هیچ تكلیفی روشن نخواهد شد و هیچ كاری یكسره نخواهد شد یا چنانكه راه كارگر- و با کمال تاسف "نامه مردم" - مدعی اند "شیشه عمر رژیم" - و "ولایت فقیه"- با این یك روز در هم كوفته نخواهد شد.

نکته دیگر اینکه كارزارهای انتخاباتی كنونی تقسیم بندی اپوزیسیون و حكومت را به شكلی كه تاكنون شكل گرفته بود در هم می شكند. به همان شكل كه اپوزیسیون خارج از حكومت طرفدار تحریم در كنار نامزدهای حكومت قرار می گیرد، اپوزیسیون خارج از حكومت پشتیبان برنامه دكتر معین در كنار اصلاح طلبان داخل حكومت می ‌ایستد. بدینسان دو جبهه رویاروی هم، مرز اپوزیسیون و غیراپوزیسیون را می‌شكافد و در هم می نوردد و نیروهایی را از داخل و خارج، اپوزیسیون و غیراپوزیسیون از دو سو در كنار هم قرار می ‌دهد.
ظاهرا رادیکال های دو آتشه ای که در این سال ها انواع تئوری ها را بنام "راه کارگر" بافته اند و یا به اکثریت و اقلیت تقسیم شده اند، از همین صف بندی جدید وحشت دارند. خواب و خیالی که برای بلعیدن حزب توده ایران در مهاجرت دیده بودند، یکباره بهم ریخته و باعث پریشانی آن ها شده است.
بنابراین سخن برخلاف تصور سهیل آصفی اصلا بر سر ‍ژست اپوزیسیون گرفتن یا نگرفتن نیست. بحث بر سر این نیز نیست كه این یا آن جوان یا غیرجوان یا اكثریت آن ها در بالای شهر یا پایین شهر رای خواهند داد یا نخواهد داد. ما فضای جامعه را خیلی خوب می دانیم چیست، درباره خطر حکومت سپاهی‌ها نیز هشدارباش های ما به دو سال پیش بر می گردد، همچنان که درباره خطر انفعال و موفقیت جبهه راست برای از صحنه خارج کردن مردم. با همین آگاهی ایستاده ایم برای تغییر این وضع، نه برای دنباله روی از آن. روی ما نخست با كسانی است كه حاضرند آماده یك مبارزه دیگر شوند، نه آنان كه دنبال توهم "یكسره شدن" كار در روز رای گیری نشسته‌اند. ما ایستاده ایم كه به مردم بگوییم:
هیچ تكلیفی با یك روز نشستن شما در خانه روشن نمی شود،
بگوئیم:
عدم شركت شما درانتخابات یعنی نوشتن رای به انفعال، به نظامیان و سرکوبگران.
به مردم بگوئیم:
اگر شما در انتخابات شركت نكنید برای شما از میان همین نامزدهای حكومتی رئیس جمهور تعیین خواهند كرد و این رئیس جمهور با داشتن دستگاه اجرایی، با اتكا به درآمد نفت و با داشتن پشتیبانی نیروهای نظامی دست بلندی در راه بُرد حوادث آینده ایران خواهد داشت.
ایستاده ایم به مردم بگوییم:
عدم شركت در انتخابات به معنای پایان حكومت نیست، بلكه حتی می ‌تواند به معنای دوام بیشتر راست ترین بخش حكومت باشد. زیرا این بخش از حكومت را یكپارچه می ‌كند و این حكومت یكپارچه با انسجام بیشتری می‌ تواند در برابر بحران‌ها مقاومت كند و راه حل‌ های مورد قبول خود را با قدرت حاكم كند.
ایستاده ایم كه بگوییم تشدید بحران حكومتی امروز همانطور كه "اصول گرایان" بخوبی فهمیده اند ناشی از هشت سال عدم انسجام این باصطلاح اصول گرایان - که همان خائنین به انقلاب بهمن 57 می باشند- مدیون دوران پس از دوم خرداد است. بنابراین برخلاف خواست آنان باید این عدم انسجام را حفظ كرد تا این بخش ضدجنبش و ضد انقلاب و تحول در برابر بحران‌ های آینده شكننده تر شود؛ ضمنا امكان برون رفت از بحران درچارچوب منافع توده مردم ایجاد گردد.

طرفداران تحریم در مورد از بین رفتن "مشروعیت" سخن می ‌گویند. ما ایستاده ایم به مردم بگوییم سخن از "مشروعیت" دادن و ندادن و از بین رفتن و نرفتن آن در واقع پنداری بیش نیست. و بپرسیم كدام مشروعیت؟ مگر حكومت شاه كه سی و هفت سال سركار بود در انتخابات پیروز شده بود یا مشروعیت داشت؟ این همه رژیم سلطنتی كه در دنیا وجود دارد مشروعیت سلاطین آنان از كجا آمده است؟ در كدام انتخابات مردم به آنان رای داده اند؟ خودتان را فریب ندهید، خاک به چشم حزب توده ایران هم نریزید. حكومت را عدم مشروعیت ساقط نمی كند، حكومت را به هم ریختن توازن قوا به سود مردم و جنبش ساقط می‌كند و این ممکن نیست مگر با حضور تهاجمی مردم در هر فرصت و صحنه ای که فراهم می شود. همانطور كه "اصول گرایان" بخوبی می ‌دانند و به همین دلیل در برابرش ایستاده‌اند. هرنوع چشم امید به قدرت های خارجی دراین عرصه ترسیم زیباترین مینیاتورها بر روی دریای واقعیتی است که با یک تلاطم همه آن را می بلعد.

بردن یك رییس‌ جمهور طرفدار اصلاحات در درون حكومت، یعنی تغییر این توازن قوا به زیان آنان. یعنی تشدید تضادها، ایجاد اختلال در كاركرد ساختار سرکوبگر و سیاه اندیش حكومتی و گسترش بحران در درون آن. آن دیالكتیكی كه آقای سهیل آصفی از ما می طلبد در اینجاست، و الا ذکر مصیبت را ما نیز نه تنها بلدیم، بلکه غم انگیزتر از آن را می توانیم در فصیح ترین جملات و عبارات بیان کنیم. حكومتی كه پول، تبلیغات و تفنگ را در اختیار دارد برای خود مشروعیت می‌ سازد. این حکم و درس تاریخ است. تاریخ را یکبار دیگر، حتی اگر بقول آقایان مذهبی "توارق" هم باشد ورقی بزنید! آیا مثلا قرار است مشروعیت رییس جمهور آینده نازل تر از شورای شهر یك و نیم درصدی تهران باشد كه به مدد تبلیغات و پول اكنون كار را به جایی رسانده كه شهردار كنونی را با آنچنان سابقه‌ای نامزد رییس جمهوری كرده است؟ حكومت زمانی مشروعیتش لطمه خواهد دید كه همه ابزارهای كسب مشروعیت در دستش جمع و یكپارچه نشود، یعنی توازن قوا بسود كسب مشروعیت آن نباشد.
درست است كه غالب "تحریمیان" از مشروعیت، حتی نه جنبه داخلی بلكه جنبه بین‌المللی آن را می‌ فهمند و دنبال عدم مشروعیت بین‌المللی هستند، اما نداشتن مشروعیت بین‌المللی به معنای سقوط نیست، بلكه پیش از هر چیز به معنای باج دادن در عرصه بین‌المللی است. مگر شاه بیش از سه دهه همینگونه برای خود مشروعیت درست نکرد؟ ما هم می دانیم اوضاع جهان دگرگون شده است، خوب هم می دانیم؛ اما این را هم می دانیم که سرشت و ماهیت سرمایه داری جهانی تغییر نکرده، نه تنها تغییر نکرده بلکه مهاجم تر از گذشته نیز شده است. بنظر ما، عده ای به روی خود نمی آورند، اما در ته دلشان نسبت به همین امر شک دارند. فکر کرده اند امریکا این حکومت نامشروع را بر می دارد و یک حکومت مشروع می آورد جایش.

اگر كسانی فكر می ‌كنند كه در صورت عدم حضور معین یا نرفتن او به مرحله دوم باید مثلا از‌هاشمی رفسنجانی پشتیبانی كرد برخلاف تصور سهیل آصفی از آنرو نیست كه "تنها راه رهایی را در انتخاب معین یا رفسنجانی كشف كرده اند" بلكه از آنروست كه به مبارزه داخلی فكر می‌ كنند، نه به مداخله خارجی و بنابراین دنبال ایجاد شرایطی هستند كه این مبارزه را به شكل تعیین كننده‌ای دشوارتر از قبل نسازد.

سهیل آصفی به میزگردهای تلویزیونی اشاره می‌ كند كه «یك سویش عبدالكریم سروش و آیت‌الله مصباح یزدی نشسته بودند و از اسلامیزه كردن هر آنچه در عالم و آدم است می ‌گفتند و دیگر سوی میز، آن مردانی كه گمانشان بود تحول و انقلابی رخ داده است" كه به گفته وی "خوب هم كه ریز شوی البته می ‌بینی آن"مردان" ، چندان ‌بی ‌راه نیز نمی گفتند "و می ‌پرسد " اما آیا همه تاكتیك های موجود آن ها در سال "كباب قناری بر آتش سوسن و یاس"، سال 58 خورشیدی، مفید فایده افتاد كه حالا نیز برخی از آن "قبیله گمشده"، دیگربار، بر همان ضریح دخیل بسته اند كه بیست و هفت سال پیش؟ دوستان و پرچمداران "راه توده‌های زحمتكش ایران" واقعا با آنچه در جهان و میهن ما گذشت و می ‌گذرد، برای شما كه به تاریخ معتقدید، چه تفاوت عمده ایست میان معین و رفسنجانی با احمدی نژاد و قالیباف؟ گفتم "عمده"، كه نگویید تفاوت است زمین تا آسمان.»
آقای آصفی تصور می‌كند، تفاوت از "زمین تا آسمان" ظاهرا تفاوت "عمده" محسوب نمی شود! اما یك انقلابی دنبال تفاوت عمده و غیرعمده و سرگرم كردن خود در بازی با واژه‌ها نیست، بلكه دنبال تفاوتی است كه ولو اندك و ناچیز باشد اما بتواند راه مبارزه را بگشاید، چه رسد در اینجا كه اتفاقا بحث بر سر "تفاوت از زمین تا آسمان" است.

بین امروز و 1358 فاصله عظیمی است. نه شرایط امروز شرایط آن زمان است و نه تاكتیك‌های امروز تاكتیك‌های آن زمان. اما یك چیز در این شرایط و در این تاكتیك‌ها مشترك است: ایستادن تا پای جان برای آنكه همین حد از شرایط و آزادی ‌ها را نگاه داشت و بتوان گسترش داد.
شاید همراه با سهیل آصفی بتوان سرود خواند "گر بخواهی ور نخواهی شب رود / صبح تاریخ بشر ناگه دمد" اما این سخن در مقیاس هزاران ساله درست است نه در مقیاس عمر انسانی. چنین نیست كه بخواهی و نخواهی شب استبداد و ستم خواهد رفت. لااقل تجربه یکصدساله اخیر مبارزه خونبار مردم ایران برای آزادی و تجربه همین دوران بشریت برای رهایی به ما برعكس نشان می ‌دهد دریچه‌ ها و روزنه ‌هایی كه بر روی خلق‌ ها در لحظات معین تاریخ آنان باز می شود برای ابد گشوده نخواهند ماند. اگر این روزنه‌ها بسته شوند معلوم نیست چند سال، چند دهه باید برای باز شدن یك روزنه تاریخی دیگر صبر كرد. این آن چیزیست كه سیاست امروز ما را به سال 1358 وصل می ‌كند. اگر آن "مردان" میزگرد تلویزیونی در سال 1361 در تعطیل كردن كار و خروج از ایران اكراه داشتند از آنرو بود كه می دانستند دیگر بازگشتی نیست، می‌ دانستند فضایی كه با انقلاب ایران بر روی آزادی و رهایی مردم ایران باز شده اگر بسته شود معلوم نیست دگرباره كی؟، چند دهه دیگر؟ گشوده شود. همانگونه كه هنوز پس از 25 سال بر روی یاران آنان گشوده نشده است. در همین صدسال اخیر ایران چند بار فرصت‌های اندك آزادی بدلیل اشتباهات، ندانم كاری‌ها، ماجراجویی ‌ها یا محافظه كاری‌ ها از كف رفته است؟ این تجربه یك حزب است كه از 65 سال فعالیت خود بیش از 50 سال آن را غیرقانونی و زیر تازیانه و زندان و اعدام بوده و امروز تمام شهامت اخلاقی و نیروی اندیشه و خرد خود را بر آن گذاشته تا این روزنه‌ای كه پس از دوم خرداد بر روی خلق ما گشوده شده یك بار دیگر بسته نشود؛ باز بماند تا سهیل آصفی و سهیل آصفی ‌ها آن سرنوشتی را نداشته باشند كه نسل‌ های پیش از او داشتند. با این درك تاریخی و با این احساس مسئولیت است كه باید به انتخابات آینده اندیشید و جایگاه خود را در آن روشن كرد.


راه توده 222 11.05.2009
 

بازگشت