شیخ مهدی کروبی
شاید هنور هم
فرصت داشته باشد!
آقای کروبی به کدخدا منشی مشهور است. از جمله
گفته می شود برای بعضی از دانشجویانی که دراین سالها دستگیر شده بودند و یا
محکومیت زندان گرفته بودند پادرمیانی کرده و از روابط خود در داخل نظام در
جهت آزادی یا کم کردن حکم آنها استفاده کرده است.
شاید به همین دلیل ایشان کم و بیش جای ویژه ای در میان طیفی از دانشجویان
داشته باشد و روی استفاده از همین سرمایه هم برای انتخابات حساب کرده باشد.
آقای کروبی بعد از ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری و طرح شعارهای
انتخاباتی خود برگی دیگر از زندگی سیاسی خویش را ورق زده است.
این بار کروبی از تغییر قانون اساسی سخن می گوید. به کیهان شریعتمداری نامه
می دهد و با یاد کردن از سعیدی سیرجانی، انتقادهای بجائی از این روزنامه می
کند. برنامه اقتصادی ایشان هم شامل کوچک کردن دولت بر مبنای طرح دکتر نیلی
است.
سوال اصلی در باره مهم ترین و جنجالی ترین شعار ایشان است. یعنی تغییر
قانون اساسی، والا کوچک و بزرگ شدن دولت برای مردم نه قابل درک است و نه
اهمیتی دارد.
اگر در کشور ما، همین قانون اساسی حاضر، کاملا اجرا می شد و با بشود و
ضمانت اجرا هم داشته باشد، اصلا چه نیازی به پادرمیانی ها و ریش گرو گذاشتن
های امثال ایشان؟ که کار این ریش گرو گذاشتن ها امروز برسد به بلند کردن
سنگ بزرگ تغییر قانون اساسی که یا روی پای بلند کننده اش می افتد و یا روی
سر مردم!
آقای خاتمی با شعار التزام به همین قانون اساسی آمد. اما آنقدر برای ایشان
مانع تراشی کردند که عملا حداقل انتظار مردم از اصلاحات را هم نتوانست پاسخ
بدهد. حالا آن قدرتی که اجازه این حداقل را نداد، اگر اکنون چنان زیر فشار
قرار گرفته باشد که اجبارا نیم گام بخواهد به عقب بردارد، با همین شعار
انتخاباتی تغییر قانون اساسی در برداشتن همین نیم گام هم تردید نخواهد کرد
و نخواهد کوشید جای پایش را محکم کند؟ و این شعار در عمل به سود احمدی نژاد
تمام نخواهد شد؟
خاتمی در اجرای قانون اساسی حاضر دستش در پوست گردو ماند. تردید نیست که
خود آقای کروبی که در آن زمان رئیس مجلس بود، بهتر می داند و به یاد دارد
که زیر فشار همین قدرت در مجلس بانگ برداشت که تغییر قانون مطبوعات ممنوع!
زیرا رهبر نامه نوشته و حکم حکومتی کرده که چنین نشود.
ایشان که نتوانست درمقام ریاست قوه مقننه که در آن شجاع ترین نمایندگان جمع
بودند، سنگ نیم کیلوئی اندک تغییری در قانون مطبوعات را بلند کند، حالا
چطور می خواهد بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری که ریاست جمهوری اش نه به دار
است و نه به بار سنگ چند ده کیلوئی را بردارد؟
حاکمیت در جمهوری اسلامی هزارتوی قدرت است. گاه برای عبور از سخت ترین پیچ
های این هزارتو، کدخدامنشی هم لازم و مفید است، اما کدخدا منشی کجا و زیر و
رو کردن قانون اساسی کجا؟
محمد خاتمی هم با شناخت این هفت توی قدرت، که برای آقای کروبی هم نباید
غریبه باشد، و با تکیه به تجربیات 8 سال ریاست جمهوری اش در ساختار پیچیده
حاکمیت، در یک پیچ تند، مانور داده، خود کنار رفت و پشت میرحسین موسوی قرار
گرفت. دلیل این مانور را با صراحت کامل سردار محسن رشید، سخنگوی ایثارگران
که اکنون در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعال شده در همین روزها اعلام
داشت. او گفت که اگر خاتمی بعنوان کاندیدا می ماند، یک آنتی تز را سپاه
اجرا می کرد! و به همین دلیل کنار رفت و سکان را به میرحسین موسوی سپرد که
سپاه نسبت به او حساسیت منفی ندارد.
البته فروتنی، دانش سیاسی و موقعیت شناسی و حاکمیت شناسی خاتمی که باعث این
چرخش شد، انکار ناپذیر است. این کنار کشیدن خود یکی از نمونه های این خصلت
های اوست که با منش "خودبینی" بسیار فاصله دارد. برای او هدف مهم است نه
خودش.
کروبی که خودش هم اهل شیوه کدخدامنشی است، چرا کدخدامنشی یارانش در مجمع
روحانیون مبارز و حتی شخص خاتمی را که سالها با آنها در یک سنگر بوده نمی
پذیرد و به سود انتخاباتی کنار نمی رود که در آن یک کاندیدای اصلاح طلب در صحنه باقی
بماند تا بلکه نتیجه انتخابات در همان مرحله اول به حذف احمدی نژاد کشیده
بشود نه به سود احمدی نژاد؟
چرا باید حرف هائی زد و شعارهائی داد که فقط حرف است و شعار، حتی اگر رای
هم بشود، از شعار فراتر نخواهد رفت و بر بی اعتمادی مردم به حرف و شعارهای
انتخاباتی، در آینده بیش از امروز خواهد افزود؟
همین است که مردم وقتی شعارهای سیاسی و اقتصادی توام با احتیاط میرحسین
موسوی را این روزها می شنوند و آن را با واقعیات جامعه و ساختار قدرت تطبیق
می دهند بیشتر به دلشان می نشیند. او راست و پوست کنده می گوید می خواهد
وزنه 10 کیلوئی را نه در حرکت یک ضرب، بلکه در حرکت دو و یا حتی سه ضرب
بلند کند. مردم به این شعار و وعده بیشتر باور می کنند تا آن شعار و ادعای
بلند کردن وزنه 500 کیلوئی در حرکت یک ضرب!
راه توده 223 18.05.2009