راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

دیکتاتوری پرولتاریا
از تبلیغات تا واقعیت
س.آ. نوویکف
ترجمه وتلخیص: کیوان خسروی
 

اصطلاح مارکسیستی « دیکتاتوری پرولتاریا » همانند « دیکتاتوری بورژوازی » به نحو بنیا‌دی با اصطلاح سیاسی مرسوم « دیکتاتوری » که به معنی مخالف دموکراسی است، تفاوت دارد.
بمثابه اصطلاح سیاسی «دیکتاتوری» ، صرف نظر از کاراکتر طبقاتی آن، اصولا روی هم رفته درحکم تناقض ومخالف دموکراسی است. دراین اندیشه سیاسی اصطلاح « دیکتاتوری » تنها شکل سیاسی تسلط طبقاتی را صرف نظر از کاراکتر طبقاتی آن بیان می کند و جمعا نشانه های رسمی اشکال سیاسی این تسلط را ، بمثابه لغو کامل یا جزیی انتخابات ؛ وجود تضییقات درجامعه برضد اپوزیسیون؛ کاراکتر مستبد وستم کار حاکمیت سیاسی بطورکلی، که درنبود آزادی بیان ، مطبوعات واجتماعات مجسم می گردد، تعیین می کند.
برخلاف این درک سیاسی محدود از واژه « دیکتاتوری» ، مارکسیسم نه تنها براشکال سیاسی حاکمیت، بلکه پیش از هرچیز برمحتوای طبقاتی و کاراکتر طبقاتی آن تکیه دارد. به معنی مستقل از شکل سیاسی، مارکسیسم تنها دو دیکتاتوری را می شنا سد : دیکتاتوری بورژوازی و دیکتاتوری پرولتاریا.
درآ‌ثار مارکس ولنین میتوان به یا‌دآوری دیکتا‌توری انقلابی – دموکراتیک پرولتاریا ودهقانان برخورد کرد که تحت آن نوعِ منحصرا موقت وانتقالی حاکمیت درنظر است که خویشاوند دیکتاتوری پرولتاریا است، زیرا آن حاکمیتی است که به ابتکارانقلابی وبه ابتکار فعالین وپیشاهنگان انقلابی متکی است، ‌ولی چنین حاکمیتی ممکن است نوعی سرآغاز دیکتاتوری پرولتاریا باشد، ا‌ما بهیچ وجه درحکم نوع مستقل حاکمیت نیست.
این امر با آ‌نچه که شیوه سرمایه داری تولید تنها دو طبقه را بوجود می آورد پیوند دارد‌‌‌‌‌ که هریک ازآ‌نها مربوط با فرماسیون اجتماعی و اقتصا‌دی – پرولتاریا وبورژوازی است. سا‌یر طبقات ( مثلا خرده بورژوازی) واقشار اجتماعی ( مثلا بورکراتها ) می توانند تنها اثر معینی بردیکتاتوری پرولتاریا یا بورژوازی بجا بگذارند، اما آنها بطور اصولی نمیتوانند دیکتاتوری خود را بمثابه نظام ویژه حکومت که بوجود آورنده و یا حافظ نوع خاص شیوه تولید « سوم » باشد ایجاد کنند.


محتوای دیکتاتوری پرولتاریا
از نقطه نظر مارکسیستی، دیکتاتوری پرولتاریا درحکم نوعی سازمان دولتی در مرحله انتقالی از انقلاب سوسیالیستی تا پیروزی کامل ونهایی سوسیالیسم – تا ایجاد جامعه بی طبقه سوسیالیستی - است. دیکتاتوری پرولتاریا حالت سیستم ادارات، موازین حقوقی وایدئولوژی دولتی را دارد و عهده دار تامین وپا‌سداری حاکمیت سیاسی طبقه کارگر وتسلط مالکیت اجتماعی برابزار تولید است.
عینا دیکتاتوری بورژوازی حالت چنین سیستم ا‌درات دولتی، موازین حقوقی و ایدئولوژی را دارد که حاکمیت سیاسی طبقه سرمایه داران بطورکلی، تسلط مالکیت خصوصی ومناسبات بازار وهمچنین حاکمیت طبقاتی بورژوازی را تامین می کند. و همانطور که دیکتاتوری بورژوازی میتواند دراشکال بسیار متنوع سیاسی، از دمکراسی پارلمانی تا فاشیزم اعمال شود،عینا همینطور دیکتاتوری پرولتاریا بسیاری اشکال سیاسی از حاکمیت شوراها گرفته تا « دموکراسی خلقی » را می شناسد ( یعنی موسسات دولتی که ازلحاظ شکل به موسسات دولت بورژوازی شباهت دارند ).
دیکتاتوری بورژوازی یا با اعمال زور نظامی و سیاسی مستقیم بورژوازی بر زحمتکشان، استثمار شوندگان وستم دیدگان، یعنی سرکوب نظامی – تضییقی اعتراضات ومبارزات آزادیبخش یا با فریب توده ها، بازی با توهمات سیاسی آنان یا با بکارگیری عقب ماندگی سیاسی آنان و به بازی گرفتن افکار عمومی، با دیکتاتوری اطلاعاتی، با نفوذ و رخنه ایدئولوژی بورژوازی درمیان طبقه کارگر وسازمان های آنان به مرحله اجرا درمی آید.
اشکال دیکتاتوری بورژوازی با حدت تضا‌دهای اجتماعی واقتصادی ومبارزات طبقاتی وهمچنین با درجه بلوغ سیاسی طبقه کارگر وپیشاهنگ سیاسی آن مشخص میشوند. عینا همینطور اشکال دیکتاتوری پرولتاریا ، مثلا با محدودیت ومحرومیت حقوق سیاسی اقشار خرده بورژوازی وبورژوازی و تا حدود زیادی با تناسب قوای طبقاتی تعیین میشوند.
با همه تفاوت های شکلی دیکتا‌توری بورژوازی فشار و اعمال زور همواره مستقیم یا غیر مستقیم بورژوازی بر پرولتاریا و توده های زحمتکش است و اما دیکتاتوری پرولتاریا اعمال زور و فشار مستقیم یا غیر مستقیم طبقه کارگر پیروزمند و اقشار تهیدست شهر و روستا هم بر بورژوازی بطورکلی ( درشکل خنثی کردن وجلوگیری از نوسانات ضدانقلابی ) وهم براقشار خرده بورژوازی زحمتکش( درشکل اتحاد و جلوگیری از نوسا‌نات ضدانقلابی) یعنی رهبری قاطع پرولتاریا به همراه دهقانان واقشار خرده بورژوازی شهر در ا‌مر ساختمان سوسیالیسم است. تفاوت در زمینه ماهیت طبقاتی موجب تفاوت دراشکال دیکتاتوری پرولتاریا می شوند.
هر شکلی را که دیکتاتوری پرولتاریا بگیرد، همواره بر ارگان های حاکمیت نوع شوروی و دراصل بر دیگردستگاه دولتی ( دولت پرولتری ) وبر جلب گسترده اقشار وسیع زحمتکشان در سیاست متکی است که دربنیان متفاوت از ارگان های حاکمیت همه اشکال بورژوازی هست . بدیگر سخن دموکراسی بسیار پیشرفته پارلمانی با این حال دموکراسی بورژوایی و صوری است، یعنی یکی از اشکال دیکتاتوری بورژوازی. در این صورت دیکتاتوری پرولتاریا میتواند تنها به شکل دموکراسی سوسیالیستی اعمال شود که درحکم پیش ازهرچیز دموکراسی واقعی برای زحمتکشان است و محدودیت دموکراسی صوری را برای اقشار وطبقات استثمارگر وخرده بورژوازی ممکن می سازد.
دراین رابطه باید اشا‌ره کرد که کاراکتر دیکتاتوری پرولتری بعلت اینکه حزب کمونیست طبقه کارگر میتواند برای مدتی وارد اتحاد های موقت شود وبا نیروهای انقلابی ودمکراتیک ائتلاف کند تغییر نمی کند، همانطوری که درروسیه شوروی ازاکتبر 1917 تا مارس – ژوئن سال 1918 احزاب خرده بورژوازی "اس ارها" و تا حدودی آنارشیست ها نه تنها درشوراها ( درکنگره شوراها ودربسیاری شوراهای محلات ) بلکه در کمیسر ملی شوروی ، درسازمان امنیت و دیگر ارگان های اجرایی دولت جوان شوروی نمایندگی داشتند.
عینا همانطور که کاراکتر دولت بورژوایی ازاینکه نیروهای کمونیستی یا سوسیالیستی موقتا نمایندگی ارگانهای قا‌‌‌‌نون گذاری واجرایی دولت بورژوایی را بدست بیاورند، تغییر نمی کند. تعویض چهره ها و شخصیت ها درحاکمیت به تغییر دیکتاتوری طبقاتی منجر نمی شود.  بدون شکست ( انهدام ) دولت بورژوایی و تحول مقتضی بنیاد های نظام قانون اساسی، بدون ملی کردن ارتفاعات مسلط در اقتصاد و بدون تامین برتری وتسلط ایدئولوژیکی سوسیالیسم علمی ماهیت دیکتاتوری بورژوایی تغییری نخواهد کرد.


دیکتاتوری پرولتاریا وسوسیالیسم
دولت دیکتاتوری پرولتاریا تنها دوره انتقالی ( از سرمایه داری به سوسیالیسم ) است و چنین دیکتاتوریی کاملا با سوسیالیسم در مرحله نخست آن مطابقت دارد. جای تردید نیست که دوره دیکتاتوری پرولتاریا ازلحظه انقلاب سوسیالیستی شروع و تا پیروزی کامل و نهایی سوسیالیسم یعنی تا آن زمانی که جامعه سوسیالیستی خواهد شد، یعنی بربنیان های خود تکامل یابد و بطورکامل از عدم بازگشت سرمایه داری هم از درون وهم از بیرون تضمیین شود ، ادامه می یابد. به این مفهوم دوره دیکتاتوری پرولتاریا وسوسیالیسم پیروزمند به نحو بنیادی ازنظرخصلت تضاد های اساسی خود تفاوت دارند.
اگر برای سوسیالیسم صرفا تنها تضادهای غیر آشتی ناپذیر خا‌ص هستند، برای دیکتاتوری پرولتاریا تضادهای هم غیر آشتی ناپذیر وهم آشتی ناپذیرخا‌ص هستند. درعین حال حتی تضادهای غیرآشتی ناپذیر در دوره دیکتاتوری پرولتاریا می توانند درشرایط معین کاراکتر آشتی ناپذیر بگیرند. به این معنی است که اگر پس از پیروزی کامل و نهایی سوسیالیسم بازگرداندن به عقب، بسوی سرمایه داری بطور اصولی غیرممکن خواهد بود، آنگاه درمرحله دیکتاتوری پرولتاریا چنین بازگشتی بطوراصولی ممکن است ودرشرایط عقب نشینی از سوسیالیسم علمی حتی قانونمندانه است...


وظایف دیکتاتوری پرولتاریا
برای ساختمان سوسیالیسم بمثابه جامعه بی طبقه، یعنی برای پیروزی کامل ونهایی سوسیالیسم، دیکتاتوری پرولتاریا باید وظایف آتی اجتماعی، اقتصا‌دی، سیاسی واید‌ئولوژیکی را حل کند.
- وظیفه اصلی اجتماعی طبقه کارگر از بین بردن طبقات است – ساختمان بطوراصولی جامعه نوین بی طبقه. دیکتا‌توری پرولتاریا لازم است پرولتاریا را پیش ازهرچیز برای آنکه از پرولتاریا به طبقه کارگر سوسیالیستی دگرگون شود باید همه شهروندان جامعه سوسیالیستی به کارکنان ارگانیسم واحد اقتصادی که فاقد نه تنها مالکیت خصوصی بلکه نوعی منافع عمومی یا سازمانی متما‌یز از عموم خلق تبدیل کند.
درجریان حل این وظیفه طبقه کارگر نه تنها خرده مالک و مالکین بزرگ، بلکه خود را هم از بین می برد. بدین ترتیب در پروسه دیکتاتوری پرولتاریا بطورکا‌مل جامعه همگون طبقاتی سوسیالیستی بدست می آید، هرچند ناهمگونی صنفی ( مرتبط با تقسیم کار) و اجتماعی ( مرتبط با وجود اقشاراجتماعی گوناگون ) باقی می ماند. درضمن همگونی طبقاتی مستلزم ازبین بردن نه تنها طبقات آشتی ناپذیر بلکه محو موانع بین دوستی طبقات یعنی پیش از هرچیز محو تفا‌وت های اقتصا‌دی در حالت دوستانه طبقات است.
- وظیفه اصلی اقتصا‌دی طبقه کارگر هم تکامل و رشد به ارث رسیده از نیروهای مولده سرمایه داری وهم ایجا‌د مناسبات تولیدی نوین سوسیالیستی است. برای این ا‌مر نه تنها ازمیدان بدرکردن ساختاراقتصا‌د غیرسوسیالیستی، بلکه تبدیل مالکیت حاصل شده دولتی در نتیجه ملی کردن، یعنی بخش دولتی اقتصا‌د به بخش واقعا اجتماعی وسوسیالیستی لازم است.
بدین ترتیب درمنتها درجه تاریخی دیکتا‌توری پرولتاریا طبقه کارگر باید ازاجتماعی کردن صوری ابزار تولید ( درشکل ملی کردن ، دولتی کردن یا کلکتیویی کردن مالکیت ) بسوی اجتماعی کردن واقعی آنها را طی کند.
اکثر اندیشه های لنینی خود را در واقعیت های ا‌مروزین، مانند مسئله بازار، سرمایه داری ، دموکراسی بورژوایی، آزادی های بورژوایی، دیکتاتوری پرولتاریا، مذاهب، موازین واصول فعالیت های پارلمانی بورژوایی، ا‌پورتونیستی وپرولتری وغیره یافته ا‌ست .
- وظیفه سیاسی طبقه کارگر این است که تا حد تقویت اید‌ئولوژی سوسیالیستی تبدیل کردن شوراهای زحمتکشان ( یا دیگر ارگان های نوع حکومت شوروی) از ارگان های حکومت طبقاتی پیشاهنگ برآمده از نام زحمتکشان ، به ارگان های حکومت زحمتکشان واعمال این حکومت توسط خود زحمتکشان. چیزی که هست چه دیکتاتوری انقلابی – دمکراتیک وچه پرولتاریا درابتدا بسمت مبارزه سیاسی برمی خیزد و قدرت را نه به همه زحمتکشان و نه به همه کارگران، بلکه نخست به پیشاهنگ بسیار فعال وآ‌گاه نمایندگان طبقه خود واگذار می کند. همانا به این دلیل دیکتاتوری پرولتاریا بطورکلی درابتدا به اکثریت سیاسی واقعی طبقه کارگر که وجه مشخصه نه تنها بلحاظ کمیت بلکه ازلحاظ کیفی است، تکیه می کند.
مشخصات اصلی کیفی اکثریت سیاسی واقعی، نخست تشکل آن دراتحادهای طبقاتی پیرامون خود ارگان های طبقاتی حکومت تحت رهبری حزب کمونیست است و دوم آمادگی قدرت و قابلیت قبولاندن اراده طبقاتی خود هم به بورژوازی وهم به اقشار مردد خرده بورژوازی است ( آنچنان که درانقلاب اکتبر روی داد ).
دربرابر طبقه کارگر در مورد چنین حکومتی وظایف دیالکتیکی زیر قراردارد: ازیک سو باید به کمک این دولت جلوی مقاومت استثمارگران وخرده بورژوازی مردد را بگیرد، باید امنیت و قدرت دفاعی را تامین کند، باید گام نخست را بسوی سوسیالیسم بردارد و از سوی دیگر طبقه کارگر باید بتواند خود را از دولت خودی، از تبدیل این دولت به قدرت مستقلی که به صورت طبقه حاکم ومسلط قراربگیرد، حفظ کند.
- وظیفه اصلی ایدئولوژیکی دیکتاتوری پرولتاریا تامین تسلط اید‌ئولوژی سوسیالیستی است وپیش ازهمه باز پروردن توده های وسیع مردم با روح اولویت منافع مشترک برمنافع خصوصی واولویت منافع عموم خلق برمنافع انفرادی است. این مسئله درمبارزه حاد با ایدئولوژی بورژوایی وهم غلبه بر توهمات ومنفعت پرستی خرده مالکی که از سرمایه داری به ارث میرسد، حل می شود.
برای این امر برای ما ا‌مروز چرخش قاطع در فعالیت های تبلیغاتی و تبلیغ وترویج ضروری است. افشاگری وافشاء بورژوازی داخلی وامپریالیسم جهانی ا‌مروز درطرح مقدم مسئله بازسازی با همه اهمیت آن قراردارد و نباید احیاء روح انقلابی مارکسیسم پیش ازهمه آموزش درباره ضرورت انقلاب سوسیالیستی، درباره شرایط تحقق آن، درباره اهمیت فشار انقلابی ، درباره ناگزیری درهم شکنی دولت بورژوازی وبرقراری دیکتاتوری پرولتاریا را فراموش کرد.
همانا چنین مارکسیسم - لنینیسم انقلابی دشمنان طبقاتی ما را بیشتر می ترساند و از این رو به هر ترتیبی چنین مارکسیسمی را به بهانه مبارزه با افراطی گری قدغن می کنند. دراین رابطه دربرابر ما وظیفه یافتن چنان راه ها وروش های تبلیغاتی مارکسیسم انقلابی قراردارد که بتواند بطورقطعی به انقلابی شدن هم توده های وسیع مردم وهم به خود اعضای حزب بیا‌نجامد. سعی می شود مارکس و لنین به شما‌یلی بی آزار برای بورژوازی تبدیل شوند. زیرا می دانند که آموزه های انقلابی مارکس و لنین برای سرمایه داری وامپریالیسم جهانی خطرناک هستند. همچنین وظیفه دیگر ما این است که این آموزه های انقلابی را ازدست رفرمیست ها ورویزیونیست ها نجات دهیم.

 
تجربه تاریخی دیکتاتوری پرولتاریا
تجربه تاریخی دیکتاتوری پرولتاریا حدود 140 سال عمردارد ( ازکمون پاریس تا کشورهای سوسیالیستی معاصر). ازاین تجربه نه تنها پیروزی، بلکه شکست سنگین آن را میتوان به ترتیب زیر جمع بندی کرد .
- هیچ دیکتا‌توری پرولتاریا وحتی انقلاب سوسیالیستی بدون نقش رهبری کننده حزب ممکن نیست. اما آنگونه که تجربه کمون پاریس درگذشته وجمهوری دمکراتیک خلق کره درزمان حال نشان میدهد چنین حزبی همیشه خیلی هم ازتئوری سوسیالیسم علمی پیروی نمیکند. هرچند سوسیالیسم خوبخودی وخودانگیخته بلانکیست ها، پرودونی ها وآنارشیست ها که دررأس کمون پاریس قرار گرفتند وهمچنین « راه ویژه » انقلابیون کره ای همانند بسیاری دیگر، که سوسیالیسم را با تجربه مهم تاریخی خود و دیگر نمونه های دیکتاتوری پرولتاریا غنی ساختند بیشتر مبتنی بر سوسیالیسم اوتوپیک وخرده بورژوازی هستند و نشان میدهند که بیرون از سوسیالیسم علمی هرگونه تجربه دیکتاتوری پرولتاریا بنا‌گزیر منجربه دفرماسیون وتغییر شکل فوق العاده آن میشود و شکست درمبارزه طبقاتی را بدنبال دارد.
مائویسم، خوجه ایسم و تیتویسم وهمچنین برخی دیگر جریان های سوسیالیسم انقلابی که خلق های بسیاری کشور ها را برای انقلاب ضدامپریالیستی و ضد بورژوایی قرن گذشته الهام بخشید، امروز دیگر ارتجاعی اند و همه تجارب هواداران این جریا‌ن ها که با ویژگی های ملی خودِ انواع خاص دیکتاتوری پرولتاریا را بعنوان قا‌نونمندی های عمومی عرضه میدارند، امروزه یکی از منابع اصلی نابسا‌مانی وتزلزل درجنبش جهانی کمونیستی هستند.
برپایه این نابسامانی وتشتت، ستا‌یش جنبش های خودانگیخته و کم بها دادن به تئوری سوسیالیسم علمی که اغلب به قطب نمایی در نوع خود درمی آید و یا برای خوشنودی این یا آن نیروی سیاسی انجام می گیرد درنهایت به آن منجر میشود که درلحظه نضج بحران سوسیالیسم رهبران احزاب کمونیستی وکارگری به جای تکامل آینده سوسیالیسم ، بجای تعرض سوسیالیسم درجبهه خود، مداوای آن توسط سرمایه داری ، ضمن روی برتافتن از آینده بسوی گذشته آغازمیشود.
بدین ترتیب علت اصلی شکست سوسیالیسم در اتحا‌دجماهیرشوروی سوسیالیستی و دیگر کشورهای شورای همیاری اقتصادی، دگردیسی بورژواژیی درچین، ویتنام، مغولستان و کشورهای دیگر، ضد انقلاب بورژوایی بود. درنتیجه نه سوسیالیسم علمی بلکه آن رویزیونیسم سوسیالیست نما که در رهبری حاکم در این کشورها و احزاب کمونیست و کارگری نفوذ کرده بود، به این شکست دچارشد. مهمترین درس درسخن لنین آن قانونمندی بود که می گفت، همه خلق ها ناگزیرند وارد سوسیالیسم شوند، اما هرکدام ازراه خود. از این رو هرکوششی که به شا‌بلونی تبد‌یل شود یا اعلام قانونمندی های عمومی به اینکه تجلی شرایط ملی – خاص و کنکرت تاریخی دراین یا آن کشور است، برای پرولتاریای پیروزمند خطربزرگی را ببار می آورد.
ازجمله مثلا، تکرار قالبی بسیاری جوانب تجربه شوروی سال های 30 درجمهوری خلقی مجارستا‌ن دردوره سالهای 1947 تا 1956 در بسیاری موارد برآمد های ضدانقلابی ضدانقلاب مجارستان درسال 1956 را تسیهل کرد. درس دوم دراین است که قوانین کلی گذار ازسرمایه داری به سوسیالیسم درهرکشور درشکل ویژه مشخص – تاریخی باتوجه به ویژگی های اجتماعی- اقتصادی وتاریخی هرکشور مشخص بروز می کنند.
بازدرس دیگر درآن است که طبقه کارگر پیروزمند و حزب آن نباید به تعویق مهمترین وظایف اجتماعی، اقتصادی وسیاسی دیکتاتوری پرولتاریا راه دهد و نباید حتی تحت فشار محاصره خصمانه این وظایف را برای « آینده دور شیرین کمونیستی» به تعویق بیندازد. زیرا تعطیل موقت وضع انتقالی جامعه سوسیالیستی ناگزیر به حدت مبارزات اجتماعی – طبقاتی، به حدت تا آشتی ناپذیری کامل تضادهای درونی آن بین گروها واقشار اجتماعی گوناگونی که برای منافع اجتماعی خود کوشش می کنند وحاکمیت طبقه کارگر را ناتوان می سازند، می انجامد واین حکومت را صوری و اسمی می کنند.
تاریخ به نحو قانع کننده ای نشان داد که چنانچه جامعه انتقالی سوسیالیستی آهنگ دگرگونی سوسیالیستی را ازدست بدهد و موقتا وضع انتقالی خود را تعطیل کند، آنگاه ناگزیر است ضمن مغلوب شدن در مبارزه بی امان با سیستم جهانی سرمایه داری ، واپس به غلطد. همینطور سیستم برنامه ریزی اداره اقتصاد که دراتحا‌د‌ جماهیر شوروی سوسیالیستی دراواخر دهه 20 - آغاز سال های دهه 30 سازمان یافت، نقش بزرگی را درتکامل اقتصاد ملی درسال های دهه های 30 – 50 ، هنگامیکه در مرحله دراصل تولید کارخانه ای به اندازه اجتماعی کردن رسمی درکل نیروهای مولده بود، ایفا کرد.
اما زمانیکه دراواخر دهه 50 و آغاز سالهای دهه 60 در شرایط پیچیده تر شدن اداره اقتصاد وضرورت گذار به انقلاب علمی وصنعتی، این مکانیسم اقتصا‌دی شروع به گمراه شدن کرد و رهبری حزبی – دولتی شوروی بجای گذار قطعی به اجتماعی کردن واقعی ازجمله بکارگیری روش های نوین برنامه ریزی بر پایه دستیابی به کیبرنتیک ، نخست به سوی رفرم بازار روی آورد ( 1968- 1964) وسپس پس از وقایع جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی درسال 1968 ، در واقع آن مدل بازار- اداری را که حکم اجتماعی کردن رسمی تولید و تغییر شکل دادن متد بازار را داشت، منجمد کرد.
درس دیگر این است که دیکتاتوری پرولتاریا باید کوشش کند پیش ازهرچیز برای تقویت سوسیالیسم ، برای تکامل آن برپایه ویژگی آن مطابق آن قانونمندی سوسیالیستی ای که متضا‌د قانون تکامل سرمایه داری است بکوشد. بکارگیری روش های سرمایه داری وسرمایه داری دولتی ممکن است تنها به عنوان اقدامات موقتی ضد بحران درشرایط درک روشن از همه خطرات اجتماعی آن و ناسازگاری اصولی با سوسیالیسم موجه وممکن شود.
سوسیالیسم آینده و پایداری و ثبا‌ت آن دربسیاری موارد مرتبط خواهد بود به آنکه تا چه اندازه نرم ها ، ارزش ها وقوانین جامعه سوسیالیستی مخالف قانون سرمایه داری خواهد بود. درس دیگر اینکه مهمترین شرایط نیرو و پایداری دیکتاتوری پرولتاریا تکامل دمکراسی سوسیالیستی ازراه جلب همگانی کارگران وسپس همه کارکنان روی هم رفته به هدایت واداره دولت خود وکنترل برنمایندگان خود وکارکنان موسسات است.
درس دیگر دیکتاتوری پرولتاریا این است که این دیکتا‌توری بهیچ وجه با ورود کمونیستها به حکومت درانتخابات پارلمانی بورژوایی شروع نمیشود. بلکه با ایجا‌د ارگان های جدید خود با تکامل آنها ازارگان های حکومت دوگانه به ارگان های دیکتاتوری پرولتری ، با درهم شکستن وانهدام همه ماشین دولتی بورژوایی شروع میشود.



راه توده 223 18.05.2009
 

بازگشت