راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نگاهی به نظرات احمد زیدآبادی
"حرف های مفت"
تحکیم و ادوار تحکیم
را فلج و منفعل نکرد؟

چهار سال پیش درست در همین روزها کشور ما مبارزات انتخاباتی نهمین دوره ریاست جمهوری را می گذارند. مروری بر دیدگاه ها و نظرات فعالان و نیروهای سیاسی در آن انتخابات روشنگر بسیاری از مسایل امروز است.
مثلا در انتخابات نمادین اخیر دانشجویی در دانشگاه تهران، 72 درصد به میرحسین موسوی، 17 درصد به احمدی نژاد و 7 درصد به کروبی رای داده اند. و این یعنی آنکه بخش آگاه جنبش دانشجویی، نهادهایی مانند دفتر تحکیم یا ادوار تحکیم را پشت سر گذاشته اند و منتظر اظهار نظر آنها باقی نمانده اند. چرا؟ دلیل عقب افتادن این انجمن ها و نهادها از جنبش دانشجویی کشور در کجاست؟ ریشه این عقب ماندگی و انفعال را نباید در مواضع این نهادها در همان چهار سال پیش و در قبال گزینش احمدی نژاد به رئیس جمهوری جستجو کرد؟
به یک نمونه نگاه کنیم.
چهار سال پیش که جامعه ما با خطر رئیس جمهوری احمدی نژاد و ضرورت مقابله با آن روبرو بود آقای احمد زیدآبادی که اکنون دبیر ادوار تحکیم وحدت شده، پایش را در یک کفش کرده بود که مقابله با احمدی نژاد لازم نیست زیرا بنظر ایشان کشور ما باید وارد "سیاهچاله" شود! چرا؟ چون پس از آن به ادعای ایشان "آینده ای روشن" ‏درانتظار کشور خواهد بود!
حالا همین آقای زیدآبادی اکنون صدوهشتاد تغییر جهت داده و دیگر به کمتر از اصلاحات، آن هم نه اصلاحات معمولی، بلکه "اصلاحات ساختاری"‌ رضایت نمی دهد. پس تکلیف آن "آینده روشن" چه شد؟
ایشان در مقاله ای که در سایت "روزآنلاین" هم منتشر شده، بقول خودش در مقام یک "روشنفکر، اندیشمند و تحلیل گر" انتخابات کنونی و دو نامزد اصلاح طلب یعنی موسوی و کروبی را چنین توصیف می کند: "‎اینکه کدامیک از دو کاندیدا‎ ‎اصلاحات‎ ‎بنیادی را به پیش خواهد‎ ‎برد، دمکراسی را حاکم خواهد کرد،‏‎ ‎سیاست‎ ‎خارجی را ‏در مسیر دیگری‎ ‎خواهد انداخت، به حکم حکومتی تن در‏‎ ‎نخواهد‎ ‎داد، باعرض معذرت از‎ ‎دوستان، تقریبا حرف مفت‎ ‎ ‎است‎!"
یعنی با عرض معذرت از آقای زیدآبادی باید گفت آن "آینده روشن" چهار سال پیش ایشان پس از سیاهچاله احمدی نژاد هم از نوع همین "حرف مفت" ها بود و اگر آن موقع این حرف زده نشده و تبلیغ نشده بود شاید می شد جلوی ورود به "سیاهچاله" را گرفت که اکنون وعده آن آینده روشن به حرف مفت تبدیل نشود.
متاسفانه حرف های امروز آقای زیدآبادی دست کمی از حرف های چهار سال پیش ایشان ندارد، با این تفاوت که آن موقع ایشان یک روزنامه نگار ساده بود و اکنون دبیر با سابقه ترین تشکیلات دانشجویی پس از انقلاب است. برای عقب ماندن تشکیلاتی نظیر دفتر تحکیم از جنبش دانشجویی باز هم باید دنبال دلیل رفت؟
راه توده همان چهار سال پیش و در فاصله دور اول و دوم انتخابات، درباره عواقب همین "حرف ها" به آقای زیدآبادی هشدار داد و در راه توده 30 خرداد 1384 نوشت:

«احمد زیدآبادی روزنامه نگار ایرانی در مقاله‌ای در "روز" به درس هایی می‌ پردازد كه از تحولات هشت سال گذشته آموخته است. براساس این درس‌ ها خلاصه ایران "بطور گریز ناپذیر" وارد "سیاه چاله" خواهد شد، سیاه چاله‌ای كه البته پس از آن "آینده‌ای روشن" در انتظار جامعه ایرانی خواهد بود. نتیجه: آنان كه در لحظه كنونی مبارزه می‌ كنند كه جلوی ورود جامعه ایران به این "سیاه چاله" را بگیرند مقصرین اصلی هستند كه مانع از رسیدن به "آینده روشن" تخیلی پس از آن می‌ شوند. این پوست كنده حرف های زیدآبادی است كه مدتهاست پیاپی به شكل‌ های مختلف و توصیه‌ های گوناگون در مقاله ‌های وی و در لفافه بحث ‌های تئوریك و روشنفكرانه عرضه می‌ شود. روایتی دیگری از همین سخنان را می ‌توان هم اكنون بر روی رادیو ‌بی ‌‌بی سی گوش داد. آنجا كه زیدآبادی مدعی می ‌شود كه گویا رئیس جمهور شدن ‌هاشمی رفسنجانی یا احمدی نژاد تفاوتی برای مردم ایران نخواهد داشت. بنابر استدلال او شاید هم بتوان نتیجه گرفت كه احمدی نژاد بر رفسنجانی ترجیح داشته باشد چون ایران را بیشتر وارد "سیاه چاله" می‌ كند و در نتیجه سریع تر به آن "آینده روشن" خیالی خواهیم رسید.
"زیدآبادی به شیوه‌ای حیرت آور و در جملاتی كه از سراپای آن‌ بی‌ اعتنایی، خونسردی و انفعال در برابر امكان‌ های معینی كه در برابر جامعه ماست و خطرات مشخصی كه آن را تهدید می‌ كند بیرون می ‌زند می ‌نویسد: "چه معین رئیس جمهور می‌ شد و چه ‌هاشمی رفسنجانی یا احمدی‌ نژاد رئیس جمهور شوند، در اصل ورود به آن سیاه چاله تردید ندارم، اما آنچه در مورد آن تردید دارم، میزان هزینه ‌هایی است كه رئیس جمهور شدن هر یك از این افراد به جامعه ایرانی تحمیل خواهد كرد." این تردید درباره معین البته یقین تر است و او از بقیه خطرناك تر بود چرا كه در مورد معین "مطمئن بودم كه ورودش به كاخ ریاست جمهوری هزینه سنگینی در پی می‌ داشت".
زیدآبادی توضیح نمی دهد: چرا ایران بطور گریزناپذیر باید وارد سیاه چاله شود؟ و چرا پس از این سیاه چاله آینده‌ای روشن خواهیم داشت؟ كدام تحلیل، كدام محاسبه پشتوانه چنین نگرشی است؟
شكل دیگری از همین نگرش انفعالی توسط بخشی دیگر از نیروهای اپوزیسیون خارج از كشور ایران مطرح می ‌شود كه مدعی هستند "شرایط" ایران گویا اجازه بازگشت به عقب را نمی دهد و نتیجه می ‌گیرند هركس رییس جمهور شود تاثیری چندان نخواهد داشت و ناگزیر خواهد بود این شرایط را در نظر بگیرد و در چارچوب آن عمل كند. بنظر آنان این شرایط وزن خود را به هر كس رییس‌ جمهور شود، احمدی نژاد باشد یا رفسنجانی تحمیل خواهد كرد."
راه توده در پاسخ به ادعاهای چهار سال پیش زیدآبادی و کسانی که مانند او می اندیشیدند تاکید کرد:
"اینكه "شرایط" و اوضاع و احوال جامعه ایران فردا به احمدی نژاد یا هركس دیگر اجازه خواهد داد یا اجازه نخواهد داد كه برنامه‌ های معینی را مثلا در صورت رییس جمهوری پیش برد بستگی به "مبارزه" امروز و فردای مردم دارد. "شرایط" بخودی خود بوجود نیامده اند و بوجود نخواهند آمد. مردم هستند كه شرایط را و تاریخ را می ‌سازند اما نه فقط با مبارزه شان بلكه همچنین با انفعال شان. شرایط امروز نتیجه مبارزه یا انفعال دیروز ماست و شرایط فردا نیز نتیجه مبارزه یا انفعال امروز ما خواهد بود. آن دستی كه توانست احمدی نژاد را به شهرداری تهران برساند و اكنون برای ریاست جمهوری او خیز برداشته است متكی به هیچ جبر تاریخی و هیچ تقدیر ناگزیر نبود، بلكه بهره مند از انفعال دیروز ما بود و اینكه همین دست فردا بتواند برنامه برقراری "دولت اسلامی" را پیاده كند یا نه، به مبارزه یا انفعال امروز ما بستگی دارد. برای اینكه شرایط فردا، تناسب قوای فردا، به احمدی نژاد و حامیان وی اجازه اجرای برنامه ‌های خود را ندهد باید امروز در برابر او ایستاد و مبارزه كرد وگرنه با این تئوری‌ بافی‌ های انفعالی از سراشیب و "سیاه چاله" ‌ای كه به آن وارد شده ایم هیچگاه خلاصی نخواهیم داشت. »
راه توده در همان مقاله سپس به کنه بینشی می پردازد که زیدآبادی و بخشی از اپوزیسیون آن دوران تبلیغ می کردند و نوشت که از ویژگی های این بینش
«مخلوط كردن روندهای دراز مدت تاریخی با روندهای كوتاه مدت و مجددا جدا كردن آن از تاثیر عمل و مبارزه مردم است. مانند این ادعا كه ما ناگزیر وارد "سیاه چاله" می ‌شویم و پس از آن "آینده‌ای روشن" در انتظار خواهد بود. این ادعا در سیر تاریخ به ظاهر دارای حقانیت است. زیرا هر شرایطی در درون خود تضادهایی را بوجود می آورد كه بنوبه خود این تضادها راه را برای برون رفت از آن هموار می‌ كنند. در تاریخ نیز در مواردی بسیار خلق ها وارد سیاه چاله‌ هایی شده اند كه پس از آن در برخی موارد، االبته با پرداخت هزینه‌ ای گزاف، آینده‌ای دیگر و روشن تر رقم خورده است. اما موارد بسیاری هم داریم كه خلق‌ ها وارد سیاه چاله ‌هایی شده اند كه دیگر نتوانسته اند از آن خارج شوند. تمدن‌ های عظیمی كه در طول تاریخ بوجود آمده و امروز اثری از آنان باقی نمانده براثر ورود به مارپیچ یكی از همین سیاه چاله ‌ها و ناتوانی در برون رفت از آن بوده است كه به نابودی كشیده شدند. گاه نیز هزینه‌ای كه بابت خروج از این سیاه چاله‌ها پرداخت شده آنچنان گزاف بوده كه هر انسان متعهدی را به لرزه می‌ اندازد. در همین سده معاصر، به قدرت رسیدن هیتلر و ورود مردم آلمان به "سیاه چاله" فاشیسم البته در نهایت با شكست آن پایان یافت و مردم آلمان "آینده‌ای روشن تر" یافتند اما به چه بهایی برای آنان و برای مردم جهان؟" آنانی كه امروز خود را و مردم را برای جلوگیری از ورود به این سیاه چاله‌ ها متشكل می ‌كنند سازندگان آینده‌ای روشن تر هم خواهند بود نه كسانی كه دست‌ های خود را بالا برده اند و اندیشمندانه بنام دیدن دورترین احتمال‌ ها ناتوان از درك نزدیك ترین ضرورت‌ ها هستند.»
امروز پس از چهار سال همین سخنان را نباید یک بار دیگر برای آقای زیدابادی بازخوانی کرد؟ و سپس از او پرسید: آن عقب ماندگی دفتر تحکیم و دفتر ادوار تحکیم حاصل همین حرف ها و تئوری بافی های "مفت" نیست؟


راه توده 222 11.05.2009
 

بازگشت