راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

از آقای سیامک باید پرسید
"وقت ارزشمند"
کجا صرف می شود؟
هوشمند فرهمند

رفقای راه توده! من این مطلب را در پاسخ به نوشته "عزت الله سیامک" در سایت صدای مردم نوشته و برای آن سایت ارسال کرده بودم که از انتشار آن خبری نشد. پس از آنکه در همان سایت و باحتمال بسیار از همان قلم اما این بار با نام مستعار دیگری – مصطفی کبیری- به شیوه ای سخیف تر– تا حد توصیه به ترور- مطلبی منتشر شد، تصمیم گرفتم متن نوشته خود را با افزودن اشاره ای به نوشته مصطفی کبیری برای شما ارسال دارم.

 

اخیرا در سایت شما(صدای مردم) نوشته ای با امضای "عزت الله سیامك" منتشر شد که امیدوارم با سرهنگ عزت الله سیامک دبیر هیات رهبری سازمان نظامی حزب توده ایران که پس از کودتای 28 مرداد تیرباران شد اشتباه نشود! نوشته ایشان "مدعیان و فعالیت های ضد توده ای" نام داشت. این نوشته بی همتا "فروع الدین" بود و نه اصول دین. یعنی مشتی حرف های حاشیه ای که بی ارتباط با مسئله اصلی، یعنی وحدت از هم گسیخته سیاسی، که در مطالب منتشره در نشریه "نامه مردم" منعکس است؛ و شما می دانید که وحدت تشکیلاتی و وحدت حزبی بدون وحدت سیاسی و ایدئولوژیک ممکن نیست.
آقای سیامک که من سعی می کنم از "عزت الله" آن صرفنظر کنم تا کمتر خاطره و نقش فراموش نشدنی سرهنگ عزت الله سیامک در تاریخ جنبش کمونیستی و تاریخ حزب توده ایران تداعی شود، پس از اینكه توده ای بودن را تنها حق خود و همکاران خود می داند می پرسد: "کسانی که تنها بسنده به ایجاد سایت های "موازی " و در جهت تضعیف مواضع حزب کرده اند، با چه مشروعیت و حقی خود را بخشی از حزب توده ایران می دانند؟"
من به وکالت از طرف منتشر کنندگان این سایت ها می خواهم از ایشان سئوال کنم: شما چرا نوشته خود را بجای انتشار در نشریه "نامه مردم" برای یكی از همین "سایت های موازی" به ادعای خود "ضد حزبی" فرستاده اید تا آن را منتشر كند؟ زبانم در کام بماند، نکند فرصت طلبی کرده اید تا از همین "سایت های موازی ضدحزبی" هرجا لازم آمد به نفع خود استفاده كنید؟
نویسنده در نفی بی استدلال انتقادهایی كه از سوی محافل مختلف، چه کتبی و چه شفاهی نسبت به "سند مصوب نشست وسیع" منتشر در نامه مردم شده است - منظور همان سند باصطلاح "وحدت" است كه بدلیل همین انتقادها خود ایشان هم ترجیح داده نام آن را نبرند - می نویسد كه این مطالب، - یعنی انتقادها "- به اندازه ای غیر منطقی، غیراصولی، بی ارزش و مغرضانه نوشته شده اند كه به نظر می رسد مسئولین حزب توده ایران حاضر نیستند وقت ارزشمند خود را ، كه می تواند در عرصه های دیگر، به صورت مفید به كار گرفته شود صرف پاسخگویی به این مطالب كنند." (البته بگذریم از این که بموجب محتوای همین نوشته، ایشان خود باید یکی از همین مسئولین گرفتار کمبود وقت و انرژی باشد!)
اولین سوالی كه به ذهن خواننده این استدلال می رسد آنست كه، چطور این مسئولین می توانند "وقت ارزشمند" خود را صرف جعلیات ضد حزبی ناخدای سابق"حمید احمدی" و ایضاء، نشریه "راه آزادی" بابك امیرخسروی كنند و "وقت ارزشمند" خود را در یك پلنوم صرف پرونده سازی و اتهام زنی به رهبران زنده و درگذشته حزب كنند، اما زمانی كه پای پاسخگویی می رسد ناگهان وقتشان ارزشمند می شود؟
در آنچه مربوط به مباحث ایدئولوژیك می شود نیز باید پرسید وقت نویسندگان نامه مردم، یعنی از وقت لنین هم با ارزش تر است كه تمام عمر خود را صرف بحث ایدئولوژیك كرد؟ اصلا بحث ایدئولوژیك یكی از پایه های كار حزبی است.
جالب ترین بخش نوشته آقای سیامک، بخش مربوط به نقش رفیق خاوری در رهبری حزب است كه همین نوشته نشان می دهد درك كسانی كه در اطراف نامه مردم جمع شده اند در چه سطحی است و توده ای ها را در چه سطحی از شعور تصور می كنند.
به گفته نویسنده مقاله : «رفیق خاوری ، به عنوان رهبر حزب پس از یورش شناخته شده است، بدون آنکه خود رفیق در این مورد اظهار نظر کرده و یا ادعایی داشته باشد .... رفیق خاوری در دوران پس از یورش، تا حد ممکن خود را از جنجال ها و مصاحبه ها به دور نگهداشته و تمامی بیانیه ها و اطلاعیه های حزب به نام کمیته مرکزی حزب توده ایران انتشار یافته اند، و هیچ شخصی به نام حزب و با نظر شخصی ، حتی رفیق خاوری ، اعلام موضع نکرده است. بر اساس چنین شیوه ای بوده و هست که حزب توانسته است پس از آن یورش سهمگین رژیم، دوباره منسجم شده و خود را باز یابد.»
این برای نخستین بار است كه می خوانیم مصاحبه كردن رهبر یك حزب یعنی "جنجال" و مصاحبه نكردن و مقاله ننوشتن یعنی "فروتنی". به این ترتیب تمام رهبران احزاب كمونیست جهان كه دنبال این هستند كه یك دقیقه، حتی چند ثانیه با مطبوعات و رادیوها و تلویزیون ها مصاحبه كنند و نظرات حزبشان را مطرح كنند و تمام وقتشان صرف نوشتن و توضیح دادن و مبارزه ایدئولووژیك می شود نه"فروتن" اند و نه بی ادعا! آنها در حال "جنجال" كردن هستند. و یا برای نمونه رفیق كیانوری كه هفته ای دو یا گاه سه پرسش و پاسخ داشت دنبال جنجال بود، یا رفیق طبری كه روزی یكی دو مقاله می نوشت فروتن نبود.
حداقل در تمام تاریخ حزب توده ایران رسم این بوده است كه سرمقاله های دنیا را دبیران اول حزب می‌نوشته اند. یکی از تاریخی ترین این سرمقاله ها، مقاله مشروحی است که رفیق ایرج اسکندری در دو شماره پیاپی مجله دنیا، پیرامون طرح برنامه سال 52 حزب توده ایران نوشت و دارای چنان انسجامی است که هنوز هم می توان از آن درس آموخت و شیوه نگارش و استدلال را یاد گرفت. البته اگر استعداد و تمایلی به یادگرفتن باشد!
احتمالا منظور آقای سیامک از آن "انسجامی" كه بر اثر این "فروتنی" بدست آمده همان اخراج گروه گروه فعالین حزبی است كه دیگر امكان انتشار دنیا را منتفی كرده تا نیازی به سرمقاله نویسی دبیر اول حزب هم در آن نباشد!
در ادامه، آقای "سیامك" به اسنادی اشاره می کند كه توسط پلنوم های نامه مردم تدوین و تصویب شده است، از جمله این که «بنا به این اسناد که در سایت رسمی حزب توده ایران موجود هستند، "مقام" دبیر اولی حذف شده و به جای آن سخنگوی حزب جایگزین شده است. این به مفهوم حذف قدرت فردی در تصمیم گیری های حزب و حاکم کردن خرد جمعی است.... حزب، سازمانی انفرادی نیست که در آن فردی به تنهایی مدعی رهبری آن باشد و یا حق مالکیتی را مدعی شود.»
از این سخن نخست این را می فهمیم كه در تمام آن 50- 60 سالی كه حزب دبیركل یا دبیر اول داشت- از جمله بیش از 20 سالی كه رفیق خاوری عنوان دبیر اولی حزب را داشت - در حزب "خرد جمعی" حاكم نبود و یك فرد "مدعی رهبری" بود! یا حزب را تحت "مالكیت" خود می دانست. از این مطلب این را هم می فهمیم كه حزب توده ایران دیگر دبیر اول ندارد. بلكه سخنگو دارد و این سخنگو هم رفیق خاوری نیست. و حزب هم یك سازمان جمعی است و یك فرد، یعنی رفیق خاوری نمی تواند مدعی مالكیت آن باشد.
توجه داشته باشید که هدف من از نگارش این توضیحات پرداختن به نقش و موقعیت و مسئولیت رفیق خاوری در آنچه طی بیش از دو دهه بر حزب توده ایران گذشته نیست، بلکه پرداختن به سطح استدلال و نگاه آقای سیامک است که قاعدتا باید از مسئولین و رهبران هم باشد.
اینكه چه عواملی باعث شده رفیق خاوری را همراه با مقام دبیر اولی كنار گذاشته و بجای آن یك "سخنگو" گذاشته شود بر ما روشن نیست. همان اندازه که روشن نیست در کدام اساسنامه حزبی چنین پیش بینی شده است. اما اگر همه این حرفها درست باشد، معنایش آنست كه رفیق خاوری اصلا عضو حزب نیست. كسی كه نه مقاله می نویسد، نه مصاحبه می كند، نه كار دیگری انجام می دهد، حداكثر یك عضو افتخاری حزب است. البته این عضو افتخاری ظاهرا وجودش لازم است زیرا اگر او نباشد دیگر سنگ روی سنگ تشکیلاتی که آقای سیامک به دفاع از آن برخاسته نمی ماند. تشكیلاتی که به جای پاسخگوئی سرگرم تهمت و افترا به دیگران است و حتی سخنگویش از انظار غایب است و عضو رهبری اش "فروع الدین" نیز می نویسد، اما جسارت ندارد نام خود را پای آن بگذارد.
این "سخنگو"یی كه آقای سیامک می نویسد كجاست و چرا سال تا سال سخنی از او شنیده نمی شود؟
ظاهرا این سخنگو در اساسنامه تشكیلات نامه مردم وجود دارد ولی یا سخن گفتن بلد نیست كه در جایی پیدایش نمی شود، یا احتمالا او هم می ترسد كه سخن بگوید و "جنجال" شود.
دبیر اول بخاطر آنكه خیلی "فروتن" است نه مقاله می نویسد، نه مصاحبه می كند، نه پرسش و پاسخ دارد، نه درباره مسائل سیاسی کشور حرف می زند و نه جواب اعضای حزب و غیرحزب را می دهد! "سخنگوی" آن هم بدلیل آنكه نمی خواهد "جنجال" كند هیچ سخنی در هیچ كجا نمی گوید!
نویسندگان آن هم چون وقتشان "خیلی ارزشمند" است جواب این همه مطلب و مقاله و کتاب و نوشته ای که علیه حزب توده ایران منتشر می شود را نمی دهند!
بهتر نیست بجای این توجیهات مضحك و توهین كردن به شعور توده ای ها، مسایل را خیلی روشن گفت؟ اگر مصاحبه ای نشده و نمی شود نه بخاطر فروتن بودن و جنجال نكردن، بلكه بدان دلیل است كه انبوهی از سئوالات مطرح است كه در هر مصاحبه واقعی- و نه فرمایشی- مطرح خواهد شد كه توان پاسخگویی به آنان وجود ندارد. اگر جوابی به انتقادها داده نمی شود بخاطر ارزشمند بودن وقت نیست، بلكه بدلیل نداشتن پاسخ، بدلیل عادت نداشتن به پاسخگویی است. وقتی پاسخ هر انتقادی اخراج یا پاكسازی باشد یا تهمت و توهین و وابسته كردن به وزارت اطلاعات و جمهوری اسلامی است، جز آن نوشته ای را باید انتظار داشت که امثال آقای عزت الله سیامک نوشته است؟ و در ادامه آن، در همان سایت و با نام مستعار دیگری که سرهنگ کبیری را تداعی می کند – مصطفی کبیری- غیر مستقیم ترور انقلابی نویسندگان راه توده را توصیه کند!
(هر گاه آقای سیامک نام واقعی خود را اعلام فرمودند، بنده هم می نویسم نامم چیست، و اگر با هم آشنا در آمدیم بی شک حرف برای گفتن بسیار است.)

راه توده 217 16.03.2009

 

بازگشت