راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پاسخی کوتاه به آقای کدیور
هم نیمه خالی
و هم نیمه پر
لیوان تاریخ را ببینیم


جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن کدیور!
اخیرا مطلبی را از شما خواندیم که در آن دلائل شکست نهضت ملی دهه 30 را ارزیابی کرده و سهم حزب توده ایران را در آن شکست، سهم نخست اعلام فرموده بودید.
همانگونه که شما نیز به درستی اشاره کرده اید, امروز نباید شعارهائی یا مسائلی را مطرح کرد که انشقاق در جنبش ایجاد کند. پرسش اصلی من از شما اینست که هیچگاه به این فکر کرده اید که طرح اینگونه مسائل و حمله به دگراندیشان, موجب تشتت و نفاق در صفوف جنبش می شود؟
در بخشی از سخنرانی, شما میگوئید "برخی از شعارهایی که ما می شنویم، که افرادی نادانسته می‌دهند، این‌ها در تاریخ ایران سابقه دارد. در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت، بسیاری از توده‌ای‌های دوآتشه کاری کردند که نتیجه‌ آن نهضت بسیار ارزشمند شش‌دانگ در خدمت ارتشبد زاهدی، شعبان بی‌مخ و محمدرضا پهلوی قرار گرفت. برگردید ببینید چه شعارهایی آنجا می‌دادند. آن شعارها صرفاً برای این بود که حساسیت دینی مراجع را تحریک کنند تا با مصدق مخالفت کنند، از مصدق یک چهره‌غیردینی ارایه کنند، در نتیجه با دامن زدن به این حساسیت‌ها در جامعه انشقاق ایجاد کنند، که کردند."
بنده به شما توصیه می کنم اسناد و حتی مستنداتی که آیت الله طالقانی بعد از انقلاب اسلامی 57 ارائه کرده است را بار دیگر مطالعه دقیق بکنید تا با اینجانب و امثال آیت الله طالقانی همزبان و همفکر شوید که آن دار و دسته ای که شما به آنها اشاره می کنید همگی مزد بگیرانی بودند که شبکه کودتائی "بدامن" سازماندهی کرده بود تا با امضای حزب توده ایران، علیه مراجع و دین و آئین مردم اطلاعیه صادر کنند و شعارهائی در خیابان ها بدهند که بموجب آن روحانیون و مذهبیون از بیم حاکمیت حزب توده، به دامن دربار محمدرضا شاه پناه ببرند. که همین هم شد. از جمله بیانیه آیت الله بروجردی که بلافاصله پس از کودتا خطاب به شاه صادر شد و کودتای 28 مرداد را تائید و شاه را ستایش کرد. همین موضع را آیت الله کاشانی نیز در آستانه کودتا و در ملاقات با پسر سرلشگر زاهدی وقت و سپهبد زاهدی بعد از کودتا اتخاذ کرد و پس از کودتا نیز، کودتاچیان را تائید فرمود و درکنار دربار شاهنشاهی قرار گرفت.
تا آنجا که بخاطر دارم آیت الله طالقانی – حتی شاید در نماز جمعه های تهران- گفت که عده ای را در فلان مسجد جمع کرده بودند و خادم مسجد که اسم او را هم ایشان اعلام کرد، می گفت که دستور داده بودند با خودکار قرمز علیه روحانیون اعلامیه بنویسیم و اسم حزب توده را پای آن بگذاریم.
از شما که روحانی محقق و نواندیشی هستید؛ بسیار بعید و تعجب انگیز است که این مسائل را ندانید و پیگیری نکرده باشید. بسیار بعید است که ندانید و در تحقیقات خود بدان دست نیافته باشید که با امثال آیت الله برقعه ای در شهر قم چه کردند و جرم او تنها این بود که حزب توده ایران پیشنهاد کرده بود ایشان نیز به همراه یک هیات در کنگره جهانی صلح که در یکی از کشورهای سوسیالیستی سابق برپا شده بود شرکت کند. یعنی دعوت روحانیون به شرکت در مجامع بین المللی و درآمدن از لاک ارتجاع خفته در قم و مخالف نهضت ملی مردم ایران در دهه 30.
حیف نیست که انسانی مانند شما این واقعیات را بداند و آنگاه دقیق و مستند سخن نگوید؟ همین حالا که این سطور را من می نویسیم و سخنانی که شما می گوئید، همزمان شده است با یورش تبلیغاتی شدید علیه آیت الله خوئینی ها و بار دیگر تکرار همان تبلیغاتی که پس از انقلاب شروع شده بود و در جریان نهضت دهه 30 نیز علیه امثال روحانیونی نظیر آیت الله برقعه ای جریان داشت. یعنی زدن روحانیون دگراندیش با برچسب توده ای. همین کارزار به نوع دیگری علیه حزب توده ایران جریان داشت. شما باید بخاطر داشته باشید که پس از انقلاب رهبران حزب توده ایران متهم بودند به داشتن تحصیلات مذهبی و حتی اسم دبیر اول وقت حزب را گذاشته بودند "آیت الله کیانوری". یعنی از یک طرف روحانیون دگراندیشی نظیر شما را با اتهام توده ای بودن می زدند و از طرف دیگر رهبران حزب توده ایران را با اتهام آخوند بودند.
سرگذشت 60 – 70 دهه جنبش ملی و انقلابی مردم ایران و مقابله ارتجاع داخلی و دشمنان و غارتگران خارجی با آن، از جمله از همین معبر گذشته است. و البته پس از آنکه دشمنان نهضت و جنبش بر اوضاع مسلط شده اند و مردم را زیر بمباران تبلیغاتی خود گرفتند، به گونه ای دیگر نیز رفتار کردند. یعنی امثال آیت الله کاشانی را که بدلیل همراهی با کودتای 28 مرداد در ابتدا می ستودند، پس از کودتا و تسلط بر اوضاع و بی نیازی به امثال او، تبدیلش کردند به "سیدکاشی" که شما قطعا از این اصطلاح و این ماجرا با خبرید. این بازی با امثال فلسفی واعظ نیز شد. بازی بدیعی نبود. رضاخان نیز همین بازی را با روحانی دیگری کرد که اتفاقا بسیار سیاستمدار و زیرک و در اندیشه های دینی روشنفکر بود. منظورم حجت الاسلام سید ضیاء طباطبائی است که نقش درجه اول را در خاتمه بخشیدن به سلطنت قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان ایفاء کرد. در باره سیدضیاء و نقشی که در آن دوران ایفاء کرد حرف و حدیث بسیار است که اتفاقا همه آنها منفی نیست! از آنجا که قراراست تا آغاز یا بلافاصله پس از آغاز سال جدید شمسی کتاب مصاحبه مفصل و مستندی به همراه صدای خود سیدضیاء منتشر شود که در آن پرده از بسیاری واقعیات برداشته، در باره نقش او سکوت می کنیم تا آن سند منتشر شود. این کتاب در خارج از کشور منتشر خواهد شد.
باز گردیم به اشاره شما به سیاست های حزب توده ایران در نهضت ملی. حزب توده ایران بارها اعلام کرده و شخص دبیراول وقت آن که در جمهوری اسلامی رفت زیر شکنجه های مخوف تا به آنچه دستگیر کنندگانش می گویند اعتراف کند (رفتاری که امروز و پس از کودتای 22 خرداد دیگر برای امثال شما آشناست و عمیقا آن را درک می کنید) نیز مستنداتی را ارائه کرده است. او که خود در کوران حوادث نهضت ملی دهه 30 بود، بارها به یک دوره شاید یک تا دو ساله اشتباهات سیاسی حزب در برخورد با دولت مصدق اشاره کرده است. این اشتباه ناشی از ترکیب کابینه دولت مصدق بود که حزب توده ایران نتوانست بین مصدق و انگشت شمار افراد ملی و سالم کابینه او نظیر دکتر فاطمی و یا صدیقی و... در برابر کسانی مانند مظفر بقائی و مکی و دیگران تفکیک قائل شود و همه را یکسان تصور کرد و کابینه مصدق را کابینه ای امریکائی ارزیابی کرد. این اشتباهی بود که بعدها اصلاح شد و از 30 تیر 1331 حزب توده ایران بصورت قاطع پشت دکتر مصدق ایستاد.
هدف از این نوشته ذکر و ارزیابی تاریخ و نقش آفرینان آن نیست. هدف اینست که در جنبش کنونی تکیه همه ما باید روی اتحاد و جلوگیری از تفرقه باشد و یکی از راه های خاتمه بخشیدن به تفرقه، پرهیز از همین یکسویه رفتن ها و یکسویه گوئی هاست.
حزب توده ایران، پس از انقلاب 57 و حتی از آغاز دهه 1340، تجربه دهه 1330 را به کار گرفت و روی اتحاد نیروها تاکید کرد و پس از انقلاب نیز سیاست روشنی درحمایت از روحانیت مترقی و مقابله با روحانیت و مذهبیون مرتجع داشت که شما حتما از آن اطلاع دارید. یعنی همان سیاستی که شما در راه توده شاهد و ناظر آن هستید. البته در سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی رهبری وقت حزب توده ایران نیز مشق بدون غلط ننوشت. از جمله زیاده روی درحمایت از این یا آن روحانی و یا فرد در حاکمیت که بعدها تغییر موضع دادند و به رنگ دیگری در آمدند. و یا تند روی در باره نظرات امثال مهندس بازرگان که نسبت به ارتجاع مذهبی هشدار می داد و ...
این بحث، بحثی است باز است که بموقع خود باید صادقانه و روشنگرانه و مستند به اسناد بدان پرداخت، آن هدفی که این نوشته کوتاه دنبال می کند، همانطور که در بالا ذکر شد، هشدار نسبت به تفرقه و تاکید بر ضرورت اتحاد و جلوگیری از تفرقه است. چه از جانب امثال شما و چه از جانب امثال ما!

راه توده 243 16.11.2009
 

بازگشت