راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نیروهای مسلح
تفنگی دو لول
با مردم- علیه مردم
 


نیروهای مسلح در هر كشور و در هر دولتی، در واقع بخشی از ساختار سیاسی آن جامعه‌است و بصورت بسیار طبیعی، این نیرو نمی‌تواند نیروئی فراطبقاتی باشد و قوانین پیكار طبقاتی- اجتماعی بر آن نیز حاكمیت دارد. بنابراین و در عین حال كه نیروهای مسلح بخشی از ساختار حكومتی محسوب می‌شوند نمی‌توان با آن برخوردی یكجانبه داشت. چنین برخوردی، برخورد ماركسیستی نیست. بنابراین و در حالیكه آنچه بعنوان ساختار و موقعیت نیروهای مسلح برشمرده شد شامل حال نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز می‌شود و این نیروها، مانند همه كشورهای دیگر نمی‌توانند در نهایت امر متاثر از تحولات و جنبش‌های اجتماعی نباشند، نمی‌توان با این اندیشه كه همه آنها كه در واحدهای سپاه پاسداران هستند سركوبگراند موافق بود. چنان که در همین انتخابات اخیر دیدیم که در واحد جانبازان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بسیاری از فرماندهان سابق سپاه حضور داشتند که معروف ترین آنها بنام سردار "مقدم" در بازداشت است. و یا بموجب اطلاعاتی که منشتر شده، حتی در بدنه لشگر سیدالشهدا که فرماندهان آن نقش اصلی را در عملیات کودتائی تهران داشتند به میرحسین موسوی رای داده بودند.
موقعیت دوگانه نیروهای مسلح، یعنی از یك طرف منسجم بودن در یك واحد نظامی وابسته به دولت و از طرف دیگر ریشه‌ها و وابستگی‌های اجتماعی و خانوادگی ‌این نیروها را همیشه باید در نظر داشت. نه تنها در جریان انقلاب و در ارتباط با ارتش ما شاهد انعكاس این وابستگی‌های اجتماعی و خانوادگی بودیم، بلكه در ارتباط با سپاه‌پاسداران نیز در جریان "حوادث پس از کودتای 22 خرداد" نیز چنین نشانه‌های بسیار جدی را دیدیم. از جمله در شب های "الله اکبر" در شهرک های سپاه و یا بر بام خانه ها و یا درجریان افشای نام و هویت بازداشتی های حوادث مقاومت در برابر کودتا و درمیان قربانیان بازداشتگاه کهریزک نیز بودند جوانانی که از خانواده فرماندهان سپاه و یا نمایندگان مجلس کنونی بودند.
هر جنبش اجتماعی، همان اندازه كه موظف به گسترش نیروی حاضر در صحنه عمل و مبارزه و بسیج نیرو برای مقابله با نیروی مقابل آن جنبش است، همان اندازه نیز موظف به جلب نیروهای نظامی به طرف جنبش و دقت در آرایش طبقاتی نیروهای مسلح و بیرون كشیدن آن‌ها از زیر نفوذ نیروهای ارتجاعی است. افراد حاضر در نیروهای مسلح، بردگان مسلح نیستند و اگر حكومت‌ها با این نیروها چنین برخوردی دارند، چرا نیروهای طرفدار تحولات و جنبش باید چنین ارزیابی و برداشتی داشته باشند؟ این در حالی است كه حضور این نیروها و جلب این نیروها به داخل صفوف جنبش و به طرف جنبش تاثیرات تعیین كننده در تغییر توازن قوا به سود جنبش‌ها دارد!
قرار گرفتن نیروهای مسلح در كنار مبارزان اجتماعی، همیشه نقش مثبتی در انقلاب‌ها و جنبش‌های ملی داشته‌است. این تجربه بزرگی بود كه در سال‌های 1905- 1907 و سپس انقلاب اكتبر درستی خود را ثابت كرد. در انقلاب اكتبر، نظامیان با ایجاد كمیته نظامی انقلابی و با تشكیل شورای نمایندگان كارگران و سربازان در ژوئیه سال 1917 نقش مهمی در انقلاب ایفاء كردند. فراز و فرودهای انقلاب 57 ایران و نقشی كه رهبران جمهوری اسلامی و بویژه واپسگرایان و کودتاچیان حاضر در حاكمیت جمهوری توانستند در مسخ آرمان‌های این انقلاب بازی كنند هرگز نباید به نیروهای واقعا انقلابی و پیشرو اجازه فراموش كردن تجربه انقلاب های جهان را بدهد. 10 سال و 20 سال در فراز و فرود یك روند انقلابی، شاید برای نسلی كه در انقلاب شركت داشته طولانی باشد، اما برای تحولات اجتماعی زمانی طولانی نیست. این تحولات را در مسیر تكاملی خود، در مسیر آگاهی و بسیج مردم برای حضور هر چه بیشتر و آگاهانه‌تر در جنبش‌ها باید در نظر گرفت. امری كه همین امروز در میهن خود ما جریان دارد. یعنی جنبشی وسیع و همگانی برای دفاع از آرمان‌های واقعی انقلاب 57 و مقابله با حاكمیتی کودتائی كه در به گمراهی كشیده شدن آن آرمان‌ها نقش مهمی داشته است. این مقابله، همراه با آگاهی غیر قابل مقایسه‌ عموم مردم از ساختار حاكمیت در مقایسه با همین آگاهی در سال‌های نخست پیروزی انقلاب است. برای دست‌یابی به پیروزی، این آگاهی را باید با باورهای انقلابی توام ساخت و حاصل تخریب‌های ناشی از عملكرد حاكمیت جمهوری اسلامی زیر نام "انقلاب" را باید از ذهن جامعه شست و نشان داد كه آنچه بنام انقلاب توسط ارتجاعی‌ترین بخش حاكمیت جمهوری اسلامی انجام شد، نه "انقلاب"، بلكه "ضد‌انقلاب" بود. این كارزار امروز ممكن و عملی است. اینكه ارتجاع دیگر نمی‌تواند با استفاده از باورهای مذهبی مردم جهت مسخ جامعه و كشیدن آنها بدنبال خود به حاكمیت خویش ادامه بدهد، خود دستآورد بزرگی برای تفكیك "انقلاب" و "ضد انقلاب" در افكار عمومی جامعه‌ است. اگر به اصول و تئوری‌های انقلابی باز گردیم، ایمان خود را نسبت به آنها تقویت كنیم، نیروهای مسلح را در چارچوب صف‌بندی‌های طبقاتی در جنبش مردم ارزیابی كنیم و آنها را فراطبقاتی فرض نکنیم، آنوقت خط قرمز روی ضرورت جلب نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به سوی جنبش و اصلاحات انقلابی نمی‌كشیم و آنها را تقدیم و تسلیم ارتجاع حاكم نمی‌كنیم.
جبهه تحولات انقلابی موظف است ارتجاع و نیروهای مخالف این تحولات را از تكیه به نیروهای مسلح محروم سازد. نباید فراموش كرد كه بدنه این نیروها از لحاظ طبقاتی با منافع برخی فرماندهان سپاه که تبدیل به مافیای قدرت و ثروت شده اند و خود شریك برتر سرمایه‌داری بزرگ تجاری شده‌اند در تضاد است. جبهه مخالف تحولات تلاش می‌كند توسط همین فرماندهان نیروهای مسلح را در برابر مردم قرار دهد و آن‌ها را عامل سركوب مردم سازد، آنها حتی برای اطمینان از دفع خاطر شورش احتمالی بدنه نیروهای مسلح، در سال‌های اخیر دست به ایجاد واحدهای ویژه ای زده‌اند که ما در جریان کودتا و سرکوب خونین مردم آنها را در واحدهای " لباس شخصی"، "چماقداران"، "سیاه جامگان" و... دیدیم. استفاده از نیروهای غیر رسمی اما مسلح و بشدت خشن كه در جریان کودتای 22 خرداد از آنها استفاده شد، یادآور لباس قهوه ای های دوران فاشیسم هیتلری است که نباید آن را فراموش کرد، زیرا نشاندهنده آنست که روی بدنه سپاه و نیروی انتظامی نمی توانند حساب دراز مدت باز کنند و به همین دلیل واحدهای مسلح غیر رسمی را حتی از میان اوباش تشکیل داده اند.
ضد کودتا به چه دلیل نباید روی بدنه و حتی برخی فرماندهان نیروهای مسلح حساب كند و روی جلب آنها به جبهه تحولات و دفاع از آرمان‌های واقعی انقلاب 57 حساب کند؟ ضمن بردن آگاهی به میان این نیروها، ما عملا کمک می کنیم به سازماندهی درونی آنها. بویژه که با فاش شدن نقش فرماندهان سپاه در فعالیت های گسترده اقتصادی، این زمینه بسیار بیش از گذشته در بدنه سپاه فراهم است.
اینها بدیهی‌ترین اصول پایه‌ای جنبش تحول خواهی، انقلاب‌ها و خیزش‌های اجتماعی‌است، كه هرگز نباید آنها را به دلیل ضربات وارده به جنبش انقلابی جهانی و یا تحت تاثیر تبلیغات بی‌وقفه دستگاه‌های تبلیغاتی امپریالیسم جهانی از آنها غفلت كرد و به آنها بهای تاریخی درخور آنها را نداد!
حتی در شرایط تكامل مسالمت آمیز جنبش و انقلاب، پیروزی و یا شكست نیروهای انقلابی در گرو محروم ساختن رژیم ارتجاعی از تكیه بر نیروهای مسلح و ارتش است.
لنین در مقاله درس‌های قیام مسكو می‌نویسد: «‌… درس دیگر مربوط به چگونگی قیام و شیوه اجرای آن و شرایط گرویدن ارتش به سوی مردم است… بدیهی است كه اگر انقلاب جنبه توده‌ای پیدا نكند و خود ارتش را نیز در بر نگیرد، از مبارزه جدی حرفی هم نمی‌تواند در میان باشد. بدیهی است فعالیت در میان واحدهای ارتش امری است ضروری… وقتی مبارزه انقلابی حدت یابد دو دلی و تردید ارتش كه در هر جنبش واقعا توده‌ای امری ناگزیراست، عملا به یك مبارزه واقعی برای جلب ارتش بما تبدیل می‌گردد.»
انگلس در نامه خود به ماركس در سال 1851 می‌نویسد: «‌‌"از‌‌هم پاشی ارتش" یعنی میزان توفیق نیروهای انقلابی در آزاد ساختن ارتش از نفوذ طبقات استثمارگر و دسته‌بندی‌های نظامی ارتجاعی، یك شرط اساسی برای همه انقلاب‌های پیروزمند و در عین حال دستآورد این انقلاب‌هاست.»
لنین در دولت وانقلاب می‌نویسد: «انگلس در عباراتی كه از او نقل شده از نظر تئوریك آن مسئله‌ای را مطرح می‌كند كه هر انقلاب بزرگی آن را در عرصه عمل، آنهم عملی با شركت توده‌های وسیع با وضوح تمام در برابر ما قرار می‌دهد، كه همانا مسئله مناسبات متقابل میان دسته‌های "ویژه" افراد مسلح و "سازمان مسلح خودگردان اهالی" است!»
لنین باز در مقاله درس‌های قیام مسكو نوشت: «پرولتاریای مسكو در روزهای دسامبر درس‌های بزرگی در عرصه "آماده ساختن" فكری ارتش به ما داد… رویدادهای دسامبر صحت یكی دیگر از احكام پرمعنای ماركس را كه اپورتونیست‌ها آن را فراموش كرده‌اند آشكارا تائید كرد كه گفته‌است: قیام فن است و قاعده عمده آن تعرض است كه باید با از جان گذشتگی و تهور و عزم راسخ انجام گیرد… آنچه كه ما باید تبلیغ كنیم عدم فعالیت و توسل به شیوه "انتصار" ساده فرا رسیدن لحظه "گرویدن" ارتش بسوی ما نیست،- خیر، ما باید با طبل و شیپور ضرورت تعرض تهورانه (را) برای جلب افراد متزلزل ارتش اعلام داریم و در نیل به این مقصود دست به مبارزه‌ای كاملا جدی بزنیم.»
 

 

راه توده 241 02.11.2009

 

بازگشت